گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » عدم وابستگی شعارعوامفریبانه !
عدم وابستگی شعارعوامفریبانه !

عدم وابستگی شعارعوامفریبانه !

همان خداییکه ما را در قعر نکبکتها و هزاران فتنه آفریده است باز از ما میخواهد که در افسون تعلقات نیفتیم و متقی و پاکدامن زندگی کنیم.به مجرد خلقت خود را در بحبوحه سختیها و در قعر رنجها یافتیم اما او از ما خواست تا به تنهایی راه دشوار خاک را از کویر تا خدا بپای خویش بپیماییم.این خدا از مآ چه میخواهد و این چه بازی تراژیکیست که هر فرد به تنهایی بازیگر آنست.این اسطوره خود شورانگیز ترین و استخوانسوز ترین سناریوییست که مستلزم ژرفکاوی جداگانه ایست.درین مقطع سناریو سخن از شعار عدم وابستگی و استقلال است که از همه اولتر روشنفکران را مشعوف و مسحور خود کرده است که همه از دیندار تا بیدین در چنبره بسته اوهام ایدئولوژیک و فانتسمهای تئوریک آنرا عربده کشیده و برای آن سینه چاک میکنند.بریدگی از واقعیات تلخ زندگی و خواسته های خاکی مردم هم عجب گمراهی و از خودبیگانگی ایست.عاشقان قدرت انحصاری سیاسی بوسیله دین درین بازی از همه بیشتر و مضحکتر مشغول بازی ناکام اند.غم انگیز تر ازان اینست که درین بازی دیانت و اخلاق بمثابه ارجمند ترین و والاترین ارزش انسانی به تمسخر گرفته میشود و ابزار پست اهداف سیاسی سلطه جویان قبیلوی و جهول قرار میگیرد.چه کسیست جرآت کند و بگوید که فلان رهبر سیاسی- جهادی پرونده اش از وابستگی و غلامی و دریوزگی تمام قدرتهای استعماری غربی و ایادی حقیر عربهای وابسته با آنها و نوکری نایبان منطقه ای انها پاک است.کدام است که ثابت کند که عظمت جهادو مقام شامخ دیانت را به ذلت غلامی استعمارگران و نایب منطقه ای شان پاکستان نفروخته باشد.پر مدعا ترین کس در عرصه شعارهای میانتهی بازنده ترین و ناکامترین آنهاست.بقول حسنین هیکل بزرگترین گروه انقلابی کرد که عرصه بازیگریشان خصومت و تعارضات میان ایران و عراق بود با امضای یک تفاهمنامه میان شاه و دولت عراق با هشتاد هزار چریک انقلابی مسلح دود و بخار شد و به هوا رفت و رهبر شان پناهنده آلمان شد.بازی انقلابی و پاکی سیاسی در آغوش قدرتهای منطقه و در چنگ مسلط آنها شعاریست بس مسخره که جز صاحبش رابی اعتبارنمیکند.اینست ثمره بازی درچنگ بیگانگان.

من بخاطر دارم که یکی از پرمدعاترین رهبران جهادی که حمایتها و کمکهای بیدریغ غرب،عرب و پاکستان چنان غره اش کرده بود که از مستی با دم خویش گردو میشکست میگفت ما صاحب هفتاد هزار چریک مسلح هستیم و هیچکس در افغانستان بدون ما نمیتواند حکومت کند.دوران گذشت و کشتیبان را سیاست دیگر پیش امد،یکشبه این فرمانروای هفتاد هزار چریک ضرب صفر شد و فالتو گشت و امروز در میدان بازی قدرت هیچکاره شده است.آنانکه سلسله جنبان رویداد های سیاسی جهان بودند همراه با نایب منطقه ایشان پاکستان هرچه داده بودند پس گرفتند و حمایتهای شان را قطع کردند فرمانروای هفتاد هزار چریک زیر پایش خالی شد.در اخرین شعبده بازیها و کارگردانی های دستگاه های استخباراتی این طالبان بودند که بعنوان آخرین محصول استخبارات پاکستان صحنه گردان قدرت در افغانستان شدند ،هرچه مجاهد بود و جهاد مواد سوخت کارخانه های تروریسم پاکستان گشت.باز هم یارای تان هست که شعار عدم وابستگی و استقلال بدهید؟نباید اینقدر بخل و تنگ نظری داشته باشید که جبهه مقاومت را متهم به وابستگی بیگانگان کنید،کدام یک ازین وابستگیها و نوکری اجانب بود که خود صد برابر آنرا در پرونده نداشته باشید.بزرگترین عامل وابستگی و غلامی قدرتهای خارجی نفاق و کینه های قومی و قبایلی داخلی خود ماست.ماییم که یکدیگر را قبول نداریم و نمیتوانیم همدیگر را تحمل نماییم.بزرگترین عامل نفاق قومی و مذهبی طالبان اند که با شرارت و بربریت تمام اقوام و مذاهب دیگر را سرکوب میکنند،مردمان را از خانه و کاشانه آبایی شان کوچ میدهند و اقوام دیگر را وحشیانه با سرنیزه میرانند و آواره میکنند.طالبان و همجنسان ایدیولوژیک شان اند که با تبلیغ کینه و نفاق اقوام و مذاهب دیگر را به اغوش بیگانگان سوق میدهند،این بزرگترین خدمت به استعمارگران و تجاوزگران منطقه ای آنهاست که در طول تاریخ کشور دست بیگانگان را باز گذاشته اند.یکی از شرایط لازم استقلال و رهایی از وابستگی وحدت و برادری میان اقوام و اقشار مختلف کشور است و نیز یکی از دستورات خداوند که طالبان انرا قبول ندارند.بزرگترین و شایسته ترین کسان که درس عدم وابستگی و ترک تعلقات به بشر میدهند عارفان و حکیمان عالم است که با کمال استغنا و بی تعلقی در مقام والای ناصحان بشریت قرار دارند که از بازی کثیف قدرت و مصالح سیاسی بدور اند.آنکه خود غرق وابستگیها و ذلیل اراده قدرتمندان اند چه صلاحیتی برای درس استقلال وعدم وابستگی به دیگران دارند. 

 

 برای وابستگیها و تعلقات انسان هزارو یک دلیل وجود دارد مرد آنست که درین بازی تعادل خویش را حفظ کرده و فضیلت انسانی خود و دیگران را در هماهنگی احترام کند.طالبان که هنوز مفهوم کلی انسان ،همنوعی و زیست مسالت آمیز انسانی را فرا نگرفته اند و همچنان موجودات بدوی،خام و قبیلوی باقی مانده اند بزرگترین ویژگی شان قدرت دفع کنندگی و عدم آمیزش با جامعه انسانیست.نیروی دافعه از خصوصیات بدویت است نه از مدنیت و فرهنگی بودن.انسانها به میزان معرفت و فراگیری آیینها و آداب اجتماعی شان قدرت جذب و همگرایی با دیگران پیدا میکنند.طالبان با تفکر بدوی و قبیلوی اکنون که به قدرت چنگ زده اند مانند زنگی مست با شمشیر همه را از دور خود میرانند و به کمترین خواسته های ضروری و مشروع مردم حرمت قایل نیستند.این قدرت منفی و ویرانگر است.این فساد و شرارت برخاسته از نفس حیوانی خام است که طالبان فقط ازان پیروی میکنند.در مقابل خواسته و اراده بدوی خود به هیچیک از موازین و قوانین الهی و بشری حرمت و عنایت ندارند.این خصلت پیروی از هوای شخصی در تقابل و تضاد اشکار با اطاعت و بندگی خدا قرار دارد،کافری بد تر ازین و دشمنی آشکارتر ازین با خدا پیدا نمیشود.این خصلت را به زبان شرعی نفاق میگویند که دشمنی با خداست.پرستندگان قدرت و طالبان انحصار قدرت سیاسی چه دیندار و چه بیدین در عمل بطور اجتناب ناپذیر با یک میکانیسم مشابه رفتار میکنند.ظلم،استبداد،تبعیض و تعصب دینی و غیر دینی ندارند. یک مستبد و خودرای محکوم و ملعون همه خلایق بشر است.این فروافتادن در گودال استبداد و تبعیض ناگزیر فرمانروایان را در سلک ماکیاولیسم می اندازد،مهم نیست دین داشته باشند یا نه همه به دستورات نبوغ آمیز و اهریمنی ماکیاولی عمل میکنند .این روش فرسخها از دیانت و اخلاق بدور است.عرصه دینداری و اخلاق مجال این خودسریها و طغیانگری ها را نمیدهد.در عین خودکامگی و شرارت شعار استقلال و عدم وابستگی دادن فقط کار شارلتانهای مردم فریب است.

2 نظر

  1. مطالب نو اندیشی، اندیشه نو می افریند

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا