گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » بحران انسانی و عقلای عالم !
بحران انسانی و عقلای عالم !

بحران انسانی و عقلای عالم !

عقلای عالم یکی از کمالات و امتیازات انسان را در فرهنگی شدن و فرهنگی بودن او میدانند و معتقدند که انسان در پروسه انسان شدن خودش فرهنگ انسانی را می افریند و همراه با این فرهنگ افرینی خودش را به مثابه انسان نیز می افریند.با هر قدم برداشتن در جهت فرهنگ افرینی یک قدم خودش را از حیوان غریزی محض بودن و سلطه جویی و درنده خویی بالاتر میکشد.بعد ازین مشکلات خود را نه  با شاخ زدن و لگدپراندن بلکه با عقلانیت و مسالمت جویی حل میکند.انواع و اقسام دکتورینها و ایدیولوژیها و ایده الهای مدینه فاضله در جهت همین هدف ایجاد و طراحی شده اند تا انسان به این وسیله خودش را از غریزه خام خشونت جویی و سلطه گری رهانده و خواسته های بی لجام و زیاده طلبی های خویش دا در چوکات قانون دراورد،قانون مدنی و مدنیت سازی.یکی از نقشهای محوری فرهنگ و عقلانیت ایجاد تمدن و پرورش انسان متمدن است.باید دانست که عقیده پردازی ،دکتورین افرینی و تیوری بافی و ایده ال افرینی ،چه دینی  و چه غیر دینی خود هدف نیستند بلکه همه ابزار هایی اند برای انسان شدن و انسانی زیستن.توماس هابس فیلسوف انگلیسی و واضع نظریه قرارداد اجتماعی با زیرکی و واقعبینی تمام میگفت انسان گرگ انسان است.ماکیاول زیرک هم با عریانترین بیان در شهریار ،اثر خویش، همین معنی را به نمایش میگذارد.ایدیو لوگها و تیوری بافان خیال پرداز از دینداران گرفته تا بی دینان کوشیدند تصویر فرشته گونه ای از انسان ارایه دهند.این تصویر ها و شمایل پردازیها مخلوقات ذهنی خودشان بودند که در عالم واقعیت ازان خبری نبود که عاقبت این ایده الها و تیوری هایشان دام راه جوامع و وسیله ای شدند برای اسارت و افیون شدگی مردمان تا با نمایش این باغهای خیالین و مینوی مردمان را راهی سلاخ خانه های تاریخ و جهنم ارزوهایشان گردانند.دیدیم که چگونه این ایده الها و خیالهای خوش سر از بدترین و خونین ترین خودکامگی ها و تمامیت خواهیها در اوردند و رهروان خوشباور خودشان را راهی جهنم سوزان دیکتاتوری و فساد اورنمودند.

در تمام این پروسه شاهد بودیم که انسان همان گرگ است نه فرشته خدمتگار و فداکار.هیچکدام ازین ایده الها نتوانستند گرگ را به انسان تبدیل کنند.در تیاتر پرشتاب رسواگر و پرده در تاریخ پنجاهساله اخیر کشور ما دو حقیقت را به عیان دیدیم یکی اینکه این ایده ال پردازان گرگ بودند و دیگر اینکه ایدیولوژیهای شان دام فریب.اکنون بعد ازین نمایش دل بد کننده و یاس اور به عیان پوچی ایدیولوژیها و بیهودگی مدعیان انرا مشاهده کردیم.چه دیندار و چه بی دین همه شکست حقارتبار خود و ادعا های خود را به نمایش گذاشتند.اکنون مردم سراسیمه و سرگردان بر سر کوی و بازار باید فریاد زنند که   از دیو و دد ملولم و انسانم ارزوست…دینداران سلیم القلب و ساده لوح خواهند گفت این که تقصیر دین نیست،میگویم دین همانست که دینداران میکنند.از دینداران تا بیخدایان ایدیو لوژی زده همه اسیر نفسکهای قدرت طلب خویش اند و افیون شده توهمات عقیدتی و ایدیولوژی خویش.امروز با سرخوردگی و تاسف میبینیم که متمدنها و بی تمدنها همه بقول هابس چون گرگان درنده به جان بشریت افتاده اند.

متمدنها و تروریستهای بی تمدن بشریت سرگردان و بی دفاع را بر سر سفره قدرت و منفعت خویش می درند و به دهان گرگان خونخوار دیگر می سپارند.بشریت گرفتار یک بحران عمیق انسانی و هویتی گشته است که اگر انسان خوی گرگی را رها نکند همچنان شمشیر تیز به دست زنگی مست خواهد بود.همه این صحنه های مختلف خشونت خانمانسوز و انسانخوار در سراسر کره زمین شاهد یک حقیقت واحد که همه ارزشهای انسانی را در پای خویش قربانی میکند میباشد و ان منفعت قدرت است که انسان را به گرگ انسان بدل ساخته است.قدرت و منفعت دین ،اخلاق و ایده ال نمیشناسد بلکه خو در صورت خدای قهاری ظاهر گشته که همه را کشته استان خویش میخواهد.یکجا با ان فرزانه و انسان برین بخوانید که

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا