گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » چگونه بزرگترین نقطه قوت ما بزرگترین نقطه ضعف ما شد؟
چگونه بزرگترین نقطه قوت ما بزرگترین نقطه ضعف ما شد؟

چگونه بزرگترین نقطه قوت ما بزرگترین نقطه ضعف ما شد؟

چندی قبل یکی از فرهیختگان قلم بدست ما مقاله مختصری در فیسبوک نوشته بودند که شروع مقاله شان با این مضمون بود*بزرگترین مصیبتها و خانمانسوزیها بدست همدینان و برادران دینی بر سر ملت ما امده است*.من در کامنت بسیار مختصر به ان نوشتم که بزرگترین نقطه قوت مردم ما که همان دیانت شان بود به بزرگترین نقطه ضعف شان بدل گردید.     

     بعدا همین مضمون ایشان چنگی به دلم زد و خلجانهای زیادی در جانم ایجاد نمود.مطالب انتقادی نیشدار که از اندیشه بر میخیزند اندیشه ها را بر می شورانند و در ذهن و دل خوانندگان خلجانها ایجاد نموده و بسیاد مسایل خفته و نهفته را در جان ادمی بیدار میگرداند.از همین رو بود که کافکا میگفت کلمات اگر مانند چکش بر فرق خواننده فرود نیایند ارزش گفتن را ندارند.ما و زمانه ما به اینگونه سخنان نیازمندیم نه سخنان تکراری،سطحی،مسکن و ارامش بخش که برای خواب دادن کودکان بکار میروند.ما باید بطور جدی و نقادانه به عوامل و ریشه های فاجعه ایکه دران گرفتار امده ایم بپردازیم و سپاسگزار کسانی باشیم که ما را بیدار میکند و تکان میدهند نه اینکه ما را تحسین و افرین گویند.سخنان باید جرقه هایی در جان ادمی بزنند که ازانها شعله ها برخیزد و چون صور اسرافیل جانهای افسرده و مرگ فوسوده را بر شوراند.دین و دینداری بزرگترین اتکای معنوی و مهمترین عامل وحدت بخش ملتها و گروههای بشری در تاریخ بوده و دیانت و ایمان یکی از موتور ها و اهرمهای تحرک جوامع انسانی بشمار می امده است.بر اساس اصول انکه به خدا تکیه دارداز هیچ قدرتی در زمین نمی هراسد.دیانت اگر بر اساس معرفت و از روی بصیرت باشد میتواند رستاخیز ایجاد نماید.سوال بنیادین این مضمون همینست که چگونه میشود بزرگترین عامل ازادگی و رستگاری و بیداری یک ملت به بزرگترین عامل تخدیر و اسارت ان ملت تبدیل شود؟انکه شهدش می پنداریم به شرنگ مبدل گردد؟این تناقض از درون خود ادمیزاد بر می خیزد که کارگردان و بازیگر یگانه این خاکدان است.اگر ما بگونه تیوریک و انتزاعی محض ، جوهرگرایانه بپرسیم که دین یک پدیده مثبت و خوب است یا منفی زیان اور ،که بسیاری هواداران و مخالفان دین اینگونه می پرسند.به اینگونه سوال انتزاعی محض و تیوریک چه جواب مثبت بدهیم و چه منفی هردو خطاست.این نسبت و رابطه ما انسانها با دین است که جواب سوال فوق را مثبت میسازد یا منفی میسازد.این انسان اگاه ،ازاد و با اراده است که خود نوع رابطه و نسبت خود را با دین و خدا تعریف میکند.رابطه با خدا و دیانت از یک پایگاه وجودی اگزیستانسیال اگاهانه معنی پیدا کرده و نقش کارگشا بخود می گیرد.انسانها بگونه فطری و طبیعی خواهان ازادی،کرامت،عدالت و امنیت اند که باید از روی بصیرت و اگاهی و با اراده خویش تحقق این ارمانها را از دین ب طلبند.در نسبت با واقعیت و زیستجهان انسان است که میتوان به سوال فوق جواب ارایه نمود ین نوع رویکرد و تعریف نسبت خود با دین است که انرا مثبت یا منفی میسازد.انچه هیچگونه رابطه ای با ما ندارد و جوهر مجرد پنداشته میشود مشمول ارزش داوری ما نمیشود.ما در جامعه خود هیچگاه رابطه ازاد و اگاهانه و از روی اراده خود با دیانت نداشته ایم بلکه انرا بمثابه یک واقعیت اجتماعی-فرهنگی به میراث گرفته ایم نه اینکه بصورت اگاهانه خود جایگاه خود را با دین تعریف نموده باشیم.امر دین و جایگاه قذسی را همیشه فوق اراده و اختیار خود پنداشته ایم .اگر چنین معرفت و ازادی اراده ما با دیانت در کار بود اینگونه فریب  دلالان و تیکه داران دین را نمیخوردیم.در حالیکه سرشت اصلی ایمان و دیانت را ازادی  و انتخاب تشکیل میدهد.در یک رویکرد و نگاه دین عامل ازادی،کرامت انسان و رستگاری انسان است اما در رویکرد و نگاه دیگر عامل تخدیر و اسارت انسان بدست خودش.بقول دانشمندان بزرگ این نگاه انسان است که پدیده های عالم را تعریف میکند و تغییر میدهد.فقط دین نیست که چنین است بلکه علم و تکنولوژی و هنر و بسیار چیز های دیگر نیز چنین اند.دینداران امروز پوستین دین را وارونه به تن کرده اند.بقول ان حکیم فرزانه مولانای بلخ  در دست یک انسان خاک زر میشود و در کف دیگری زر خاک.دانته در اشعارش از قول ویرژیل خطاب  به بآتریس میگوید*بآتریس،بکوش تا زیبایی در نگاه تو باشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا