گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » داستان واگــذاریی قدرت مافیائی ازاشرف غنی به شبکه حــــقانی؟
داستان  واگــذاریی قدرت مافیائی ازاشرف غنی به شبکه حــــقانی؟

داستان واگــذاریی قدرت مافیائی ازاشرف غنی به شبکه حــــقانی؟

آخیرأ رسم شده است که هرکه وابسته به یکی از شبکه های استخباراتی جهان و یاهم مشغول کار در برخی از انستیتوت های تحقیقاتی بوده باشد و کتابی و چیزی را برشته تحریر در آورد و اتفاقأ در باره برخی مسائل هرچند قبلأ افشأ شده از سوی کسانی که بصورت گمنام و بدون القاب این چنانی که از انستیتوت هاومراکزتحقیقاتی وابسته بانهادهای استراتیژیک پژوهشی وامنیتی ازبازارتهیه میشود و مورداستفاده قرارمیگیرد به دلیل اینکه آن اسرارامنیتی ازسوی کسانی عرضه شده است که بامراکز”سیأ”سی و بیشتر امنیتی و دفاعی هیچگونه ار تباطی ندارند فاقد اعتبار تلقی میشود و یا هم در عصر دیگری وبیشتردرغیابت ومرگ آفریده گان چنین آثاربه تناسب منافع کشورهای دخیل درقضایا ی امنیتی روی آنتن آورده میشود . کتاب «بازگشت طالبان» اثرحسن عباس، استاد دانشگاه دفاع ملی در واشنگتن آنگاه مورد توجه حلقه های خاص وعام قرار گرفت که برای نخستین بار روزنامه دان چاپ پاکستان یادداشتی بقلم انور اقبال از چاپ وانتشار اثرموم به  «بازگشت طالبان » که بقلم حسن عباس سابق کارمند دولت های نواز شریف و پرویز مشرف که اکنون در دانشگاه دفاع ملی واشنگتن ایالات متحده امریکا مشغول تدریس میباشد نوشته شده است انتشار یافت سپس  سرویس پشتوی رادیو آشنا صدای امریکا در باره این کتاب با نویسنده آن گفتگونمود که گفتگوی متذکره  در تربیون نواندیشی نیز انتشار یافت اما در کنار انتشار آن از دیگر رسانه ها شبکه تلویزیونی افغانستان انتر ناسیونال  نخست خبر انتشار آنرا از قول رادیو آشنا به نشر رساند اما بصورت مستقل نیز عارف یعقوبی خبر نگار افغانی الاصل شبکه تلویزیونی افغانستان انترناسیونال در امریکا  با حسن عباس نویسنده کتاب گفتگوی انجام داد که میتوانیم نگاه شبکه تلویزیونی افغانستان انترناسیونال و مصاحبه کننده به این گفتکو نیز نقش داشته است که چندی قبل از همین رسانه  به نشر رساند . جالب و شگفت انگیز است که از تمامی مناسبات میان طالبان و پاکستان موضوع اجازه گرفتن ملا امیر خان متقی برای ارتباط قائیم ساختن حکومت طالبان با کشورهند نه تنها سفارش میدهد بلکه جنرال قمر جاوید باجوه سابق رئیس ارتش پاکستان شخصأ با مقامات هند تماس گرفته بودند تا با حکومت طالبان ارتباط حاصیل کنند .تربیون  نواندیشی نیز بخشی از این گفتگو را که تعلق با واگذاریی قدرت از سوی اشرف غنی  به شبکه حقانی برهبریی سراج الدین حقانی بوده مورد تحلیل قرار میدهیم .

حسن عباس: این موضوع را برای اولین بار یکی از وزیران بسیار مهم کابینه اشرف غنی به من گفت که باعث تعجبم شد. اما بعد از آن، تحقیقات را شروع کردم و با آدم‌های دیگر در این باره مصاحبه کردم.واقعیت این است که طالبان به دروازه های کابل رسیده بودند و سراج الدین حقانی به کمک اشرف غنی ضرورت نداشت تا به قول خودش برنده بزرگترین نبردش شود. اما در عین حال، غنی متقاعد شده بود که گویا توطئه‌ای علیه او از جانب زلمی خلیلزاد، ملا برادر و حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان در جریان است. اشرف غنی فکر می کرد که این سه نفر قصد دارند که او را از قدرت برکنار و از کشور خارج کنند.در آن روزها، اشرف غنی این موضوع را با چند مقام ارشد امریکایی نیز در میان گذاشته بود، اما آنها گفته بودند که این موضوع حقیقت ندارد. حتا یک ماه قبل از سقوط کابل، اشرف غنی از طریق دوستان نزدیکش در واشنگتن پرسیده بود که آیا امریکایی‌ها واقعاً افغانستان را ترک می کنند؟در روزهای آخر سقوط کابل، اشرف غنی فکر می‌کرد که ملا برادر به کمک خلیلزاد و حامد کرزی قدرت را تحویل می‌گیرد. بعداً چیزی اتفاق افتاد که شبیه یک ضرب المثل مشهور اردو است: من سقوط می‌کنم اما تو را نیز با خود پایین می‌کشم.یکی از نزدیکان اشرف غنی با سراج الدین حقانی تماس گرفت و اطلاعات مهمی را در اختیار او گذاشت تا شبکه حقانی بتواند جاهای مهم و نهادهای اصلی قدرت را در کابل بدست گیرد. همزمان با سقوط کابل، جنگ برسر قدرت و تصرف نهادها، در میان گروه‌های مختلف طالبان جریان داشت.

حسن عباس: براساس اطلاعاتی که من دارم این موضوع در ۴۸ ساعت قبل از سقوط کابل اتفاق افتاد. یعنی، چهاردهم و پانزدهم آگست ۲۰۲۱. این دقیقاً زمانی است که امرالله صالح، معاون اشرف غنی، که فکر می‌کنم آدم شجاعی است و هدف چندین حمله انتحاری بوده، متوجه شد که اشرف غنی دیگر به او گوش نمی‌دهد که در نتیجه به فکر بیرون شدن از کابل افتاد. خواست امرالله صالح از اشرف غنی این بود که در برابر طالبان ایستادگی کند و کابل را ترک نکند.نهایتاً، امرالله صالح عینک‌های سیاه و کلاه پوشید، سوار یک تاکسی شد و از ساحه خارج شد. دیگر کسی صالح را ندید. اما حمدالله محب که من خیلی خوب او را می‌شناسم، درکنار اشرف غنی ماند.یک روز مانده به سقوط، محب تماسی از خلیل حقانی دریافت کرد و او به محب گفت که ارگ را ترک کنند و از کابل خارج شوند. آن گاه حمدالله محب به اشرف غنی اطلاع داد که باید فوراً کابل را ترک کنند. در اینجا، اشرف غنی گفت که نمی‌خواهد ملابرادر برنده اصلی قدرت باشد و به محب دستور داد که حقانی را به داخل کابل راهنمایی کند.

اشرف غنی قبلا با حقانی‌ها رابطه داشت. چون، این شاخه طالبان به اشرف غنی کمک کرده بود که در دور اول انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود. این موضوع را رئیس قبلی استخبارات افغانستان با جزئیات توضیح داده است. شبکه استخبارات پاکستان که با حقانی‌ها رابطه نزدیک دارد، به این گروه گفته بود که اشــــرف غنـــی را کـــمک کند.

 حسن عباس: این که اوافغانستان راترک می‌کند.اشرف غنی به سراج الدین حقانی گفته بود که ازکابل خارج می‌شود واگرمی‌خواهید، وارد کابل شوید، درفلان ساعت بیایید. این چیزی است که من می‌دانم.     حسن عباس: در مورد تمام جزئیات گفت‌وگوی شان مطمین نیستم. اما، چیزی که می‌دانم این است اشرف غنی از طریق از یک فرد نزدیک خود به سراج الدین حقانی خبر داد که از کابل خارج می‌شوند و این گروه می‌تواند وارد کابل شود. حسن عباس: امکان معامله میان دو طرف را منتفی نمی‌دانم، ممکن است معامله‌ای در کار بوده باشد. بنا به اطلاعات من، این قدر می‌توانم بگویم که اشرف غنی اطلاعات خارج شدنش از کابل را با سراج الدین حقانی شریک کرد تا او پیش از دیگر گروه‌های طالبان بتواند کابل را تصرف کند و دست ملا برادر از قدرت را کوتاه کند. اشرف غنی به سراج الدین حقانی و علیه ملا برادر کمک کرد.این را نیز اضافه کنم که رقابت میان اشرف غنی و زلمی خلیلزاد تاریخ طولانی دارد. آنها با این که زمانی دوست بودند اما از همدیگربه شدت نفرت دارند. آنها همدیگررا به سنگ‌اندازی دربرابرمذاکرات صلح متهم کردند.

زلمی خلیلزاد می‌گوید که اگر ملا برادر در راس قدرت قرار می‌گرفت همه چیز بهتر از امروز می‌بود.همچنان، خلیلزاد تاکید دارد که اگر همه چیز مطابق پیمان دوحه پیش می‌رفت، شرایط بهتری در افغانستان فراهم می‌شد. خلیلزاد باور دارد که همه چیز به خاطر خودخواهی‌ و سرکشی اشرف غنی فرو پاشید. احتمالاً، ملا برادر نیز چنین فکر می‌کند. ملا برادر می‌داند که سازمان استخبارات پاکستان از وی خوشش نمی‌آمد وهرگزنمی‌خواست که اوبعد ازاشرف غنی رهبرافغانستان شود.پاکستان حقانی‌ها را بیشتر می‌پسندد.اشرف غنی دربازی خود می‌خواست به نحوی ازخلیلزاد انتقام بگیردحسن عباس: من از این سوال انتقادی قدردانی می‌کنم. کار اکادمیک شیوه‌های خاص خود را دارد که از کار ژورنالیسم متفاوت است. نمی‌گویم که کار ژورنالیستی فاقد اعتبار است، اما تفاوت‌های میان این دو حوزه وجود دارند. من به عنوان یک استاد دانشگاه روش‌های خاص خود را دارم.در حوزه اکادمیک، وقتی کتابی می‌نویسد از چند مرحله می‌گذرد. در آغاز، طرح اولیه کتاب توسط یک تیم متخصص مطالعه می‌شود. بعداً، پیش‌نویس آن توسط چند چهره علمی به دقت مرور می‌گردد و اگر با معیارهای اکادمیک برابر نباشد، بلافاصله رد می‌شود.

من از گفته هایم دفاع می کنم. همکاری اشرف غنی با شبکه حقانی یکی از مواردی بود که من درباره‌اش خیلی اندیشیدم و همه جانبه مورد مطالعه کردم. به عنوان استاد دانشگاه، حاضرم با اعتماد کامل از آنچه می‌گویم دفاع کنم، چون با منابع مختلف صحبت کرده‌ام.من این کتاب را با انگیزه مالی نوشته نکردم. چاپ کتاب‌های دانشگاهی پولی به همراه ندارد. اگر یک جلد این کتاب من به ۲۵ دالر فروخته شود، به من فقط یک دالر می‌رسد. بنابراین، در نوشتن این کتاب انگیزه مالی دخیل نبود.نفس ها درسینه تنگی میکرد قلب ها تا حلقوم بالا آمده بود و چشم ها داشت میترکیدند اشرف غنی رئیس رژیم جمهوری اسلامی افغانستان “که نه جمهوری بود و نه اسلامی” تازه فرار کرده بود اما رژیم هنوز پا  بر جا بود هنوز تنها قدرتی که مسلح بود همانا طالبان به فرماندهی مولوی عبدالرحمن منصور فرزند و جانشین شهید جهاد افغانستان مولوی نصرالله منصور بودند که کابل پایتخت افغانستان را تحت محاصره قرار داشت مولوی عبدالرحمن منصورکه  قبلأ کم وبیش مسؤلیت امور امنیتی  ۲۳  ولایت  به شمول ولایت کابل را بر عهده داشت تا علی الرغم آنکه اشرف غنی رئیس مافیای جمهوریت از کشور فرار کرده بود تلاش میکرد تا  باقیمانده سران رژیم قبلی مانند عبدالله ، عبدالله ، وحامد کرزی رئیس قبلی  رژیم جمهوریت و نیروهای مسلح رژیم اعم از ارتش ،پولیس ، و نیروهای استخبارات  را وادار سازند تا  بر تعهداتی عمل شود که بصورت نا امضا شده اما طی تماس های متعددی به سران رژیم مانند اشرف غنی وحلقه چند نفره اش چون  حمدالله محب ، فضل محمود فضلی ، و دیگراذناب اداره کابل رسانیده شده بود.

در همین برهه بود که اشرف غنی رئیس فراریی رژیم قبلی از شهر ابوظبی در باره آنچه که تصؤر می شد ممکن شهر تاریخی کابل به ویرانه مبدل گردد اما  به اثر توجه وتلاشهای شبانه روزیی نیروهای امنیتی طالبان برهبریی مولوی عبدالرحمن منصور فرزند و جانشین اصلی شهید جهاد افغانستان مولوی نصرالله منصوررهبرحرکت انقلاب اسلامی از آن جلوگیری صورت گرفت حمدالله محب برادر محب الله قوماندان حزب اسلامی برهبریی مولوی محمد یونس خالص در ولایت ننگرهار افغانستان بوده که مولوی جلال الدین حقانی از فرماندهان معروف جهاد و پدر خلیفه سراج الدین حقانی بنیانگذار شبکه حقانی نیز در جنوب افغانستان وابسته به همین حزب جهادی بود چنانچه درزندگی نامه وی نوشته شده است وی متولد سال ۱۹۸۳ درولسوالی خوگیانی ازتوابع شهر جلال آباد ولایت ننگرهار میباشد که ازبه گفته خودش نخست درشهر کویته و سپس در پشاورپاکستان زندگی نموده اند

قابل ذکراست که آقای حمدالله  محب پس ازتصرف کابل  توسط  مجاهدین درافغانستان   باگذشت چند سال در پیشاور اما یکسال قبل از سقوط طالبان آنگاهی که رفت و آمد ها به خارج زیاد بود فامیل اش وی را به لندن میفرستد در آن جا تحصیلات اش را انجام داده که سپس به افغا نستان برگشته است خانواده اش تقریبأ همه در همان کشور زندگی میکند ، یکتعداد شان در کابل و دیگران شان در ننگرهار به سرمی برند .اما وی ازنخستین شناخت و آشنائی با اشرف غنی رئیس فراریی رژیم مخلوع با برنامه افطاریی تلویزیون طلوع چنین می گوید : من که درلندن محصل بودم رئیس جمهوردرهمان زمان یک کتابی را نوشته بود ما که یک اتحادیه برای  محصلین افغانستان داشتیم  وی را به آن اتحادیه دعوت نمودیم بسیار خوش بودیم که کسی را دعوت میکنیم و برای من خوشایند این بود وقتی قبلأ هم سیاستمداران را برای صحبت کردن دعوت میکردیم در مورد خود صحبت می کردند که بحیث یک جوان افغان که بسیارعلاقه داشتیم تا کشور آباد گردد لهذا رئیس جمهور نیز که برای نخستین بار شروع به سخن گفتن کرد هیچ چیزی درباره خود صحبت نکرد تمامی سخنانش درباره افغانستان بود که چگونه میتوان آب را مهار ساخت که تا هنوزه همان سخنان را تکرار میکنددر همان حالتی که دیدم افکارواندیشه هایش نهایت  برمن تأثیر گذاشت و علامند اش شدم باز از ایشان تقاضا نمودم که سال آخیر تحصیل من است من به کابل می آئیم اگر اجازه تان باشد که با شما در تماس باشم . ایمیل ادرس را به من داد وگفت که با دوچشم چرا نه؟ ازهمان جا درتماس هستیم وهمراه شان کارمیکنیم ! برایم افتخار که به شخصیت دانشمندی چون  رئیس صاحب فرصت داشتم تا با وی تقریبأ ده سال ایفای وظیفه نمائیم

چنانچه شنیدید و غالبأ مشاهده فرمودید آقای حمد الله محب برادرمحب الله از فرماندهان جناح مولوی خالص حزب اسلامی  که در ۱۶ سالگی غرض تکمیل  تحصیلاتش از پشاور پاکستان به  دانشگاه یا پوهنتون برونل لندن Brunel University London بنام فرزند محب الله فرمانده گروهی از مجاهدین حزب اسلامی مولوی خالص که فرمانده جلال الدین حقانی پدرخلیفه سراج الدین حقانی که گفته میشود شبکه حقانی رابا کمک مالی وتسلیحاتی سازمان ارتش پاکستان تأسیس نموده بود اعزام شده بود درگروه حزب اسلامی برهبریی مرحوم مولوی محمد یونس خالص فعالیت میکرد.گفته میشود که خانواده حمد الله محب که با سقوط حکومت مجاهدین برهبری مرحوم استاد ربانی درعین حالیکه خودرا هوادارحکومت بوجود آمده پسا کنفرانس بن برهبریی حامد کرزی میدانیستند ولی کاکایش محب الله که در لندن به تجارت مشغول بود از کمک با مخالفین حکومت بویژه طالبان دریغ نه میکردند .آقای حمد الله محب در حالیکه سعی میکرد با تحویلی قدرت به شبکه حقانی از پرسشی که از سوی احمد سیر ژورنالیست شجاع و در عین حال جوان تلویزیون آشنا مطرح گردید با چنین ذلت و شرمنده گی پاسخ داد : وقتی خبرنگار تلویزیون آشنا از آقای حمد الله خان محب پرسید که : اگر شما در سه سال باور داشتید که مذاکرات نتیجه نه میدهد و شما میگوئید که طالب به صلح باور نداشت چرا پیش بین همین طور یک وضعیت نبودید ؟ آیا فکر نه می کردید که اگر رئیس جمهور ماه ها پش از سقوط کابل استعفی می داد فاجعه ای به اینگونه که تمامی نهاد های بنیادیی افغانستان که سالها میلیارد ها دالر رویش مصرف شده حد اقل سکتور امنیتی افغانستان از هم نه می پاشید حد اقل یک حکومت ممکن منتقل می شد در کابل که حال جامعه بین المللی هم میتوانیست برسمیت بشناسد . فکر نه میکنید که اگر رئیس جمهور ما ها پیش استعفی میداد وضعیت متفاوت تر و بهتر میبود ؟  بازهم آقای حمد الله محب با سرتنبه گی جواب داد که نه خیر !

اول خوباید بپردازیم به این بحث که شما میگوئید که ما اعتراض نکردیم نا درست است ! من شخصا در همین شهر آمدم و اعتراض کردم گفتم که همین موضوع ما را وحکومت مارا نا مشروع میسازد و میرود بطرف سقوط نظام در همان وقت گفته بودم من بارها در مصاحبه های خود بصورت واضح گفته بودم و مه هیچ وقت کدام گپی پنهان نکردیم واضیح گفتیم که این وضعیت ما را به کجا می برد ؟ بطرف صلح نه می بارد ..مگرمن (خبرنگارصدای امریکا )همراه شما مصاحبه ای داشتم اگر یاد تان باشد ببخشید در آخرین مصاحبه تان در داخل عمارت و صحن کانگرس من از شما پرسیدم که آیا حکومت سقوط می کند ؟ گفتید نه خیر ! من از شما پرسیدم که طالب چرا پیشروی میکند ؟ شما گفتید که یک چیزموقتی است اینها خط ندارند و درنهایت ما این ها را پس میزنیم و این سقوط ولسوالی ها فقط یک چیزی عادی است می خواهند فشار بیاورند بخاطر خروج امریکا  ! در برابر این پاسخ حمدالله محب سابق مشاور امنیتی اشرف غنی احمد سیر ژورنالیست صدای اشنا صدای امریکا چنین پرسید : سوال من از شما به حیث مشاور امنیت ملی اشرف غنی این است که معلومات شما به رئیس جمهور به همین گونه بود که به من در مصاحبه گفته بودید یا می گفتید که حکومت سقوط میکند اردو وجود نخواهند داشت و پولیس سقوط میکند ؟

آقای حمد الله محب سابق مشاور اشرف غنی نتوانیست عقده های درونی خشونت اش را که در برابر آزادی بیان و رسانه های آزاد در پستوی قلب اش پنهان ساخته بود باز هم پنهان نگهدارد و با خاطر آرام اما با تظاهر بر دموکراسی و آزادی بیان گفت : اینجا دو گپ است یکی آن است یک موضوعاتی است که برای آگاهی عامه آدم میدهد و یکی معلوماتی است که ما  نزد خود داشتیم . هیچ وقت آنچه را که  برسر روحیه نیروهای ما تأثیر بگذراند از دهن من این گپ را نخواهی شنید و نباید بشنوی نه ؟ که واضح است که در او حالت چه است ؟ ما حتی یکی از شکایت های ما از مطبوعات و رفقای بین المللی ما همین بوده که شما روحیه عسکر ما را ضعیف میسازید با این معلوماتی که شریک میسازید چیزهای که گفته میشود یا همین خبرهای که مثلا در واشنگتن پوست washington post می آید که افغانستان نظام اش شش ماه بعد سقوط می کند شما خود تان در همانجا در سنگر باشید چی فکر میکنید خی وقتی که سقوط میکند من چرا بمیرم ؟

آقای احمد سیر ژورنالیست صدای آشنا در میان سخنان حمد الله محب می گوئید که پرسش اصلی من هم چنین بود که آیا نزد تان معلوماتی در باره سقوط وجود داشت  وآیا رئیس جمهور میدانیست و چرا تا آخرین لحظه منتظر ماند ؟ آقای محب چنین پاسخ ضدو نقیضی ارائیه کرد . یک موضوعی که باید بسیار واضح باشد اینکه همین مسأله بسیار زود آمد سقوط اش را هیچ کسی فکرنکرده بود با این سطح که با این زودی سقوط کند .! ژورنالیست پرسید : چرا سقوط کرد ؟ آقای محب گفت : یکدفعه  که سرباز روحیه را ازدست داد و سرباز دیگر مه که به وزیر صاحب دفاع چند دفعه صحبت کردم چندین بار گفت که هیچ وقت من اینطور قضیه را ندیده بودم . آقای احمد سیر پرسید : چه وقت به وزیر دفاع صحبت کرده بودید ؟ شما که میگوئید با وزیر صاحب دفاع صحبت کردم و وزیر صاحب دفاغ آقای محمدی شما را متهم کرد که گویا دست بسته قرار بود آقای غنی و تیم اش آنها را به طالبان تسلیم بکنند . آقای محب از احمد سیر می پرسند که چه وقت این گپ صورت گرفته بود ؟ آقای احمد سیر در پاسخ می گوید که بعد از فرار از کابل آقای محب پرسید که آیا خود شان صحبت کرد ، آقای احمد سیر در جوابش گفت که بلی ! آقای محمدی در تویترش نوشته است ! آقای حمدالله محب با بیشرمی تمام می پرسد که آیا شما همانجا بودید و دیدید که تویتر از خود شان  است ؟ بلی تویتر حساب اصلی ایشان است . باز هم آقای محب با گستاخی میگویند که خوب مطمئن هستید ، صد در صد مطمئن هستید ؟ !!!  آقای احمد سیر در پاسخ گفت تا به حال خو هیچ ردی در مقابل همان بیانیه و یا هم Statement  نشر نکرده است وقتی آقای محب از جواب عاجز می ماند برای تغییر موضوع یا تاپیک بحث را بسوی دیگری میبرد و از چهار ماه بدینسو بسیار اطلاعات غلط در مطبوعات منتشر میشود ….و چیزی که در صفحات اجتماعی می دیدید بحیث خبر به نشر میرسید

خَلَف حنیف خان اتمر جلاد معلوم الحال وابسته به دستگاه جهنمی آقای حمدالله خان محب برسم ضرب المثل معروفی که گویند دروغگو حافظه ندارد از همان ایام حضور در شورای امنیت وظیفه وجدانی اش را دربرابر ولی نعمت اش  شبکه حقانی که  به فرماندهی سراج الدین حقانی بوده است به نحو احسن اجرأ نمایند .در برابر پرسش های خبرنگار تلویزیون صدای آشنا حکایت روزهای قبل از سقوط را چنین بیان داشت : ما به وزیر صاحب دفاع ، وزیر صاحب داخله ، رئیس صاحب عمومی امنیت ملی چهار روز قبل از سقوط هم نشستیم همین موضوع مطرح شد . چون این جا در جلسه روز پنجشنبه تصمیم گرفته شد که رئیس جمهور یک پیامی ثبت کند وبگویند که ما مقاؤمت میکنیم و مقاؤمت کرده میتوانیم ..من چون همین معلوماتی که به من میرسید و تحلیل از آن معلومات داشتم فکر میکردم که این معلومات نادرست است رفتم بدون ازینکه دیگرکس درآن جلسه باشد با همین سه نفرنشستیم( وزیردفاع – وزیر داخله – رئیس امنیت ملی ) پنجشنبه صبح داکتر صاحب عبدالله پس از قطر به کابل آمد  ( وقتی دکتر عبدالله عبدالله رئیس شورای صلح همراه با هیأتی  غرض انجام گفتگو بخاطر انتقال قدرت به قطر رفته بود آقای اشرف غنی رئیس جمهور غرض ملاقات با سران بلخ و دیدن اوضاع تار وتاریک سمت شمال به ولایت بلخ رفت وبا دیدن و شنیدن لاف های عطا محمد نور که خود را امپراطور شمال می خواند ، جنرال عبدالرشید دوستم و محمد محقق که گویا از افغانستان بویژه ولایات ساقط شده دفاع میکنند و نباید در برابر گروه طالبان مسامحه کرد ، آقای اشرف غنی از همان ولایت بلخ به دکتر عبدالله عبدالله و معصوم ستانکزی تماس گرفته و به  عبدالله عبدالله گفته بود که بحث انتقال قدرت منتفی است وباید هرچه زودتر به کابل بازگردند باید برسرچگونگی دفاع از افغانستان تدابیرعملی اتخاذ گردد این مطلب رایکی ازهمکاران نواندیشی درملاقاتی میان طالبان ودکترعبدالله با حامد کرزی اززبان دکترعبدالله عبدالله شنیده بود !) داکتر صاحب عبدالله که از قطر برگشته بود در همین جلسه آمد ما دعوت داده بودیم که بگوید آیا طالبان صلح می خواهند یا نه می خواهند ؟

جناب داکتر صاحب راپوری که داد گفت طالب به فکر صلح نیست . ( ادغام در حکومت اشرف غنی ) آقای احمد سیر خبرنگار تلویزیون صدای آشنا می پرسند که جالب است داکتر صاحب عبدالله برای شما میگویند که طالب خواهان صلح نیست ، درحالیکه ایشان در کابل هستند ! آقای حمد الله پاسخ داد وگفت که بلی ! سپس آقای احمد سیر گفت ولی شما نه ! ……در جلسه امنیتی تصمیم گرفته شد که رئیس جمهور پیام را ثبت کند و بگوید که ما مقاؤمت می کنیم  در کابل مقاؤمت میکنیم ، سپس آقای احمد سیر از آقای حمد الله محب پرسید که چرا شما اگر باور داشتید که دیگر نه میتوانیم مقاؤمت کنیم چنانچه شما قبلأ گفتید ….؟آقای محب با وارخطائی گفت من می خواستم برای شما قصه راستی بکنم ما با وزیر دفاع ، وزیر داخله ، و رئیس امنیت تنها نشستم و از ایشان پرسیدم که آیا میتوانید چنین جنگ را برنده باشیم ؟ اطلاعاتی که من میبینم وهر روز اطلاعاتی را که می خواندیم که هرروز جاها سقوط میکنند ، صحبت های که به تنهائی با وزیر دفاع داشتیم به وزیر دفاع داشتیم ، رئیس عمومی امنیت ملی داشتیم می گفتیم که روحیه جنگ وجود ندارد وقتی روحیه جنگ وجود ندارد و روحیه تان هم در حالت تضیف است راپورهای امنیت ملی هم نشان میدهد که کسی حاضر برای دفاع نیست ! شما چطور مشوره میدهید به رئیس جمهور که پیام را ثبت کند که ما مقاؤمت میکنیم و مقاؤمتی هم وجود نداشته باشد !هر سه شان معلوماتی که ارائیه کردند گفتند که باید یک راه حل سیاسی پیداکنیم مقاؤمت شده نه میتواند . من حتی از وزیر صاحب دفاع که ایشان تجربه مقاؤمت نیز داشت و پرسیدم که آیا مقاؤمت در یک جایی دیگر مثلأ پنجشیر امکان دارد که صورت بگیرد ؟ گفت نه خیر ! اول خو مردم دیگر روحیه جنگ را ندارد حتی قصه کرد که پیلوتهای ما که از پنجشیر هستند وظیفه خود را ترک گفته اند ، قوماندان های ما که به سربازان خود میگویند که جنگ کنید آنها نه میکنند ودوم این که وضعیت پنجشیر دیگه آن وضعیت نیست که دروقتی که مقاؤمت بود آنگاه یک مرکز جهاد بود برای مقاؤمت ده سال و پنج سال دیگر هم که حکومت اسلامی …..البته پیامی که رئیس صاحب جمهور برای مقاؤمت ثبت کرده بود تا منشر شود به نشر نرسید . در این اثنأ آقای احمد سیر ژورنالیست تلویزیون آشنا از نزد آقای حمد الله محب پرسید که خوب نبود وقتی شما می دانیستید که مقاؤمت نتیجه نه میدهند به رئیس جمهور مشوره میدادید که از قدرت استعفأ دهد و این همه وضعیت تاروتاریکی که ارتش و نیروهای مسلحی  کا با هزینه میلیارد ها دالربوجود آمده بود ازهم نه پاشد ؟ و آیا این تصمیم درست بود که استعفأ داده نشود ؟  آقای حمد الله محب چنین پاسخ داد !در این جا پس گپ در اصول می آید اگرهدف این باشد که قدرت به طالب تسلیم شود و طالب درحکومت بیاید و همه بپذیرد خوب امروز هم همین کار انجام شود ، میتواند که آنها را بپذیرد مشروعیت چرا رئیس جمهور غنی برایشان بدهند ؟ چرا غنی مجبور به مشروعیت طالب شود که برای آنها مشروعیت بدهد ؟ آقای احمد سیر می پرسد که آیا خوب نبود اشرف غنی در محضر قطعات اردو از مقامش استعفی میداد مانند اکنون که حامد کرزی و عبدالله عبدالله در کابل به سرمیبرند تا سرنوشت حکومت وجامعه تعیین می گردید ؟ آقای حمد الله محب در برابر این پرسش خبرنگارگفت : البته رئیس جمهور غنی خواهند گفت اما من به شما می گوئیم تصمیمی که بود به اساس اصول است ما به طالب مشروعیت نه میدهیم ..محترم احمد سیر سپس به وضاحت از ایشان می پرسد که برخی حلقه ها متهم میکند که آقای غنی و حلقه نزدیک اش که شما نیز در آن شامل هستید پی میبرند به اینکه چه از سوی امریکائی ها و چه ازسوی طالبان در حکومت بعدی جای پای ندارند شما میگوئید به جایی اینکه از امکانات استفاده بکنند بیائید همین امکانات را سبوتاژ میکنیم و ما فرار میکنیم یا کابل را ترک میکنیم ! اما مرغ حمد الله خان محب یک لِنگ دارد و میگوید که نه به هیچصورت نه ! ببینید آقای خلیلزاد ما رابه همین وضعیت آورد اگر بخواهند برای طالب مشروعیت بدهند چه کسی مانع آن است ؟ ولی اینکه دست ما را بگیرند و بگویند که طالب را مشروعیت دهید نه خیر !

وقتی آقای احمد سیر از ایشان می پرسد که آیا خلیل حقانی در روز سقوط با شما تماس گرفت گفت که تسلیم نامه را بنویسید ما می آئیم و قدرت را می گیریم ؟ آقای محب اعتراف میکند که بلی ! گفت که تسلیم شوید بعد از آن مذاکره میکنیم گفتم اول آدم مذاکره می کند بعد از آن تصمیمی در باره مسائل مورد نظر اتخاذ می کند . آقای احمد سیر خبرنگار صدای آشنا از ایشان می پرسد که آیا با امریکائی ها ه در این مورد صحبت کردید ؟آقای حمد الله محب پاسخ میدهد که بلی صحبت کردیم .در پاسخ پرسش صدای امریکا که آیا امریکا ئی برای تا گفتند که به گفت شان ” شاخه حقانی”  بکنید یا نخیر ؟ حمد الله محب پاسخ میدهد نه گپ این بود که ما باید میرفتیم و مذاکره را در دوحه انجام میدادیم در روز پانزدهم آگست ! آقای احمد سیر می پرسند که از طرف امریکائی ها با کی صحبت کردید آقای حمدالله محب گفت : با تام ویست Thomas West معاون آقای خلیلزاد که در آن وقت بود .مجددأ  آقای احمد سیر خبرنگار صدای آشنا از ایشان می پرسد که آیا به تام ویست Thomas West گفتید که خلیل حقانی می خواهد ما تسلیم شویم شما پیشنهاد تان چیست و چه برای تان گفت ؟ وقتی آقای احمد سیر می پرسد که با خلیل حقانی هم ملاقات کردید یا خیر ؟ آقای حمد الله محب با شنیدن این پرسشها عصبانی میشود و به خبرنگار صدای امریکا می گوئید . ما کدام سوال تانرا اول پاسخ بدهم آقای احمد سیر با خونسردی میگوید که ازاول اش آغاز کنید .

لهذا حمدالله محب با پاسخ دادن چنین آغاز کرد . آقای خلیل حقانی زنگ زدند پرسیدند و گفتند که شما تسلیم شوید رئیس جمهور باید یک اعلامیه تسلیمی بدهد بعد از آن ما برایتان یک جای را نشان میدهم بیائید که مذاکره کنیم مه گفتم که شما جائی را برای مه بگوئید مه حدس مه این بوده که حتمأ یا در لوگر هستند یا در میدان وردگ دو ولایتی که نو سقوط کرده بودند فکر کردم که حتمأ دریکی ازین دو ولایت هاست شما بگوئید که در این ولایت در کدام جائی شان هستید که من می آیم یا شما تنها نام ولایت را بگوئید من می آیم تا سرحد ولایت از آنجا شما مرا اسکورت کنید افراد شما مرا اسکورت کند تا جایتان ! حتی جائی تانرا نیز به من نگوئید من میتوانم بیائیم تا مذاکره کنیم همین گپ را من به تام ویست هم گفته بودم که زنگ زده بودند این پیام شان بود واین پیام من بود برایشان ! چون آخرین گپ حقانی این بود که من پیام تانرا گرفتم باز گپ میزنیم  و تلفن را قطع کرده بودند .من گفتم که اگر ازهمین فرصت استفاده کنیم و مذاکره راهمین جا انجام بدهیم  گفت نخیر!نروید اعتماد نیست شاید در یک اتاق شما را ببرد وبکشند !یعنی آنها هم چنین اعتماد را سر این گروپ نداشتند ……

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا