گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » نوروز وپاسبــــانان جهل و ظلـــمت
نوروز وپاسبــــانان جهل و ظلـــمت

نوروز وپاسبــــانان جهل و ظلـــمت

نوروز را که عده ای رستاخیز طبیعت و جوشش حیات مجدد از دل خاک سیه،سرد و منجمد تعبیر میکنند حقا که چنین است.تو گویی خلقت از نو اغاز میشود و نوروز روز خلقت  است.بدون شک روز خلقت روز نو یا نوروز بوده .هردو که طلیعه نورند همزادان مبارک اند.بهار که با روز نو،ماه نو و سال نو فرامیرسد هستی و حرکت تازه به طبیعت و به انسان میدهد.جوشش حیات تازه بی تردید همراست با شادی و سرور که از عمق جان انسان سر میزند.هرآنچه حیات و حرکت تازه،رویش و بالیدگی،و پویایی و شگفتگی میاورد بطور طبیعی و فطری شادی افرین و طرب انگیز است.شادی و غم دوواکنش طبیعی انسانست که یکی از دل حیات سرمیزند و دیگری بوی مرگ دارد.آنکه رو سوی زندگی و منبع لایزال هستی بخش دارد از خوف و غم ازاد است.هرنیرویی که مانع حیات و نور است پیام اور جهنم و ظلمت است.

نوروز که دران گاهنامه خورشیدی با آغاز بهار متقارن افتاده است همآهنگی فرهنگ با طبیعت را بنمایش میگذارد که بس نیکو تقارنیست.هماهنگی انسان با گامهای طبیعت است .ازین نگاه این اغاز سال نو همه جهانیان را پسند افتاده،هرچند خود تقویم دیگری دارند این روز را مبارک پی میدانند و انرا به پویندگان نوروز پر میمنت میخواهند.نوروز تنها جشن طبیعت نیست ،این روز که در کشور ما با ا اهنگ خورشید همگام است جشن های دیگری را نیز با خود همراه می اورد.یکی ازانها آغاز سال نو تعلیمی است که کودکان و نوجوانان گاهی همراه با والدینشان،هی هی کنان راه مدرسه در پیش میگیرند.

دختران و پسران همه با ارزوی توفیق نو و آینده نوید بخش سال نو درسی را آغاز میکنند.اما امسال چنین نبود،دختران با رسیدن به دروازه مکتب با خشم و دشنه پاسبانان جهل و ظلمت روبرو گشتند .دیو جهل با خشونت و بیرحمی تمام آرزوی نوجوانان دانشجو و پویندگان راه معرفت را لگدمال کردند.ما از روی فطرت و حساسیتهای انسانی خود بعضی منظره ها و صحنه ها را « تکاندهنده و مشمئزکننده» توصیف میکنیم.درین روز نیز ما با چنین صحنه ای فراموش ناشدنی ،بهت اور و نومید کننده ای روبرو بودیم که دخترک دانشجو با صدآرزو و شوق بعد از انتظار طولانی خود را برای اغاز سال جدید تعلیمی اماده کرده همراه با همگنان خویش پشت دروازه مکتب میرسد اما طالبان دست رد بر سینه شان میزنند . میگویند تا آینده نامعلوم در تعلیم و معرفت بر روی دختران بسته است.دخترک در جمع همراهانش با شنیدن این پیام شوم چنان از بغض و اندوه فریاد گریه سرمیدهد که همراه با هق هق خودش تمام بینندگان این صحنه در فضای رسانه ای را تکان میدهد و دل هایشان را به درد می اورد.جلوگیری از آموزش علم و معرفت درداور و تکاندهنده است،شکستن آرزوهای نیک . آینده ساز نسل فردا پیام غم انگیز و تکاندهنده است،محکوم ساختن نیم پیکر جامعه به انزوای چهاردیوار خانه کاری کمتر از زنده بگور کردن نسلی نیست،این صحنه دردآور . نفرتانگیز است.دیدن چنین صحنه ای برای انسان که خودش را با علم و معرفت از حیوانات برتر میداند اندوهناک و جانسوز است.انسانها برای عبور از مرحله حیوان به انسان به کسب علم و معرفت میپردازند،زندگی امروزی بشر بدون علم و معرفت قابل تصور نیست،کمتر کسی پیدا میشود که خودش را انسان بشمارد اما از علم و معرفت جلوگیری کند.طالبان آشکارا دیو صفتانه راه علم ودانش را بر روی نسل فردا می بندند،از علم خوف دارند چون میدانند وقتی علم بیاید دیو فرار میکند و حاکمیت دیوان در خطر می افتد.جهانیان با دیدن این صحنه تکان میخورند و انگشت تعجب بر دندان میگیرند که در دنیای امروز هنوز موجوداتی پیدا میشوند که از علم و دانش جلوگیری کنند.

حدیثی را از پیامبر اسلام نقل میکنند که گفته:« طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» یعنی کسب علم بر هر مسلمان،چه زن و چه مردفرض است..عده ای از راویان که کار شان اینست گفته اند« مسلمه» را بعدآ ضمیمه کرده اند.عده ای دیگر چون ابن باز . سیوطی گفته اند کلمه مسلم شامل زن و مرد میشود ولو مسلمه هم ذکر نشود.ما به این راویان . محدثین رحمت و آفرین می فرستیم که در دوران قرنها قبل خود شان برای حل مشکلات دوران خود شان فکر و تحقیق کردند و راه حلی جستند،آنها مسئول مشکلات قرن بیست و یکمی ما نبودند که دستورالعملی برای ما بیخبران و تنبلان بگذارند.رحمت بر آنها که برای چاره کار خود فکر و ابتکار کردند.ما بجای رحمت و آفرین بر امروزیانیکه در دوره حجر زندگی میکنند،مغز خود را در یخچال گذاشته،به تقلید گذشتگان و نشخوار ته مانده افکار آنها مشغول اند و کمترین تفکر و ابتکاری برای معضلات امروزی نمیکنند چه بفرستیم.چه ابتذال و استئصالی بد تر ازینکه راه حل مشکلات دست ساخته خود را از قدیمیان بطلبیم.چه ذلت و حقارتی بالاتر ازینکه امروز هنوز تردد داشته باشیم که دختران و زنان حق تحصیل و کار در صحنه اجتماع را دارند یا نه..اگر گله های قبیلوی محرومیت زنان و دختران از تعلیم و تربیت را درخور قبیله خویش میدانند،این نکبت و ذلت را خود بکشند اما بر همه تحمیل نکنند.پدر مادران همراه با فرزندان خویش باید هرروز دم دروازه مکتب هایشان تحصن کنند و صدای اعتراض شان را بلند کنند.فریاد بزنند« ما این ذلت را نمیخواهیم!» شعار بدهند مکتب بلی،طویله نه. آنهاییکه از طویله خانه های پاکستان صادر شده اند برگردند به همان طویله ها !خدا انسانها را چنان با عقلانیت آفریده که هر نسلی خودش دوران خودش را شناخته و همه امور زندگی خویش را سامان دهند،ما بعنوان موجود عاقل و به مرتبه انسان هرچند میراث علمی گذشتگان را که هنوز اعتبار دارند ارجمند و نیکو میشماریم ،آنچه مایه شگوفایی و پویاییست بکار می بندیم اما معضلات جامعه ما پیامدهای غفلتها و سهل انگاری های خود ماست،باید از هدیه گرانبهای عقلانیت خویش مدد جوییم و دست به جهد و ابتکار زنیم.طالبان بدوی و متحجررا که با عقلانیت می ستیزنذ وازعلم و معرفت می گریزند و جرآت تفکر و تعقل ندارند بگذارید از گذشته و ازبدویت تقلید کنند وازپس خویش تغذیه نمایند.اما بعنوان انسان صاحب کرامت وعقلانیت نباید دربرابراین جهال خاموش نشست تا جامعه را همراه با خود به بدویت عصر حجر برگردانند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا