گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » فرمان عدالت به صیغه مجهول!
فرمان عدالت به صیغه مجهول!

فرمان عدالت به صیغه مجهول!

اخیرا امیرالمومنین گمنام و بی هویت طالبان از دخمه تاریک خویش ندا درداد و گله جهول و وحشی خویش را به عدالت در کارها توصیه نمود و تاکید نمود که بدون عدالت هیچ نظامی بقا نخواهد داشت.این در حالیست که ظلم،بربریت و سبوعیت و شرارت ماهیت و سرشت اصلی این گروه جهول را تشکیل میدهد.این درست است که عدالت ورزیدن ریشه در اخلاق دارد اما دیگر ان زمان گذشته است که رهبری یا پیشوایی به رسم قبیلوی و بدوی پیروان خویش را با یک توصیه به عدالت بخواند چون جوامع امروزی جوامع قبیلوی،محدودبه یک محله چند هزار نفری نیست که بتوان انها را مخاطب قرار داد.عدالت یکی از بزرگترین ارزشهای اخلاقی و اجتماعیست که در جوامع  پرنفوس و پیچیده امروزین باید بصورت نظام مند و مدون درامده و در چوکات قوانین سراسری بگونه سیستماتیک مورد تطبیق قرار گیرند کاری که تا امروز توسط هیچیک از احزاب و سازمانهای اسلامی سیاسی در هیچیک از کشور های اسلامی بدان توجه نشده است.

این توصیه های اخلاقی در مورد عدالت بصورت ایات و روایات پراگنده در متون دینی ذکر و یاداوری شده است .در حالیکه اخلاق و عدالت جوهر اصلی دیانت را تشکیل میدهد این سازمانها تا کنون توفیق نداشته اند تا انها را بشکل نظام اقتصادی عادلانه تدوین و در نظام سیاسی ادعایی خود شان بصورت مانیفست رسمی و مصوب بگنجانند،عدالت اجتماعی فقط بگونه توصیه های پراکنده و فرعی در مواعظ و خطابه های رهبران با سبک بی محتوای پاپیولیستس مطرح میگردد.سیستم اقتصادی سوسیالیستی که صورت مدون و مانیفیست رسمی حزب کمونیست را تشکیل میداد و در سرلوحه شعارهای ان قرار گرفته بود توانست در سطح جهانی یگانه  رقیب اقتصاد سرمایداری شناخته شود.اما احزاب و گروههای اسلامی نظام عدالت اجتماعی اسلام را به دور افگندند و فقط به حکومتش چسپیدند.غفلت ازین امر بنیادین و تعیین کننده گروهها و سازمانهای اسلامی و رژیمهای حاکم درین سرزمینها را به ضمیمه و حاشیه نظام جهانخوار و انسانخوارسرمایداری بدل ساخته است که جز به صورت توتالیتاریستی نمیتواند حکومت کند.اولین ویژگی گروه دیو سالارطالبان راغصب قدرت سیاسی بصورت خشن و فاشیستی ظالمانه تشکیل میدهد که با عدالت و همه ارزشهای اخلاقی در تناقض قرار دارد،یعنی سنگ بنای این حکومت بر غصب وظلم استوار گشته است.دوم اجرای عدالت با حاکمیت قانون عادلانه انجام میگیرد که حکومت بدوی و فاشیستی طالبان فاقد قانون است.فقدان قانون به این گروه خام بدوی فرصت میدهد بدون هیچ قید وبندی خودسرانه عمل نماید.این خصیصه بزرگترین ویژگی این گروه نیمه وحشی را تشکیل میدهد.سرشت و ماهیت این گروه با قانون و حدود که ویژگی بزرگ انسان مدنی را میسازد در تضاد است.قانون ویژه اینها همین بیقانونی و خودسریست که در دور اول سیطره انها به نمایش گذاشته شد.سیر تکاملی جوامع بشری از صورت بدوی به  جوامع مدرن سیر از بیقانونی به سوی قانون بوده است.زندگی اجتماعی فقط در سایه قانون میسر است تا اقویا ضعیفان را نبلعند.جامعه قانونمند خبر از مرگ گروه بیقانون طالبان میدهد.دیگر اینکه طالبان مطابق گفته ارسطو هنوز به حیوان سیاسی تکامل نیافته اند تا اهمیت کرامت و حقوق دیگران را درک نمایند،اینها هنوز با خصلت و رسوم گله ای زندگی دارند.خود را چوپان و مردم را گله خود میپندارند که اداره کردنش فقط یک چماق و یک طویله میخواهد.من نمیدانم مخاطب این امیرالمومنین غار نشین دررعایت عدالت کی ها اند.این گله که به این توصیه ها نمی فهمد.مخاطبان باید کسانی باشند که معنی و ارزش عدالت و قانون را درک کنند.علم و سواد داشته باشند و بدانند که در خدمت مردم اند نه اینکه مردم را مواشی بی عقل و شعور خود حساب نمایند.امیرالمومنین غیبی و دیوصفت که در کنام تاریک و دورازمردم به سر میبرد باید بداند که اولین عدالت شنیدن صدای مردم است و درک درد ها و نیازهای انسانی انها.اولین عدالت گم شدن سایه نحس این دیوسیرتان ازسرمردم است.ایا او نمیداند که شرط اساسی حاکمیت رضاییت مردم است.این گله بقدری بدوی وخام است که انگیزه ها و رفتار وحشیانه وخشن و انتقام جویانه شان را به رخ مردم میکشند،با ضرب وشتم وشکنجه فراوان،توهین و تحقیراسیران خود را درمقابل کمره به رگبارمی بندند.کینه و انتقام جویی قومی خویش را نمیتوانند پنهان نمایند.اینها به قانون و عدالت چه میفهمند.ابتدایی ترین حقوق و حرمت زنان و مردان را نمی فهمند،حریم خصوصی و شخصی مردم که خود بصورت بدوی انرا ناموس مینامند رعایت نمیکنند،ایا مخاطب ان امیر همین گله های بی سر و خود سراست.نصف جامعه مسلمان و مومن را که زنان باشد از همه حقوق انسانی،اخلاقی و شرعی شان محروم کرده و همه انها را بدتر از جامعه جاهلی و بدوی عرب قبل از اسلام که خود انرا تبلیغ میکنند زنده به گور کرده اند.این نوع توحش در هیچ سرزمینی در جهان نمونه ندارد.نظامهای سیاسی اجتماعی بر اساس نظم و قانون عمل میکنند  نه بر اساس یک  توصیه اخلاقی که انسانها در ان مخیر اند،نصایحی که گاه و بیگاه از یک مغاره گمشده بگوش میرسد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا