گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » دینسالاران درتوفان خشم مردم!
دینسالاران درتوفان خشم مردم!

دینسالاران درتوفان خشم مردم!

این ماههای اخیر موج فزاینده ای خشم مردم در ایران متولیان و دلالان دین را در توفان خود درنوردیده همان مردمیکه با شور و شعف بینظیر در انقلاب ۱۳۵۷ خود همین دنسالاران را بر اریکه قدرت نشاندند اینک غضب خود را چون صاعقه ای بر سر دلالان دین فرود می اورند.روحانیان که بجای خدا تکیه زده اندبا انچه خود می بافند دست و پای او را در زنجیر طامات و خرافات می بندند.خود همچون موبدان و اربابان کلیسا خود را مالک الرقاب دین و دنیای مردم شمرده و انها را در فقر و جهل رقتبار و روزافزون گرفتار نموده اند غافل ازینکه تحمل مردم اندازه ای داردو روزی خواهد رسید که خشم و نفرت تراکم یافته خلق چون اتشفشان سرباز خواهد کرد و متولیان و زمامداران امور رادر مذاب خود فرو خواهد برد.بیجا نگفته اند که خشم مردم خشم خداست.فاجعه از جایی اغاز میشود که این دینسالاران و دلالان دین کار شانرا با یک محاسبه باطل و توهم فاجعه باراغازمیکنند این محاسبه غلط ازاتکای محض برقدرت نظامی وشبکه های مخوف امنیتی و پولیسی برمی خیزد که با تلبیس وعوامفریبی سیر موازی پیدا میکند.

این شیوه حکومت و سالاری کردن بگونه نظام مند دیکتاتوری خونینی در پی خواهد اوردکه مردمان را ذلیل و حاکمان را خون اشام تر میگرداند.قابل یاداوریست که دیکتاتوری دینی همانطور که گفته اند زشت ترین و زیانبار ترین دیکتاتوری هاست چون ساحت قدسی و وجدان دینی مردم را با پست ترین اغراض مادی و شیادی های خویش الوده میگردانند.قدرت را مقدس میسازند تا بردگی مردم را امر اسمانی و مقدر جلوه دهند و قدرت شیطانی خود را اراده الهی بنمایند.این تیکه داران و دلالان رسمی دین با مقدس ترین و عزیز ترین ارزشهای مردم بازی میکنند.به یقین میتوان گفت که بهروزی،خوشبختی و رفاه مردم یگانه میزان داوری در مورد حکومتهاست و بنیادی ترین منبع مشروعیت و قانونیت انها نیز شمرده میشود.نظام های سیاسی ایکه این خواسته های مردم را نا دیده میگیرند فاقد هرگونه مشروعیت میباشند در صدر همه شان حکومتهای دینی.تضمین ازادی ،عدالت و بهروزی مردم رسالت اصلی یک نظام سیاسی را تشکیل میدهد.حکومتهای که نتوانند از عهده این هدف یعنی ازادی، معیشت و امنیت مردم براید بطور یقین نالایقترین نظام در هدایت مردم و رستگاری اخروی انها خواهد بود.عقلانیت و تجربه تاریخی نشان میدهد که هدایت اخروی مردم وظیفه حکومتها نیست.به همین دلیل میتوان گفت که حکومت دینی هیچگونه محل اعراب ندارد.تجارب دهه های اخیر قرن بیستم تا کنون نشان داده است که حکومتهای دینی در عداد ناکام ترین و سیهنامه ترین حکومتها بوده اند که متولیانش در غارت زندگی مردم پرونده های سنگینتر از اسلاف شان داشته اند.اینها دنیای مردم را ویران کردند و دین شان را تحریف.خردمندانه ترین مصلح اینست که دین باید دین بماند و حکومت حکومت ، در ازدواج نا میمون ایندو این دین خواهد بود که ابزار سیاست گشته و مسخ خواهد شد.با سقوط حکومتهای توتالیتار دینی دین به کلی از ساحت نظام سیاسی و حتی گفتمان سیاسی مطرود خواهد گشت.این پیشامد خطربی اعتباری دین را در همه نهاد های دولت در پی خواهد اورد.دیدیم که با سقوط توتالیتاریسم شوروی ایدولوژی کمونیستی هم از صحنه سیاسی محو گشت واحزاب کمونیستس رنگ و ابروی شان را باختند.مردم با ازدست دادن ازادی ومعیشت انسانی موقعیت و کرامت انسانی شان صدمه می بیند.ایندو مقوله ارزشی یعنی ازادی وعدالت با میکانیسم دیکتاتوری وحکومتهای تمامیت خواه سازگاری ندارند بگذریم ازینکه ماهیت ایمان ،اخلاق و سعادت اخروی با دیکتاتوری تضاد ماهوی دارند.با سقوط اخوندیسم وملاتاریاهمان ماجرای سقوط شوروی برسردین نیز خواهد امد.تاسف بارتر اینکه طیف متفکران معتدل و نظام سیاسی مردم پسند دینی که دارای پایگاه عقلانی باشد هنوزصورتبندی نشده است.

با شکست اخوندیسم در ایران و حاکمیت دیو سالار طالبان در افغانستان دین نیز منزلت و اعتبار  خودش را از دست خواهد داد ، منظورم همان دین سرکاریست که دوکان معامله برای تیکه داران ان بشمار می اید.حکومت دین سالار حرمت و منزلت دین را در چشم مردم بویژه در نظر اهل علم و معرفت و خردورزان شکسته است چون این منبع قدسیت و ارزشداوری بگونه رقتباری در خدمت منافع و مصالح پست سیاسی و ثروت اندوزی تیکه داران دین قرار گرفته است.در عرصه تیوری و معرفت اندیشی دین را روز بروز از عرصه عقلانیت دور تر و بیگانه تر ساخته اند.همین باعث شده تا تا این روزها دین و دیانت در قلمرو وسیع و بی لجام رسانه ها مورد طعن و اهانت قرار گیرد زیرا نمایش دین در سکوی قدرت سیاسی هم ظالمانه بوده و هم غیر عاقلانه.تمام تابو های دینی توسط همین دین سالاران شکسته شده.این فضیلتهای اخلاقی و معنوی اند که دین را دین میسازد بدون اینها از دین جز یک پوسته میان تهی و ماسک فریبی باقی نمی ماند.انهاییکه درد دین دارند و دغدغه اخلاق و معنویت باید بدانند که سقوط اخوندیسم و ملاتاریا در حد متوسطی متوقف نخواهد شدبلکه همراه با خود دیانت را نیز بر زمین میکوبد.

بشریت نیز در خود فضایل و ارزشهای زرینی دارد که با فطرت و کرامت ذاتی انسانها عجین اند مانند ازادی،عدالت،معرفت و کرامت و حقوق انسانی دیگر .اگر نظام سیاسی دینی با این ارزشها در افتد بدون شک این دینسالاری خواهد بود که بر خواهد افتاد زیرا انسان بدون این ارزشها انسان نخواهد ماند،دین نیز باید انسانی و عادلانه باشد.همین هم اهنگیست که ضامن کمال بشریت است.دین در صدر معرفت بشری نمیتواند با علم و معرفت و ازادی انسان در تعارض قرار گیرد.از منظر پدیدار شناسانه دین همانست که دینداران به نمایش میگذارند هیچکس به عالم مثل افلاطونی راه ندارد تا به سرچشمه دین زلال و بی تعین دست یابد.مردم باید با دین سالاران بر مبنای همین موازین دنیوی معامله و محاسبه کنند،در پیشگاه خدا هم محک داوری و حکم در مورد زمامداران و حکام همین معامله عادلانه و اخلاقی زمینیست.یگانه صحنه ازمون انسانها همین زندگی دنیویست.هرچند دین سالاران نعل وارونه میزنندو مردم را به دنبال نخود سیاه می فرستند.کسیکه این فضایل و ارزشها را ندارد دین هم ندارد و مغضوب خدا و خلق خواهند بود.حاصل اینکه همه مشکلات و موانع با قوای نظامی و امنیتی سرکوبگر از سر راه برداشته نمیشوند،اینرا تاریخ شهادت میدهد. دین سالاران خود نیز از فرعون و نمرود و دیگر حکام جابر مثال می اورندکه همه برافتادندو در گودال سیاه تاریخ مدفون گشتند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا