گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » تجدید بیعت ذوب شده گان درامارت و تغییر موضع شیرمحمد خــان عُرف استانکزی واذنابش !
تجدید بیعت ذوب شده گان درامارت و تغییر موضع شیرمحمد خــان عُرف استانکزی واذنابش !

تجدید بیعت ذوب شده گان درامارت و تغییر موضع شیرمحمد خــان عُرف استانکزی واذنابش !

یکی ازمعائب سیستم مسلط برجامعه افغانستان زیر نام نظام امارت طالبان این است که متأسفانه شعارهای که  دریک زمان محدود وبه مقتضای منافع کشورها وشبکه های استخباراتی بیگانه اززبان حامیان و ذوب شده گان صد در صد در منافع کشورهای خارجی شنیده می شود درزمان کوتاهی رنگ می بازند وشعاردهنده گان درمغائرت کامل با آن حرف وحدیثی را بیان میکنند .عزیزنسین نویسنده وداستان نویس شهیرترکیه داستان جالبی بنام شاروال انتخابی دارد که بد نخواهند بود درتغییرموضع و مؤقف آغا شیر محمد خان که به تورن شیرمحمد عباس ستانکزی معروف است وازاکابرسابقه امارت طالبی به حساب می آید درباره مسائل حاد مملکت مخصوصأ درحوزه اطاعت ازامیر بیان داشته است .

حکایت چنین است در یک روز آفتابی وقتی شورای شاروالی در یکی از سالون های خلوت که در گوشه ای از شهرداری مؤقیعت داشت  برای انتخاب شاروال تشکیل جلسه داده بودند و همزمان به آن اکثریتی از کار مندان آن از تایپیست گرفته تا اشپز و سائر خدمه ای که به آن شهرداریی تعلق داشتند  در یک اتاق همجواربه گفتگو پرداختند ، وقتی از شمارش آرأ فهمیدند و حدس زدند که رضأ بیگ شهردار آئنده خواهند بود به بحث می پرداختند ، تایپیستی که در کنج اتاق خاموش نشسته بود یکباره آه کشید و گفت که خدایا تو میدانی که چقدر خوشحال شدم بخدا قسم میخورم که از خوشحالی نزدیک است پرواز کنم ، اگر دفتر نه می بود از خوشی رقص و پایکوبی براه می انداختم ، از شما چه پنهان برای اینکه رضأ بیگ شاروال  شود من ختم گرفته بودم …رضأ بیگ چه آدم متدین و دینداری هست …اشپزکه عادت کرده بود باید با مورد وبی مورد از اکابر تعریف و تمجیدی کند گفت:  اغا جان رضأ بیگ هر چه باشد بزرگ زاده است سر دسترخوان پدر بزرگ شده ، هیچکس به اندازه من اورا نه میشناسد من با فامیلش از قدیم آشنائی دارم ….تایپیست جوانی که می خواست وی نیز درمحفل ذکر کرامات شاروال جدید سهم بگیرد گفت آشنایی چیست ؟ من با هم فامیل هستیم دختر مامای شهردار جدید زن پسر خاله مادر من است همچنان بابا جانم یک زمانی در منزلش کار میکرد…..در همین مؤقع مستخدمی که بداخل سالن رفت وآمد میکرد وبرای اعضای شورای شهر چای و” قلیان ” یاچِلم می برد هیجان زده وشتاب آلود مثل کسی که از میدان جنگ خبر مهمی برای پشت جبهه می برد وارد اتاق کارمندان شد و با کلیمات قاطع و لرزانی گفت ! دوستان آرأ اشتباهی بوده ….رضأ بیگ نه بلکه حکمت بیگ شاروال شد ! این خبر مثل توپ در اتاق کارمندان شاروالی منفجر شد و همه کارمندان که چند لحظه قبل در باب  انتخاب رضأ بیگ به حیث  شاروال مدح سرائی میکردند ، هنوز چند دقیقه ای از ماجرا نگذشته بود که همین کارمندان در اتاق دیگری تشکیل جلسه دادند و هریکی چنین وانمود میکرد که گویا چیزی نه مانده بود که اغا رضأ بیگ شاروال و برای چند سالی برسر ما بار بشود خدا رحم کرد !! باید یک صدقه بدهیم که این بلا از سر ما دور شد …اگر رضأ بیگ شاروال می شد ..به خدا به پیغمبر و به همه انبیأ قسم من یک دقیقه هم در شاروالی نه می ماندم بلکه استعفأ می کردم ..رئیس دفتر شاروالی که سیگاری را  آتش میزد  می گفت !

های شما نه میدانید که خداوند به من رحم کرد ، تایپیست جوانی هم که دست کمی از رفقایش نداشت در تقبیح عملکردهای رضأ بیگ باخود می گفت این رضأ بیگ را بهتر از من هیچکسی نه می شناسد با اینکه هم دوره من بود ولی یک زره هم لیاقت این کار را نداشت خیلی هم بد زبان است ….در این موقع مستخدمی که به جلسه شورای شهر رفت و آمد داشت از در اتاق در آمد به صدای بلند گفت رفقأ مژده بدهید که بالاخره رضأ بیگ برنده شد ! رئیس دفتر که از اصالت خانواده گی رضأ بیگ انتقاد میکرد برای یک لحظه صدایش قطع شد و لی سکوت او زیاد طول نه کشید و خیلی جدی و با صدای کش دار ادامه داد …اگراز روی عدالت وحقیقت قضاوت کنیم در تمام دنیا همچون شاروالی با این صفات ممتاز وجود ندارد …توگوئی باردیگر صفحه تملق آمیز و شرم آور چاپلوسی را روی صفحه گراموفون گذاشتند و سابقه تعریف و تمجید از شاروال انتخابی آغازشد …و طبق معمول در پایان جلسه نیز هرکدام از حضار مبلغی را خواهند پرداخت تا برای شاروال جدید دسته گلی تهیه شود و جشنی به افتخار این پیروزی عظیم الشان برپا گردد ..

.شاید این یکی ازعوارض طبیعی عقب مانده گی اجتماعی ،فقر فرهنگی ،غربت وافلاس سیاسی در جوامع جهان سوم باشد که حتی ارشد ترین مقامات سیاسی بویژه آنانیکه خود را نمائنده گان و سخنگویان یک نهضت سیاسی ومذهبی می دانند مصاب به این بیماریی می گردند به عقیده ما هنوزهم خیلی ها ازاینگونه نیروهای متلون مزاج که از منبرصد در صد  مذهبی سخن میگویند مسأله ماهیت اندیشه های دینی را نادیده گرفته و بسیارزود به طرفداری ازحاکمان جابرحمایت شانرا اعلام میکنند . بدون تردید که در اعلام حمایت تا مرز بیعت کورکورانه و غیر عقلانی و غیر شرعی به پیش میروند  .به هر حال ما و تمامی نسل معاصرگواه براین واقیعت هستیم که هرگاه بذریک اندیشه ویک تفکرریشه دروجدان یک معتقد نداشته باشد و یا هم ریشه های یک ایمان زلال و پرطراوت ریشه در امتیازات تنبلی آور مافیایی استعمار و استبداد  دوانیده باشند و بر آب خرافات آبیاری گردند بدون شک که فاصله میان عمل و شعار با اینگونه سخنان غیر عقلانی به قُلُزمی از بی عدالتی و دروغ تبدیل می گردد چنانچه می بینیم جناب شیرمحمد خان استانکزی که ازافسران نظامی و از دوران جهاد علیه اشغالگران روسی در کنار مجاهدین می رزمید وقراربود برویت آخرین نسخه ویرائیش ناشده  توافقنامه دوحه درکنارملا عبدالغنی برادرکه به عنوان رئیس دوره انتقالی درنظرگرفته شده بود امورخارجی دولت جدید را برعهده گیرد اما به دلیل فرار اشرف غنی ومداخله بخش حکومت غیر نظامی برهبریی عمران خان در حکومت تازه طالبان به حیث معین سیاسی وزارت خارجه طالبان تقرر حاصل نمود مرد فاقد اطلاعات لازم در حوزه شرعی میباشد و طبیعی است که از مفاهیم حقوقی  چون بیعت درشریعت اسلامی کمتر آگاهی دارد که میتوان گفت ایشان ازسواد لازم در امور دینی برخوردارنیست درزمره عوام محسوب میشود . اما وقتی مدعیان مراتب بلند مذهبی چون ملا شهاب الدین دلاور که به گفته خود ایشان درخانواده روحانی و مذهبی متولد شده اند بروز۲۶ دلو روز سالگرد خروج قوای شوروی از افغانستان میگویند :

اما دیری نه گذشت که همین اذناب طالبی ازخلیفه سراج الدین حقانی گرفته تا ملامجاهد ودلاورو عباس آغا استانکزی و سائر مزد بگیران با محاسبه های مادیی ای  که کردند به اتاق دیگری رفتند و ساز حمایت از امارت برمبنای بیعت را سردادند از آنجمله شیخ الاسلام والمسلمین حضرت مولانا شهاب الدین دلاور دامت برکاته در محفلی که بنام دستار بندی ترتیب داده بودند چنین گفت :

این لانه های  شیاطین بی غم باشند که گویا انها میگویند که در امارت اسلامی اختلاف است قطعأ اختلاف وجود ندارد امارت اسلامی بر همه چیز میداند ما هم از طالب کوچک تا طالب بزرگ براین امر میدانیم که أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ. .. هرچه داستان امارت طالبانی را دنبال کنیم ودراین راه پیش برویم یک چهره ء فعال ودرعین حال شناخته شده ای ناشناخته دربرابرمان ظاهرمیشود وآن چهره ذبیح الله خان  مجاهد است که با همین اسم مستعار از دیر بدینسو درگوشهای ما به عنوان سخنگوی دائیم انلائن طالبان که پس ازبگومگوهای فروان سیاسی دردوحه به حیث سخنگوی امارت اسلامی جا گرفته است. حتی گفته میشود که ایشان ازتوانمندیی احضارارواح وفعالیت شان دراین جهان فانی بهره مند است وروی همین دلیل برای چند سالی امورسخنگویی ملا محمد عمرمجاهد که به دیارحق پیوسته بود اماجناب ذبیح الله خان مجاهد آنرابه عنوان امیرالمؤمنین “اطاعت الواجب “ طالبان بلکه افغانستان وهمه امت اسلامی  به معامله می گذاشت  اما اوناگهان تغییر موضع داد وبصورت ماهرانه و ظریفانه به ابهاماتی که نسبت به مؤقیعت سیاسی خلیفه سراج الدین حقانی ازولی نعمتان ذبیح الله خان مجاهد پس ازاشغال وتصرف کابل محسوب میشود وگاهی هم به دلیل سخنان به ظاهر نقادانه ای که دریکی ازجلسات دستاربندیی طلاب درولایت خبرهای عزل وی ازسوی ملا هیبت الله خان که جناب ذبیح الله مجاهد خود را سخنگویی آن میخواند در فضای مجازی ووسائل ارتباط جمعی شنیده می شد بنأ سخنگویی دائیم انلائن امارت برای پاسخ دادن به این شائیعات گفت :

امارت اسلامی افغانستان ….رسانه ها را به همین دید میبیند که در اسلام هم انتقاد ، گفتن حقائق به مسؤلین ، به نظام از صدر اسلام بوده و در تمامی تاریخ های که حکومت ها ی اسلامی زیست داشتند ، صدای مردم ما را میشنیدند ، شکوه های مردم را گوش می کردندو به پیشانی باز به آن جواب می دادند . در زما حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم در یکی از قضایا یک کسی بنام ذو الکوایسره حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم گفتمان داشت و بحث داشت در بین بحث شان برخاست و اعتراض کرد و گفت که ای پیامبر صلی الله علیه وسلم تو عدل نکردی عدل بکن !…..اصحابه کرام چون که حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم را میشناختند از لحاظ عدل و تمامی اخلاق محسنه در حد تکامل موصوف به صفات حسنه هست گفتند که چطور عدل نکرده صحابه کرام برخاستند تا اجازه بخواهند و سرش را بزنند کسی را که همچون گستاخی را کرده است درمحضر پیامبر صلی الله علیه وسلم ! ولی پیامبر صلی الله علیه وسلم به صحابه گفت که نه ! شما چیزی نگوئید من جواب شانرا میدهم . به این معنا که انتقاد را پذیرفت و گوش کرد آن ذهنیتی که از اثر انتقاد در آن مجلس خراب شد انرا پیامبر صلی الله علیه وسلم پس ترمیم کرد . …نه به زندان روانش کرد ونه هم کدام تهدید  بیشتر! ….به هرحال هنوز این هیاهوی منتقدانه سر زبانها بود که پرده از  دورنگی های سیاسی وفریبنده خلیفه سراج الدین و دیگر اذناب طالبی بر افتاد و هریکی از این مریدان سینه چاک مانند آن کارمندان شهرداری که در اتاق دیگری گردهم آمده بودند مراسم تجدید بیعت را بر پاساختند و از آنچه که قبلأ گفته بودند و بصورت علنی و در محضر عوام الناس بیان داشته بودند با مهارت کامل برئت جستند و بدین سان چند صبا عمری را بدون آنکه از گذشته عبرت گیرند بر مسند قدرت ذلت بار بیمه ساختند .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا