گـزیده اخبــار

خانه » اجتماعی » شریعت غلام حلقه بگوش قدرت
شریعت غلام حلقه بگوش قدرت

شریعت غلام حلقه بگوش قدرت

رژیمهای سیاسی بر اساس ماهیت و موقعیت تاریخ-اجتماعی خود شان برای خود یک هسته مرکزی و یک اهرم اصلی قدرت قایل اند.این اهرم و هسته مرکزی را نقطه قوت و امتیاز خود میشمارند زیرا ایندو در شرایط مناسب تضمین کننده قدرت و حربه موثر در برابر دیگران دانسته میشود.این اهرم  گرداننده قدرت که انرا اصلی و محوری تلقی کردیم در نفس خودش اصالت و ارزشی ندارد بلکه اهمیتش درانست که هدف دیگری را براورده میسازد که در نگاه صاحبش والاترین و مقدسترین امر است ،این هدف همان قد رت است که در طول تاریخ برای گردانندگانش امر نهایی و مستقل شمرده میشود.

رژیم طالبان با اهرم ایدیولوژیک شریعت بمیدان امده اند،برای طالبان و برای هر نظام توتالیتار دیگر پارامتر ها و اهرمهایی که قدرت را تضمین میکنند اصالت و تقدس می یابند اما در چشم صاحب قدرت اینها  فقط ابزار های قدرتند نه خود قدرت بنابرین این ابزار ها برایشان نه اصالت دارند و نه تقدس.این وسیله برای طالبان شریعت است که صورت ایدیولوژیک و مقدس بخود گرفته اند و فراتر از اراده مردم قرار گرفته است.چون فراتر از اراده مردم است بلا معارض و انتقاد ناپذیر اند.این شریعت ایدیولوژیک شده و تقدس یافته در چشم رهبران طالبان دارای هیچگونه ارزش مستقل و ذاتی نیست و برایشان به اندازه یک پشم هم اهمیت ندارد.طالبان در رویکرد روزمره شان هزاران ارزش و نوامیس مردم را لگدمال کرده و نادیده میگیرند.این فقط تمامیت قدرت و حاکمیت است که برای طالبان تقدس دارد.تقدس یافتن قدرت در برابر ایمان و شریعت همان شرک عریان است.تا انجاییکه ما میدانیم شریعت یگانه اسب تازنده مدعیان حکومت دینیست که موثر ترین وسیله و برنده ترین حربه در کنترول و سرکوب مردم بحساب می اید.
محوری ترین مولفه حکومت دینی شعایر و ظواهر اخلاقی اند که انهم خود بر محور عورت زنان می چرخد.اگر بگوییم همین امر رسالت اصلی و محوری حکومت دینی را تشکیل میدهد مبالغه نکرده ایم.دغدغه یگانه و مطلق حاکمان دینی همین عورت زنان بوده و همه دل و دماغ متولیان رسمی و سرکاری دین بدور همین نقطه استراتژیک میچرخد.معنی این سخن اینست که هیچ هدف دیگری مانند اقتصاد،کار و تولید ،عمران و انکشاف امور روزمره مردم،نظام سیاسی متکی به اراده مردم،خواستها و ضروریات اولیه و اجتناب ناپذیر شهروندان در برابر عورت زنان اهمیتی ندارند و از امور اجتناب ناپذیر حساب نمیشوند.   
  مساله رفاه و تسهیلات زندگی مادی در نظر شان اسباب غفلت از اخرت شمرده میشوند.بنابرین گردانندگان حکومت دینی هیچ دستمایه و ارمغانی در عرصه رقابت سیاسی ندارند.این روش زمانی موفقانه عمل میکند که متولیان رسمی دین در چشم مردم مقدس و نماینده مستقیم خدا شمرده شوند.نمایندگان خدا فراتر از مردم و انتقاد ناپذیر  شناخته میشوند.اینهم شدنی نیست مگر انگاه که توده های عظیم مردم مطلقا فاقد اگاهی های علمی و سیاسی بوده و در سطح عوام کا الا نعام قرار داشته باشند.شاید بتوان گفت که طالبان ازین بابت بخت و اقبال یار شان است که از رعیتی اینچنینی برخورداراند.طالبان با این برهان قاطع شریعت هم  مردم و هم همه رقبا و مخالفان را خصی ساخته اند.یک لحظه تصور کنید که طالبان چه متاعی و دستمایه ای در دست دارند که بتوانند با ان در بازار عقلانیت و ازادی با دیگران رقابت نمایند؟این مطلب را رییس الوزراء طالبان در اوایل غصب قدرت از گوش مردم کشید و اعلان کرد که کار حکومت تطبیق شریعت است روزی تان با خدا.به همین سادگی و عریانی اتمام حجت کرد.اگر دیانت را به معنای ارزشهای معنوی و اخلاقی،کرامت و ازادی انسانها،عدالت اجتماعی و احترام به نوامیس مردم بدانیم بی خدا ترین حکومتها به اندازه طالبان این نوامیس را لگدمال نکرده اند.بنابرین شریعت فقط بمثابه اله کنترول و حربه سرکوب مردم در دست صاحبان قدرت بکار گرفته میشود.شریعت درین زمینه غلام حلقه بگوش قدرت سیاسی دانسته میشود.ازین روست که طالبان هر روز اهرمهای کنترول و انقیاد مطلق مردم را در تمام زمینه ها بویژه در مورد حذف مطلق حضور زنان از حیات اجتماعی را سخت تر و تنگتر میسازند.این ویژگی همه نظامهای توتالیتر ایدیولوژیک است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا