گـزیده اخبــار

خانه » اجتماعی » آغازتظاهرات محصلین پوهنتون کابل علیه اشغال ارتش سرخ!
آغازتظاهرات محصلین پوهنتون کابل علیه اشغال ارتش سرخ!

آغازتظاهرات محصلین پوهنتون کابل علیه اشغال ارتش سرخ!

بعد از سرکوب قیام سوم حوت مردم کابل و ۲۴ حوت مردم قهرمان هرات محصلین و متعملین مکاتب شهر کابل از آغاز سال تعلیمی سال ۱۳۵۹ دست به اعتصابات و تظاهرات زدند. تاریخ نهم ماه ثور اعتصابات و تظاهرات به اوج خود رسید که نگارنده در همان سال محصل صنف اول فاکولته زراعت کابل بود و هنوز پشت لب سیاه نکرده بود. خوب به یاد دارم که محصلین فاکولته انجنیری، زراعت، ادبیات، اقتصاد، حقوق و سایر دانشکده ها یا پوهنځی ها از رفتن به صنوف درسی اجتناب کردند و در دو طرف سرک که به امتداد شرق و غرب بین فاکولته انجنیری و زراعت موقعیت دارد محصلین در کنار همین سرک در روی پیاده رو ها زیر سایه درختان گاهی نشسته و گاهی هم بشکل گروهی اجتماع میکردند و طبق پلان بعضی چهره های مسلمان ضد حکومت اتحادیه محصلین پوهنتون کابل باید بجای تظاهرات که چانس درگیری و گرفتاری محصلین بیشتر بود به اعتصاب ادامه داده میشد، اما متعلمین جوان و خونگرم مکاتب خصوصآ آنعدهدمکاتب که در نزدیکی دانشگاه کابل موقعیت داشتند مثل لیسه غازی، لیسه حبیبیه، لیسه سوریا دست به تظاهرات خیابانی زدند، ما یکتعداد محصلین پوهنتون نیز خود را به سرک عمومی کارته چهار رسانیدیم و با تظاهرکنندگان یکجا شدیم،
 شعار مظاهره کنندگان “مرگ به روسهای متجاوز، مرگ به حکومت دست نشانده، ما خواهان اخراج عساکر شوروی هستیم بود”. قابل ذکر است که در تشویق و تحریک مظاهرچیان احزاب سیاسی ضد حکومت و احزاب تازه به شهرت رسیده جهادی نقش نداشتند، بلکه همه حرکات و فعالیت های مظاهرچیان خودجوش بود، نگارنده نیز تا زمان زندان پلچرخی به هیچ جریان سیاسی و جهادی ارتباط نداشتم بعدها در زندان پلچرخی بعد از معرفی با بعضی اعضای نهضت اسلامی تمایلات و گرایشات سیاسی در ذهنم ایجاد شد. القصه که در جریان تظاهرات همان روز نهم ثور دختران مبارز مکاتب در راس ناهید شهید و صدها تن دیگر با بلند کردن چادر های سر شان خطاب به عساکر و سازمانی ها که بالای تانک های زره‌پوش سوار بودند می‌گفتند که: “شما این چادر های ما را به سر کنید چون مرد نیستید و توان دفاع از خود را ندارید از این سبب عساکر شوروی را به کمک خود خواستید” که این تعنه به مزاج یکتعداد سازمانی ها، خلقی ها و خادیست ها خوش نخورد نخست از بالای تانک ها فیر های هوایی کردند و بعد سینه ناهید شهید را هدف گلوله کلاشینکف قرار دادند، با دیدن این صحنه و به خون غلطیدن ناهید شهید و چند تن دیگر نه تنها نگارنده بلکه همه جوانان حاضر در صحنه زندگی تحت اسارت روس‌ها و ظلم خلقی ها را برای خود ننگ دانسته و در احساسات ضد روسی و کمونیستی ما همه محصلین افزوده شد. تاریخ یازدهم ثور یعنی دو روز بعد از شهادت ناهید شهید و به خون کشیدن تظاهرکنندگان در تعداد معترضین علیه تجاوز روسها افزایش چشمگیر پدید آمد، مظاهره یازدهم ثور پوهنتون کابل از مرکز پوهنتون یعنی مقابل فاکولته حقوق محلیکه کانتین های فروش آیسکریم، ساسج، برگر، بولانی وجود داشت یعنی جوار تعمیر طب عدلی آغاز شد و از مقابل تعمیر فاکولته طب جدید بطرف فاکولته زراعت و کارته سخی در حرکت شدیم، با عبور از مقابل فاکولته زراعت در تعداد مظاهرچیان افزوده شد، با عبور از سرک جمال مینه یعنی سمت شرقی فاکولته انجنیری تعداد تظاهر کنندگان از هزار نفر تجاوز کرد، (نزد مستنطقین خاد و زندان پلچرخی فاکولته انجنیری بنام فاکولته “اشرار” مسما شده بود، زیرا در زندان پلچرخی از بین ۷۰۰ محصل و متعلم تنها ۲۰۰ نفر ان محصلین فاکولته انجنیری بودند) که با رسیدن به سرک کارته چهار و عبور از مقابل لیسه غازی و رسیدن به چوک دهمزنگ و یکجا شدن متعلمین لیسه حبیبه و دختران لیسه سوریا تعداد ما به هزاران تن رسید، ناگفته نماند که از همان شروع سرک کارته چهار ما تظاهر کنندگان را جیب ها، تانک های سازمانی ها و خادیست ها و در جلو تظاهر کنندگان پولیس های مسلح با اسپ های تیز پا بدرقه میکرد
تا مانع حرکت ما بطرف شهر و ارگ ریاست جمهوری شوند، گاهی فیر های هوایی میکردند و گاهی هم توسط موتر اطفائیه به روی تظاهرکنندگان آب پاش میدادند، با رسیدن به نزدیک پل آرتل پولیس و سازمانی ها تظاهرکنندگان را به دو سمت و دو قسمت تقسیم کردند، تعداد کمی بدون محرکین و گروپ رهبری تظاهرکنندگان از پل آرتل عبورکردند و به کوچه های کنار شفاخانه ابن‌سینا پرگنده شدند، اما دسته دیگر که ما اکثریت بودیم طرف جوی شیر و فابریکه حربیه طرف پارک زرنگار و مرکز شهر شعار داده در حرکت افتیدیم، هیچ فراموش نمیکنم که زمانیکه شعار میدادیم که: “عسکر برادر ماست!” تعداد زیاد عساکر با تظاهرکنندگان پیوستند و یا حد اقل از خشونت علیه تظاهرکنندگان اجتناب میکردند، اما خادیست ها و سازمانی ها بی‌رحمانه در سرکوب تظاهرکنندگان نقش داشتند. زمانیکه در کنار جوی شیر رسيديم چون طرف جنوب ما جوی پر از آب و عمیق قرار داشت و طرف شمال ما بلندی های کوه آسمایی وجود داشت بنآ از دو طرف امتداد این سرک یعنی سمت شرق و سمت غرب توسط جیب ها و تانک ها محاصره شدیم، اگر چه یکتعداد محصلین خود را در کوچه های کوه آسمایی بالا شدند اما به تعداد ۷۰۰ نفر محصلین و متعلمین بشمول نگارنده اسیر شده و در موتر های سرویس ما را راهی خاد مرکزی یا صدارت ساختند. در صدارت داخل سرویس ها برای بیشتر از سه یا چهار ساعت بدون آب، نان و دسترسی به تشناب ما را توقف دادند و بعد ما را راهی زندان پلچرخی ساختند، در مسیر راه صدارت تا سرک چوک صحت عامه همه با خود می‌گفتیم که شاید ما را سایبریا انتقال بدهند، اما زمانیکه موتر عامل ما به چوک مکرویان کهنه رسید و به مسیر سرک هودخیل حرکت کرد دانستیم که ما را به زندان پلچرخی انتقال می‌دهند. باقی این خاطره اینکه بالای ما در زندان پلچرخی چه گذشت در قسط بعدی خاطره ششم این کتاب به خوانش گیرید.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا