گـزیده اخبــار

خانه » اجتماعی » شب درازاست وقلندر بیدار!
شب درازاست وقلندر بیدار!

شب درازاست وقلندر بیدار!

خواهش میکنم این یادداشت را تا آخیر مطالعه فرمائید که این قلم از همان آغاز فاجعه افغانستان تأکید کرده ام که هرگاه از اوضاع تار وتاریک کشوری بنام افغانستان سخن میرود نباید به سراغ آنچه که عوارض طبیعی نوع  دید گاه حاکم برسرنوشت کشور است رفت وفقط به ظواهر حکومت داری اکتفأ کرد بلکه باید حوزه شناخت و بینش مانرا وسیع ووسیعترساخت ودست های آلوده برسرنوشت خونین افغانستان را که هیچگاه با چشمان غیر مسلح و نامجهزبرایمان و خِرد متعهد قابل شناسائی نیست برملا ساخت . در فضای تاریک و غبار آلود کشوری بنام افغانستان که از چند دهه بدینسو همچون آهوی مجروحی درچنگال گرگهای گرسنه افتاده است و به صورت  ریأ کارانه توسط مهره های بومی که بیشتر باید آنها را جاده صاف کن پروژه های استخبارات منطقه وجهان خواند ظاهرأ زمام امور کشور های جهان سوم بویژه افغانستان را دردست گرفته اند و لزومأ از وضعیت حاکم بر جامعه به دفاع می پردازند اما واقیعت این است حتی اگر”همه مدافعان وضع موجود”متحد شوند تا با تعبیه به نام های فریبنده ای همچون”دموکراسی،جمهوریت، خلافت وامارت اسلامی ” حکومت های شانرا ادامه دهند مطمئن باشند که هنوز منتقدان بی پروای دارند که دموکراسی و مردم سالاری واقعی را از سرکسی که طی دو الی  چند دهه بنام دموکراسی برپا شده بود وهنوز هم بصورت تراژدیک ادامه دارد  با عقلانیت و ایمان تمییزکنند و به نقد منصفانه بکشانند . ما بارها بر این قول زرین هیگل که از فلاسفه نامور آلمان بوده تمسک جسته ایم که می گفت همه رویداد ها و شخصیت های بزرگ جهان دو بار به صحنه می آیند مرتبه ای بصورت تراژدی وباردوم بصورت کمیدی!البته وی فراموش کرده که ناظم وخالق هردوحالت تاریخی ( تراژدیک و کمیک ) انسان است و پیچ ها ومهره های این میکانیزم پیچیده اجتماعی  را دربطن هر یکی با دیگری گِره زده اند .شاید عده ای زیادی ازعزیزان متوجه این حقیقت پنهان نبوده باشند که تنها تاریخ نه بلکه جغرافیا نیز درحیات ملل و کشور ها و در رشد وتکامل بشریت ودرعروج و ارتقای نهضت ها و حرکت ها تأثیر فروان و فوق العاده ای دارد. حتی احساس ها و عواطف و قضاوتها نیز در مؤقیعت های مختلف جغرافیاوی تأثیر پذیر اند . احساسی که میتواند یکتن مبارز قلم بدست برخاسته از توده های محروم با خود داشته باشد با احساسات و عواطف” راشن “فکران و منتقدان مغرض و کم سواد و “روز تیرکن ” فرق فروانی دارد . همچنان تفاؤت درد یک قصر نشین آسوده خاطر با درد یک آواره مظلوم تفاؤت میکند . البته هنر یک مبارز راستین راه آزادی و عدالت در این است که بتواند تاریخ را با جغرافیای خود و آئنده ملت ها تلفیق دهد لهذا باید گفت که رسالت همه انبیأ (ع) و پیامبران بزرگ الهی روی همین اصل متمرکز بود . پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد (ص) نیز در عین حالیکه از متن تاریخ و با در دست داشتن بزرگترین آموزه های برای بشریت و عالم ظهور کرد در برخورد با جغرافیا و تثبیت هویت انسانی نیز اصول و شیوه های ویژه ای را بکار برد و بالاخره با جهان شمول شدن دین خدا حاکمیت الهی بر تمامی زمین گسترش یافت . بدون شک در عصر حاضر نیز اگر از چنین هنر مبارزه استفاده نگردد و ازچنین اسلوب های که با خرد و آگاهی معاصر ودر عین حال دینا میک  گِره خورد باشد بهره صورت نه گیرد  بدون شک به مقتضای  مناسبات حاکم فرهنگی هرجامعه  گرائیش های قومی ، زبانی برروح وروان حرکت ها و مکتب های  سیاسی ، اجتماعی در جهان غلبه می یابند . اکنون با برگشت به اصل مطلب مورد بحث به این نکته مهم اشاره باید کرد که متأسفانه با دلائیل روشن و فقدان اندیشه های پویا و بالنده در بطن حرکت های سیاسی جامعه ما  که در کشوری بنام افغانستان هر گاهی جوانه میزنند در زمینه به رشد فرهنگی نسل های از مردم بویژه نسل جوان ما هیچگونه توجه مسؤلانه ای صورت نگرفته است .گاهی چنان سرمست شعارهای ایدئولوژیک و مکتبی می شویم که به دلائیلی عدم درک درست از اعتقادات  سرانجام کار ما به وطن و جغرافیا گِره میزنیم و گاهی نیز با فراموشی شعار های سوپر ایدئولوژیک اسیر نوع فاشیسم و جغرافیه پرستی می گردیم در چنین حال و احوال است که هم هویت تاریخی و دینی ما نرا از دست میدهیم وهم در فقدان یک جغرافیای مستقل وفقط با تکرار کردن شعارهای مفتکی و بدون پشتوانه به زیست در هر سرزمینی که باشد با این شعاری فریبنده ای که از قول شاعر مشرق زمین زنده یاد اقبال لاهوری بر زبانها می آوریم ” هر ملک ملک ماست که ملک خدای ماست “. ما باید درک کنیم که استکبار جهانی و مهره های بومی آن با سیاست های متلون وسود جویانه خویش ازکدامین منفذ ها و با کدامین شیوه ها و تاکتیک ها در وجود فرد، فرد ی ازما نفوذ میکنند ؟ از روشنفکر و دانشمند و فقیه مبارز این عصر انتظار میرود که اولأ بداند در چه دوره ای از تاریخ بشر و در چه عصری از تاریخ قومی خود زندگی میکند و قوم اش از او چه می خواهند ؟ بزرگترین بدبختی ما که نه میتوانیم تشخیص بدهیم این است که برای اغفال ذهن از آنچه که باید بدان اندیشید یعنی از سرنوشت “من ” به عنوان انسان و سرنوشت ” ما ” به عنوان جامعه غالبأ ما را دعوت میکنند و معتاد برمصرف و مفتخواری !تا ذهن وفکر ما از ماهیت حیات آگاهانه  مدنی بسویی ابتذال ناخود آگاه مصرفی تغییر یابند . زیرا انسان خود آگاه است که چنان نیرومند میگردد که میتواند آسپ یاغی سرنوشت خودرا مهار زند . اوکیست ؟ آری این قدرت انسان فلتـرشده ای است .! که به عنوان طنین شورانگیز در تاریخ  از متن و بطن آیه ء ملکوتی سرنوشت إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ  جاری میباشد . 

مدت ها درنوشته ها، گفتگوها با دوستان  ورسانه ها حتی چشم درچشم بانیان وکارگزاران نظام  مافیائی شبه جمهوری اسلامی افغانستان که نه جمهوری بود و نه اسلامی ادعا کردیم که با دلائیل گوناگون بویژه انتقال جامعه سنتی افغانستان از دوره سنت  به دوره مدرنیته و پیشرفت که به صورت مصنوعی وبدون پیمودن راه طبیعی تکامل جامعه  به کمک  هواپیماهای B52 انجام یافته بود با فطرت شهروندان جامعه ساکن در افغانستان سازگاری ندارد و نه میتوان در چنین چارچوبی که در بطن منافع بیگانه های طماع و سود جو بوجود آمده است به استقلال واقعی و حتی  جامعه  مرفه مادی رسید . اگر بطور کلی مسأله تکامل جامعه سنتی افغانستان را مورد بحث قرار دهیم به این حقیقت پی خواهیم برد که نظام سابق شبه جمهوری اسلامی افغانستان برستون های منافع شرکت های چند ملیتی  امریکا و شرکایش استواربوده لهذا کاملأ  طبیعی بود که مفاهیمی چون دموکراسی  ، هویت ملی ، استقلال ، عدالت و آزادی شعار های مفتکی و توجیه کننده حاکمیت بیگانه ها در افغانستان بوده است .واین وضیعت تار وتاریک را نشانه های روشنی اززوال وسقوط میدانیستیم .و شعار میدادیم که بگذارید نظام شبه جمهوری اسلامی  در افغانستان سرنگون شود و جامعه از شر این نظام مافیائی رهایی یابد آنوقت خواهید دید که آفتاب چگونه می تابد وگلها چگونه می شگُفند؟اما سرانجام نظام جمهوری اسلامی افغانستان فروپاشید وسقوط کردودردا که آفتاب بر مزرعه آرزوهای مردم نه تابید و گل های آزادی نه شگُفید ! به قول حنا مخملباف سازنده فیلم “بودا ازشرم فروریخت ” نظام جمهوری اسلامی افغانستان نیزبادلائیل گوناگون از” شرم ” سقوط کرد و طالبان که به عنوان تنها نیروی مسلح استخباراتی ناظر عینی چنین انهدام هولناکی بودند با یک ترفند استخباراتی کشورهای همسایه بویژه پاکستان وبا وساطت جنرال فیض حمید سابق رئیس سازمان اطلاعات ارتش پاکستان اداره امورکشوررا نیزبه طالبان واگذار کردند و طالبان نیزنیزبا فرار محمد اشرف غنی  رئیس جمهور منتخب و سرقوماندان نیروهای مسلح افغانستان به خارج از کشور و درراستای چنین واگذاری ازنام شیخ هیبت الله آخندزاده فرمان مسخره عفوعمومی راصادر وبا حذف قانون اساسی بدون هرگونه تغییر درساختارعمومی نظام جمهوری اسلامی افغانستان بر کشورغلبه یافتند
  ظهور طالبان در تاریخ کشور بر این گفته هیگل فیلسوف نامور آلمان صحه گذاشت که گفته بود همه رویداد ها وشخصیت هادر تاریخ به اصطلاح دو بار به صحنه می آیند بار اول بصورت کمیدی وبار دوم بصورت تراژدی ، اشرف غنی به جایی حامد کرزی و ملا هیبت الله  به جایی اشرف غنی !  هیچکسی تصؤر نه میکرد که طالبان با چنین ساده گی وارد کاخ ریأست جمهوری افغانستان شوند زیرا ارگ مقر اصلی زعامت درافغانستان با تدابیربلند امنیتی محافظت میگردید ونفوذ بیگانه ها درآن نا ممکن تلقی می شد چهره  شهر کابل و تمامی افغانستان طوری نمای سیاهی داشت  که گوئی  توسط طالبان دانلود شده بود و آئنده نامعلوم و همه چیز در باره سرنوشت کشور زشت و کینه آلود به نظر می آمد . بالاخره آنچه که باید می شد با دستان خون آلود بیگانه گان انجام یافت . جالب ترین و در عین حال مسخره ترین پهلوی حاکمیت ی بنام امارت اسلامی  طالبان که به قول هیگل مرحله تراژدیک نظام موسوم به جمهوری اسلامی افغانستان ثبت تاریخ شده است آنگاه بود که یکی ازجنگجویان طالبان که درجنگ به قول طلبای کرام با کفارشهره خاص وعام طالبی بود و از تعلیم و سواد لازم برای مدیریت جامعه   بهره ای نه برده بود نزد ملاحسن آخند  نمائنده امیرالمؤمنین در ارگ آمد و طلب کمک مستمری کرد ودر ضمن این آخند طالب وقتی  ضیافت نهار طلبگی در ارگ را مشاهده نمود
با سفره رنگین آن دل بست و تقاضای اعطای مأموریت در ارگ و ارگان های ذیربط نمود که توسط ارگ نشینان جدید پذیرفته وبحیث رئیس اداره انرژی اتمی که در دولت جمهوری اسلامی ساقط شده در تشکیلات اداره امور با امتیازات گسترده ووافری بوجود آمده بود منصوب شد .  کمیسیون تدارکات ملی و ده ها اداره مشابهی که فعالیت های سرمایه گزاران داخلی و خارجی بویژه در ارتباط با تصویب  قرار داد های مؤسسات و شرکت های خارجی برای تأمینات لوژستیکی وزارت خانه های دولت جمهوری اسلامی افغانستان فعالیت میکرد بدون اندکترین تغییر در آن به فعالیت خود ادامه داد . البته در دولت جمهوری اسلامی افغانستان مدیریت کمیسیون تدارکات ملی و سائر بخش های اقتصادی دولت مستقیمأ از سوی عوامل وابسته به شرکت خارجی موسوم به خطیب العالمی تحت نظر محمد اشرف غنی که گفته میشود با این شرکت رابطه تنگاتنگ داشت اداره میگردید و اکنون نیز با شعار” سیاست اقتصاد محور ” توسط ملا عبدالغنی برادر که روی همین منظور بنام زندانی شدن در پاکستان به سرمی برد و میتواند با ” صداقت ” طالبی وظائف باقیمانده ای شرکت خطیب العالمی که در افغانستان بنام شرکت انکشاف ملی مسمی شده است با همکاریی شرکت هاومؤسسات وابسته با شرکت نفت وگاز شرون یا همان یونوکال سابق که زیر نظر زلمی خلیلزاد در قالب بنیاد بیات وشرکت افغان بیسیم  فعالیت میکنند اجرأ میدارد وبا شعار” سیاست اقتصادمحور” به پیش میروند .اینجاست که در ” سیأ ست اقتصاد محور به سبک طالبانی ” که ادامه دهنده بدوی راه نظام جمهوری اسلامی افغانستان محسوب میشود ارزش های والای مدنی و بشری مانند  آزادی بیان ، حقوق بشر بویژه حقوق زن ، حق آموزش ، دموکراسی و مردم سالاری ، ایجاد  جامعه  قانون مند ودیگر مفاهیم مربوط به حیات انسان باشنده سرزمینی بنام افغانستان در پای بُت مجهول و مجعـــول  “سیأ ست اقتصاد محور ” به سبک طالبی قربانی میشوند

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا