گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » فارســـی ستیزی در حـــاکمیت دیـــــوســــالار طــــالبــــان
فارســـی ستیزی در حـــاکمیت دیـــــوســــالار طــــالبــــان

فارســـی ستیزی در حـــاکمیت دیـــــوســــالار طــــالبــــان

عده ای از آنتروپولوژیست های غربی که کار شان تحقیق در فرهنگهای بومی مستعمرات بود فرهنگهای افریقایی و دیگر مستعمرات را فرهنگ درجه دوم و نازلتر از فرهنگ متمدن غربی میدانستند ازینرو در صدد حذف و یا اصلاح آن فرهنگها بر مدل غربی بودند.عده ای دیگر از محققان بزرگ همین رشته فهمیدند که حق ندارند فرهنگهای دیگر را ارزش داوری نمایند زیرا اینکار غیر اخلاقی و منتزع از ویژگیهای زادگاه آن فرهنگهاست.فرهنگها به لحاظ ارزشی در عرض یکدیگرند نه در طول یکدیگر که برایشان سلسله مراتب قایل شویم،هر فرهنگی در زادگاه و خاستگاه خودش ارزش و اعتبار دارد.داوری آن عده از محققان برخاسته از انگیزه های استعماری و نژادپرستانه بوده است تا با این فرهنگزدایی جایش را با فرهنگ استعماری غربی پر کنند.ازینرو امروز آن نوع داوریها اخلاقآ ناپسند و نوعی جرم شناخته میشود و عاملش در صورت اثبات جرم مجازات میشود.تنوع فرهنگها و زبانها امریست طبیعی و نزد هر عقل سلیمی پذیرفته شده.همه فرهنگها را یکدست و یکسان کردن و تحمیل یک زبان و فرهنگی بر دیگران کاریست غیر طبیعی و غیر عقلانی و اخلاقی.خدا که خالق انسانهاست این تنوعات را پذیرفته.اما میتوان میان فرهنگها و اقوام و ملل براساس اصول و ارزشهای بزرگ بشری وحدت و هماهنگی و همزیستی ایجاد کرد

  ما هرکدام در محل و قبیله و خانواده کوچکی بدنیا می آییم اما محتوم و مقدر نیست که زندانی فرهنگ محدود قبیلوی باقی بمانیم.انسان با وسعت معرفت و شناخت جامعه بشری روز بروز از زندان ضیق قبیله و خانواده ،قوم و نژاد آزاد تر و انسانتر میشودتعصبات نژادی و زبانی و فرهنگی نشان بدویت و خامی انسانست،دشمنی با زبان و حذف زبان و فرهنگ یک گروه قومی و اعمال خشونت در برابر اقوام دیگر نه در دین پذیرفته است و نه نزد جامعه متمدن بشری.تبعیض و ستیزه در برابر فرهنگ و زبان دیگری نشان برجسته ایست از جهالت و روح تنگ قبیلوی که در صورت خشونت خود را تبارز میدهد.طالبان که خود فاقد هر نوع فضایل و کمالات و مهارتهای انسانی اند هیچ دستآورد مثبت و سازنده ای به جامعه ندارند میکوشند با اعمال منفی،ویرانگر و ستیزه جویانه خود را بر مردم تحمیل نمایند.چون هیچ کمالی ندارند فقط با لگد پراندن و شاخ زدن خود را تبارز میدهند.استاد روانشناسی ما میگفت شاگردی که هیچ لیاقت و مهارت مثبت ندارد میکوشد شخصیت خود را با خشونت و بدماشی در مقابل دیگر شاگردان تبارز دهد.رفتار روزمره طالبان نشان میدهدکه فاقد هرگونه شناخت و بصیرت از مقام و کرامت انسانی اند.کنشهای شان نه با موازین دین و اخلاق سازگاری دارد و نه با موازین جهان بشری بلکه نمایندگی از یک احساس خام غریزی و انگیزه های کینتوزانه و انتقام جویانه میکند.بر هیچ انسان سلیم العقل و فرهیخته پوشیده نیست که آشنایی با هر زبان و فرهنگ جدیدی یک جهان نوی را بر رخ انسان میگشاید و به انسان غنای فرهنگی و معرفتی میبخشد.امتناع از گشایش رویکرد بر فرهنگها و زبانهای دیگر جهان انسان را کوچکتر و زندان او را تنگتر میسازد.چه بی بصیرتی و بی هنری بزرگتر ازینکه طالبان با ناکامی شرم اورشان در طول یکسال کارنامه سیاه و تلخ اقدام به حذف کلمات فارسی ار سرلوحه نهاد ها و مؤسسات میکنند و آتش کینه و نفاق را شعله ورتر میکنند.کشور ما با داشتن اقوام و فرهنگها و زبانهای مختلف ویژگی خویش را در میان بسیار کشورهای دیگر نشان میده که در صورت معرفت و پابندی به ارزشهای متعالی دینی و اخلاقی به اینکشور قوت و غنای بیشتر میبخشد اما در حالت بی بصیرتی و فقدان روح سازش و آمیزش تیغ برانی خواهد بود که پیکره کشور را قطعه قطعه خواهد کرد.فرمانروایی و زمامداری بر چنین کشوری فراست و کاردانی فوق العاده میخواهد.زعامت چنین کشور صدپاره بقول اقبال لاهوری بزرگ کا ساده ای نیست و شباهت به راه رفتن روی طناب معلق در هوا دارد تا توازن و تعادل را میان حساسیتهای مردم حفظ نماید.وضعیتی که ما دران قرار گرفته ایم مصداق حکایتیست از ملانصرالدین که نزد مردم شکوه داشت و میگفت:« ای مردم! من خری دارم بسیار بد اخلاق و خطرناک،نه کاه میخورد،نه اخور را رها میکند و هرکس پیش اید لگد هم می پراند!»

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا