گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » لاله راقسم دادم که رادورانسوزان
لاله راقسم دادم که رادورانسوزان

لاله راقسم دادم که رادورانسوزان

درخلال پرسشی، سخن از دوشیزه رادا(رادوجان) رفت و منظور “لاله را قسم دادم که رادو را نسوزان” در پایان هم پیشنهادی که گفتم: چشم، در زودترین فرصت. زیرا سرچشمۀ معلومات در فاصلۀ کمتری، پیش رویم نشسته است. کتاب “ما باشندگان دیرینۀ این سرزمین”(۱) را می گویم.دوشیزه رادا که با توجه به عادت خانواده ها و دوستان، ناشی از صمیمیت، “رادو” نامیده میشد، دختر دیوان نرنجنداس بود. دیوان نرنجنداس از چهره های برازنده در دورۀ امانی است. پیشتر هم در شورای دولتی امیرحبیب الله خان عضویت داشت. در دورۀ امانی عضو هیأت معاهدۀ سیاسی 1921 کابل بود و امور مالی کشور را رهنمایی میکرد.

به نظر می آید که پیرامون زنده گی، سرگذشت و سرنوشت او نیاز است که به جمع آوری اطلاعات بیشتری پرداخته شود.اما در بارۀ “رادوجان”: دختر زیبا رویی بود که لباس پسرانه بر تن داشت. این احتمال موجود است که والدین اش به دلیل نداشتن پسر، چنان لباسی بر تن او نموده باشند.رادو جان،”شانه به شانۀ پدر، درمحافل رسمی وغیررسمی سهم میگرفت.هنگامی که دوشیزه یی بیش نبود،ازدلیریو دلباخته گی هایش قصه هایی ساختند…عاشقان عاجزرا کجا مجال اظهار عشق بود؟ ناگزیربا سرودی برای او حرف دل خود را میگفتند           از هندوان هم کسی را در آنوقت جرأت نبود که به خواستگاری رادوجان، نزد دیوان صاحب برود. چون به اصطلاح، رادوجان خود را سردار خیل می پنداشت.

در پایان دورۀ امانی، دیوان نرنجنداس و خانواده اش رفتند به هند. با گذشت سالهای دیگر، رادو جان برگشت به وطن که او را در پیرانه سری در کابل اش دیدند.سخن بیشتر را باید در کتاب “ما باشندگان دیرینۀ این سرزمین” خواند.

(۱)”ماباشندگان دیرینۀ این سرزمین”، تألیف نویسنده ارجمند ایشر داس. ناشر:شورای فرهنگی أفغانستان. سال2003.ع.

   (۲)منظور از”نسوزان”، بگذار همسری داشته باشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا