گـزیده اخبــار

خانه » اجتماعی » اجبار جامعه به حجاب، نه وظیفه فقهاست و نه وظیفه دولت ها !
اجبار جامعه به حجاب، نه وظیفه فقهاست و نه وظیفه دولت  ها !

اجبار جامعه به حجاب، نه وظیفه فقهاست و نه وظیفه دولت ها !

دیدگاه نواندیشی : دکتر حسن فرشتیان از دانش آموخته های حوزه حقوق و علوم دین است که در باره بسیاری ازمسائل دینی و حقوقی صاحب نظر میباشد وی که پس انحراف انقلاب اسلامی ازروح عدالت خواهانه نه شرقی نه غربی مجبوربه مهاجرت گردید ازاینکه وی به عنوان یک مسلمان مسأله حجاب رابه عنوان یک رسالت اخلاقی ودینی معرفی کرده ولزومأ برای تحقق این فریضه اجتماعی وانسانی نباید شهروندان از سوی فقها و حتی دولت ها مورد مواخذه و مضیقه قرار گیرند بلکه با توجه به آزادی انسان هرشهروند باید برمبنای عقلانیت آنچه را که مصلحت می بیند و آن گونه که می پسندد لباس اش را انتخاب کند . در همین باره خانم گرامی و ارجمند فیروزه رمضان زاده همکار زیتون با این دانشمند واسلام شناس عزیز گفتگوی مفصلی انجام داده است که با توجه به اینکه مردم مسلمان افغانستان نیز قربانی و گرفتار همین معضله و بسی از دشواری های اند که در زیر حاکمیت طالبان با آن مواجه اند بنأ خدمت شما سروران نیز تقدیم می گردد

برای شناخت حکم شرعی حجاب در اسلام، باید به منابع اولیه صدر اسلام، یعنی قرآن و سنت رجوع کرد. آنچه که امروز به عنوان حجاب شرعی مصطلح نامیده می شود، با آنچه که در منابع اولیه صدر اسلام موجود است، تفاوت دارد. در منابع اولیه قران، حجاب به معنای کنونی نیست بلکه به عنوان پرده‌هایی است که در خانه‌ها به عنوان درب و حفاظ استفاده می‌شده است مثل آیه ۵۳ سوره احزاب که به مسلمانان توصیه می‌کند اگر خواستید وسیله‌ای از همسران پیامبر تقاضا کنید، از پشت حجاب، یعنی از پشت پرده، آنان را مخاطب قرار دهید «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ». آنچه که در روایات مورد نظر بوده، پوشش‌های عرفی عفیفانه بوده است. درآیاتی ازقرآن که برعفاف وپاکدامنی تاکید می‌کند، مثل آیات ۳۰ و۳۱ سوره نور،هر دو جنس مرد و زن را مخاطب قرار می‌دهد (قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ). اما بعدها درعرف متشرعه، حجاب به معنای کنونی در آمده است در حالی که در صدر اسلام، مردم در فقر و ناداری به سر می‌بردند و حتی نمی توانستند بدن خود را کاملا بپوشانند. هنگامی که به نمازمی‌رفتند درسجده ورکوع ممکن بود بخشی از بدنشان دیده شود، از این رو در روایات آمده که در این موارد، مراقب باشید این مواضع بدن شما دیده نشود. درصدر اسلام کفاره برخی گناهان،آزادکردن بردگان یا سیرکردن گرسنگان و یا پوشاندن برهنگان بوده است؛ مثل کفاره قسم، که سیرکردن شکم ده مسکین یا پوشاندن بدن آنهاست.این نکته امروز برای ما قابل تصورنیست که درصدراسلام عده‌ای برهنه بودند.امروزگرسنه و قحطی زده درکره زمین داریم اما برهنه به آن معنا کمتروجود دارد. درآن زمان، نهی ازبی حجابی به معنای جلوگیری ازرواج عدم پوششی بود که به بی عفتی و بی حرمتی منجرشود، به همین دلیل درآموزش های دینی، پوشش عرفی برای رعایت حریم انسان ها الزامی شده بوده است.
در زمان پیدایش اسلام، برخی از مواضع بدن زنان به خاطر نداری و تنگدستی و نداشتن پارچه، برهنه بود. اسلام دستور به پوشش داد. در آموزش‌های اسلامی حد پوشش نیز متفاوت بود، تفاوت بود بین زنان روستایی و زنان شهری. حد پوشش زنان جوان نیز با زنان مسن متفاوت بود. ازاین تفاوت‌ها می‌توانیم به سمت برداشت یک حجاب عرفی برویم که عرف آن را تعریف می‌کرده است. در قرآن تخفیف‌هایی داده شده برای زنانی که احتمال شوهر کردن آنها نیست «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا» (آیه ۶۰ سوره نور) یعنی زنانی که سنی از آنها گذشته، آنها تقریباً با دیگران محرم می‌شدند٬ یعنی پوششی که برای یک زن جوان لازم بوده برای آنها لازم نیست. فقه برای زنان بادیه نشین و صحرانشین نیز استثناهایی قایل شده، یعنی آنها حجاب عرفی خودشان را دارند. مهم آن پوشش عرفی است که گامی برای بیشتر نزدیک شدن به اصول عفاف و پرهیزکاری و پاکدامنی بوده است.
   این که برخی، حجاب را مختص زنان پیامبر دانسته‌اند ناشی از دو دلیل است. یکی این که در آیاتی از قرآن، مثل آیات ۳۱ و ۵۹ سوره احزاب (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ) و (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ) توصیه‌هایی نسبت به مسائل مربوط به زینت و پوشش زنان پیامبر شده است. در آیاتی مثل آیه ۵۳ احزاب، که قبلا اشاره شد به مسلمانان ادب گفتگو با همسران پیامبر را یادآوری می‌کند. دوم این که حجاب در صدر اسلام امر فاخری بود، همچنان که پوشش بلند و کامل حتی امروز هم به عنوان لباس فاخرانه، نزد روحانیون یا کشیش‌ها به شمار می‌رود. طبیعتا بخشی از حجاب زنان پیامبر فاخرانه بوده است آنان مادران مومنین بوده اند. مردم همواره برای بیان مسائل مختلف به سراغ پیامبر می‌آمدند، از طرفی خانه‌ها در آن زمان مثل امروز محیطی بسته نبود، وقت و بی وقت مردم به خانه پیامبر می آمدند، زنان پیامبر هم گاه در وضعیت پوششی مناسبی نبودند، این آیات ادب مراوده با آنان را می آموزد. اما آنچه به عنوان دلیل حجاب، مطرح شده است را نمی توانیم فقط به زنان پیامبر نسبت بدهیم، نکاتی مثل پاکدامنی و عفت که دلیل حجاب است را نمی توان مخصوص زنان پیامبر دانست، همچنان‌که در آیه ۵۹ احزاب، علاوه بر همسران پیامبر، این توصیه‌ها به سایر بانوان مومنین نیز سرایت داده شده است.
نظر فقها با حقوقدانان کشور، دو نظریه از دو جایگاه متفاوت است. وقتی از فقه و شریعت صحبت می‌کنیم، منظور قاعده‌مند کردن رابطه امت است، یعنی مردم یک امتی هستند و یک امامی دارند که وی را به عنوان رهبر ایمانی خود انتخاب کرده‌اند. حلقه پیوند امام و امت، یا مقلد و مرجع، آن تعهد ایمانی و باورهای مشترک مذهبی است که آنها را پیوند داده است. اما امروزه در کشورهای اسلامی نظیر ایران، با دوگانه «امام و امت» روبرو نیستیم بلکه با دوگانه «دولت و ملت» روبرو هستیم. حلقه وصل و پیوند رابط ملت و دولت، قوانینی است که به عنوان عهد مشترک بین آنهاست. لذا در مورد قوانین کشوری، رابطه قانون با مسلمان و غیر مسلمان، یکسان است. در این قوانین نمی‌توانیم حجاب را چه برای مسلمانان و چه برای غیر مسلمانان اجباری کنیم. نامسلمانان نه باور به حجاب دارند و نه از جهت فقهی ملکف به فروع هستند. در مورد مسلمانان، نیز وظیفه دولت، اجبار ملت به حجاب نیست. حتی وظیفه پیامبران نیز اجبار مردم به امر خیر نبوده است. قرآن نمی گوید که پیامبران ارسال شده‌اند تا در میان مردم قسط را «ایجاد» کنند، بلکه می‌گوید آمده‌اند تا قسط را «اقامه» کنند؛ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید، آیه ۲۵) یعنی زمینه‌های ایجاد قسط را فراهم کنند. کار پیامبران، ماهی دادن به گرسنگان نیست، وظیفه آنها تور ماهیگیری دادن یا بافتن تور ماهیگیری آموختن است تا خود مردم به آن سمت بروند. دولت ها، باید زمینه‌های رشد انسانی را فراهم کنند تا نهایتا جامعه خود به سمت پوشش عفیفانه و حجاب برود. اجبار جامعه به حجاب، نه وظیفه فقهاست و نه وظیفه دولت.
برای این که دقیق تر صحبت کرده باشیم باید تفکیک قائل شد. در رابطه با حجاب به معنای مصطلح کنونی در جمهوری اسلامی ایران، ما دلیلی نداریم که بر مبنای آن، حکومتی بتواند شهروندان خود را به خاطر رعایت نکردن آن حجاب، کیفر بدهد. اما اگر ما بحث حجاب را فراتر از این حجاب مصطلح بدانیم، اگر شهروندی چه زن و چه مرد، حجاب عرفی مصطلح را رعایت نکنند و به مرز برهنگی برسند حکومت‌ها وظیفه بازدارندگی را برعهده دارند. به عنوان مثال، در کشورهای اروپایی هنگامی که شهروندان در پلاژ و ساحل هستند می‌توانند با پوشش مخصوص کنار ساحل، به کافه آنجا بروند. اما چند متر آنطرف‌تر، در داخل شهر باید پوشش خود را متناسب با پوشش شهری تطبیق دهند. حکومت‌ها برای عدم رعایت این پوشش‌های عرفی، جریمه‌هایی در نظر می‌گیرند. بنابراین تشخیص رعایت حدّ پوشش بر مبنای تشخیص عرف است. تشخیص عرف در مناطق مختلف کشور، و حتی در مناطق مختلف یک شهر هم متفاوت است«الانسان حریص علی ما منع» انسان به آنچه از او منع شود حریص می‌شود. امروز برخی از انتخاب پوشش‌ها یا عدم پوشش ها، فاقد پشتوانه فکری و عقیدتی است. گاهی یک دختر مسلمان در یک جامعه غربی، احساس می‌کند که دیگران تلاش می‌کنند هویت او را محو کنند، او برای مقاومت در برابر انتگراسیون، دست به اعلام هویت فردی می زند. این اعلام هویت فردی می تواند به صورت پوشش و آن هم پوشش شدید باشد! یعنی بالاتر از روسری، برقع بر سر می‌کنند. این به این معناست که من قواعد و نُرم‌های این جامعه را نمی‌پذیرم. در جوامع اسلامی مثل ایران که حجاب اجباری است گاهی برخی پوشش‌ها، یک نوع اعلام هویت است یعنی فرد نمی‌خواهد جذب هویت غالب اجباری شود و می‌خواهد آزادی‌های فردی خودش را داشته باشد. به نظر می‌رسد معتدل‌ترین راه، آزاد گذاشتن افراد است. در جوامعی که دختران آزادی دارند اتفاقاً حجاب بامعنا تر می شود یعنی عده‌ای با زور، حجاب برسر نمی کنند، حجابشان یک انتخاب است.وقتی برای اجبار به حجاب، مجازات‌هایی در نظر گرفته می‌شود طبیعتاً تاثیر نادرستی نسبت به برداشت مجازات شوندگان نسبت به احکام اسلام ایجاد می‌کند. از طرفی اجبار به حجاب، فقط می‌تواند نسبت به حفظ ظواهر و پوشش باشد، اما در واقع شاید کمکی هم به عفاف نکند. چه بسا بسیاری از بی‌عفافی‌ها در پوشش همین حجاب اجباری صورت می‌گیرد. تاکید اسلام بر عفاف است نه بر حجاب. منطقی‌ترین راه، آزاد گذاشتن انسان‌ها و تشویق کردن آنها به رعایت مسائلی است که آنان را به عفاف نزدیک‌ترکند.
به نظر می‌رسد این برداشت، در طول تاریخ دلایل متفاوت و متعددی داشته است. قبل از ورود اسلام به ایران، پس زمینه پوشش‌های متشرعانه بانوان در فرهنگ زرتشتیان ایرانی وجود داشته است. در زمان نزدیک‌تر، پس از اعلان کشف حجاب از سوی رضاشاه، پافشاری علما برای حجاب، تاکیدی بر حفظ هویت‌ها بود لذا مرزبندی شدیدتری انجام گرفت. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ نیز
، در ابتدا رعایت حجاب به شکل داوطلبانه بود. بعدها حجاب به امری ناموسی برای جمهوری اسلامی تبدیل شد، لذا به شکل اجباری درآمد. امروزه صرف نظر از فتوای فقیهان، حکومت هم در این زمینه پافشاری ویژه‌ای دارد. وقتی وارد تهران شوید تنها تفاوت این شهر، با یک شهر نامسلمانان اروپایی، همین روسری‌های نیم بندی است که بر سر زنان و دختران این شهر می بینید. از همان سال‌های پیروزی انقلاب، ظواهر به سرعت تغییر پیدا کردند از ریش و محاسن مردان گرفته تا نوع پوشش آنها، و حجاب بانوان. اینها به نُرم انقلاب اسلامی تبدیل شد. حجاب از آخرین علائم اسلامیت این نظام است. برای نشان دادن اسلامیت نظام، اجرای عدالت اسلامی و عدالت قضایی و اجتماعی، کاری سخت و طاقت فرسا است، اما بر سر زنان روسری گذاشتن، کاری ساده تر و کم هزینه تر است. امروزه حجاب اجباری، نمایش سمبل اسلامیت نظام است.
همراهی فقهای نواندیش در این مساله موثر بوده، همچنان که در سایر امور حقوقی مربوط به زنان مثل دیه ارث و شهادت شاهد بودیم که فتاوای فقهای نواندیشی مثل آیت الله منتظری و آیت الله صانعی در مورد این مسائل توانست راه‌گشای مشکلات حقوقی در این زمینه باشد. حکومت نیز چندان مشکلی با این امور نداشت و حتی فقهای نواندیش راهکاری جلوی حکومت گذاشتند. اما در مورد مساله حجاب، قضیه متفاوت است، حکومت همدلی ندارد بلکه نوعی نگران دارد. حکومت حجاب را برای خویش تبدیل به امر ناموسی کرده است. لذا فقیهان نواندیش نیز در این زمینه محتاطانه عمل می‌کنند و فتاوای صادره که با قرائت رسمی حکومت زاویه داشته و با ذائقه حکومت همخوانی نداشته باشد، دردسر ساز می‌شود. به عنوان نمونه، می توان از کار پژوهشی ارزشمند آقای امیر ترکاشوند، «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نام برد که به صورت کتاب منتشر نشد و در ابتدا تنها به شکل محدودی برای خواص منتشر شد. البته اخیرا مناظره ای با حضور مولف در مورد این کتاب برگزار شد که مورد استقبال نیز قرار گرفت. می توان گفت که این موضوع برای حکومت، تبدیل شده است به امری ناموسی. اما همگامی خانم‌ها و همدلی جامعه مدنی با فقها و مراجع می تواند راه را تا مقدار زیادی بگشاید.گمان می کنم با توجه به خاطره جمعی تاریخی مردم، از کشف حجاب در رژیم پیشین، تا روزهای آخر آن رژیم و اوایل پیروزی انقلاب که افراد داوطلبانه به سمت حجاب می‌رفتند، جامعه ایران دوران های مختلفی را تجربه، و از این دوران ها گذر کرده است. در مورد برداشته شدن این فشارها و دوران گذار، به گمانم اگر به شیوه‌ای دفعی باشد، دوران گذار سختی خواهیم داشت. فرض کنید فردا جمهوری اسلامی نباشد، اگر ناگهان این مرزها برداشته شود با یک دوران پرتنشی مواجه خواهیم بود، افراط، تفریط می‌آورد. از مساله حجاب کمی فراتر رویم و به مساله روابط بین دختر و پسر نگاه کنیم. این موضوع، در برخی جوامع آموزش داده می‌شود یعنی از کودکستان دو جنس مخالف در کنار هم بزرگ می‌شوند، به آنها آموزش هایی ارائه می‌شود و هنگامی که به سن بلوغ می رسند از یک آگاهی و آموزش نسبی برخوردارند. اما جامعه بسته که ناگهان باز شود، با یک دوران گذار پرالتهابی مواجه خواهد شد. مناسب‌ترین راه، آماده سازی و گام برداشتن تدریجی است. تجربه نشان داده، فرهنگ و آداب، نبایستی از بالا به جامعه تحمیل شود، نه حجاب و نه کشف حجاب. هنگامی که جامعه در روندی گام به گام، تجربه‌آموزی کرده و به آن امر برسد، خود بهترین شیوه را انتخاب خواهد کرد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا