گـزیده اخبــار

خانه » اجتماعی » توجیه وضعیت بجای تغییر
توجیه وضعیت بجای تغییر

توجیه وضعیت بجای تغییر

روال جاری و حاکم در جهان در ماهیت ثابت و در شیوه کار مبتکر و متحول است اگر این روال به مراد ما نمیگردد باید قدرت تغییر خود و نگاه خود به جهان را داشت.نگاه متداول و سنتی ما را در ظواهر و در سطح مشغول ساخته از دیدن و پرداختن به زیرساختهای سیر جهان و جامعه غافل میگرداند.روال کارکرد و رابطه قدرت در جهان ازین امر بیرون نیست.رویکرد قدرت استعماری هیچ تغییری درماهیت نمیدهد چون هدفش همانست که بود و ان عملکرد بر محور  فقط منفعت خود میباشد .بقیه همه بمثابه ابزار نگریسته میشوند.قدرت استعماری به توابع و پیامد های رویکرد خودش در جهان اهمیتی نمیدهد.شعار های دیموکراسی و حقوق بشر همه ابزار های این هدف اند نه ارزشها و اصول ثابت انسانی و اخلاقی.در پرتو همین اصل به تحقیق و با اتکا به تجربه تاریخی میتوان گفت که امریکا با محاسبه وارزیابی منافع خودش در یک مقطع زمانی تصمیم به خروج نیروهایش از افغانستان گرفت و توافقنامه دوحه را با درک همه عواقب و پیامدهایش برای افغانستان با گروه طالبان امضا نمود.امریکا  در نگاه خودش با این کار  مرتکب یک خطای اخلاقی نشده بود که ما این خطا را به او گوشزد نماییم تا خودش را تصحیح نماید.امریکا هیچ مسوولیت انسانی و اخلاقی نسبت به افغانستان نداشت تا با ان انگیزه لشکر کشی نموده و ادای مسوولیت نماید.اگر ما چنین نگاهی نسبت به امریکا داشته باشیم و بر مبنای چنین نگاهی باز توقع اخلاقی دیگر ازو داشته باشیم گرفتار خطای فاجعه بار شناختی و استراتژیک گشته ایم.همین خطای شناختی و استراتژیک سبب شده است تا عمدا در صدد توجیه  گمراه کننده در دو بعد براییم ،یکی توقع تغییر و اصلاح در روش طالبان و دیگری توقع مجدد از امریکا  در اصلاح کار خودش.ایندو  توجیه نه تنها ما را از مسوولیت خود ما غافل میسازد بلکه تراژدی ایست بزرگتر از  رویکرد امریکا و فاجعه ایکه طالبان بر سر یک ملت اورده اند. این تراژدی همان ناتوانی در تغییر نگاه راهبردی خود و انفعال ما در برابر این فاجعه است.ما باید در گذر اینهمه وقایع خانمانسوز تاریخی و تکرار این فجایع بر خود بیدار می شدیم و بر عوامل فلج کننده تغییر و ابتکار در خود فایق می امدیم که متاسفانه چنین نشده است.ما همچنان چشم به درگاه سازمان ملل متحد و عنایتش نسبت به خود دوخته ایم.این رسم نامیمون و بد عاقبت را رسانه های بنیاد یافته توسط امریکا و انگلیس قبلا در افغانستان و اکنون در واشنگتن و لندن همچنان در گوش مردم میخوانند و از ما میخواهند تا همچنان جبین تضرع به استانه این کعبه فریب بمالیم.سازمان ملل متحد و تمام شعبات متعلق به ان بگونه اصولی و بنیادی  و در بهترین شرایط در تابعیت از روابط قدرتها عمل میکند.کارش توجیه و سفیدکاری عملکرد قدرتها در جهان است .نمیتوان ازان توقعی داشت که نقض ماهیت خودش باشد.ما قبل ازانکه قربانی ستم و توطیه دیگران باشیم محکوم عواقب اعمال تاریخی خودیم که دست از دامان ما بر نمیدارد.برای اینکه ما قصد بیداری و تغییر در خود را نداریم.انچه را که خود باید ایجاد نماییم از دیگران توقع میکنیم.ملتی که مانند همه موجودات زنده دیگر دارای نیروی خلاق و دینامیک زندگی نباشد و در بحبوحه همه حوادث قویتر و فعالتر نشود به فوسیل تبدیل شده و از روند زندگی بدور می افتد.هیچ حادثه ای چه مبارک و چه نا مبارک بزرگتر از  خود انسان و اراده انسان نیست.عوامل و موجوداتی که ما را به ذلت و استیصال کشیده اند از جنس خود ما و همتای خود ما اند.ما انها را با غفلتها و بی مسوولیتیهای خود بزرگ ساختیم و بر خود مسلط گردانیدیم.باز هم ماییم که میتوانیم از پس همه ناگواریها و موانع براییم اگر بخود اییم.بزرگترین موانع بر سر راه ما استعمار  و توطیه گران داخلی شان نیستند بلکه بزرگترین مانع بی ارادگی خود ما و فقدان یک الترناتیو  داخلیست.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا