گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » گـــــــم شــــدن حقـیقت درجـنــــگ هــــفــــتـــاد و دومــــــلت
گـــــــم شــــدن حقـیقت درجـنــــگ هــــفــــتـــاد و دومــــــلت

گـــــــم شــــدن حقـیقت درجـنــــگ هــــفــــتـــاد و دومــــــلت

گروه های اجتماعی و سیاسی  رقیب در طول تاریخ چنان سرگرم حذف کردن یکدیگر از عرصه حیات فعال اجتماعی بوده اند که سرمایه ها و استعداد  های عظیم یکدیگر را که میتوانست صرف سازندگی و ابادانی ان ملت شوند نابود و ضایع گردانیده و بدبختی و ادبار را بر سر خود و دیگران اورده اند.این تراژدی و خانمانسوزی تا جایی جاری و ساری بوده است که به قول میشل سر فیلسوف علم و تاریخ فرانسه ۹۳ در صد دوره های تاریخ را جنگ ها تشکیل میداده و هفت در صد زمان باقی مانده هم صرف امادگی برای جنگهای بعدی میشده است.بعد از دوره های طولانی جنگها و خونریزیهای بیهوده به این نتیجه رسیدند که هیچکدام قدرت حذف کامل یکدیگر را ندارند پس بهتر است با یکدیگر سر سازش در پیش گیرند و نیروهها و استعداد های سرشار خود را صرف سازندگی و زیست مسالمت امیز در کنار یکدیگر نمایند.این زیست باهمی و همبستگی نیازمند ایجاد یک فضای مشترک عاری از تخطیه و خصومت و تخریب نیرو های یکدیگر بود.

همین ایده در اروپا بعد ازقرنها جنگهای مذهبی و وکشتارهای بیشماریکدیگر منتج به ایجاد نظم سیاسی سکیولار گردید که دران قلمرونهاد دین از دولت جدا گشته و دولت فقط مسوول حفظ امنیت همگانی و تضمین صیانت از ازادیهای مشروع وقانونی همه شهروندان گردید.این فضای مشترک مدنی یگانه راه حل معقول بود که به خصومتهای دیرینه و بیهوده خاتمه میداد.این تجربه تاریخی اروپابود که فرصتهای عظیم سازندگی وتمدن افرینی را برای مردمان این خطه میسرگردانید.تردیدی نیست که تاریخ و فرهنگهای ملل مختلف با یکدیگر متفاوتند و ونمیتوان یک نسخه شفابخش برای همه ملل جهان صادرنمود اما انچه مسلم می نماید اینست که همه نیاز به یک فضای مشترک اجتماعی دارند که در ان نیروهای مختلف و رقیب میتوانند با یکدیگرهمدستی و همکاری نمایند بجای اینکه نیروهای خود را صرف نابودی یکدیگر نمایند که یک امرضروری وحیاتی بشمارمی اید.میتوان با حفظ روح اساسی وپرنسیبهای فرهنگی هرجامعه چنین فضای مشترکی را بوجود اورد.اگرهرملتی موفق به ایجاد چنین فضای اجتناب ناپذیرنگردد بدون شک در ملت سازی وتمدن افرینی ناکام خواهد بود.اگردین درصدرفرهنگهای بشری نتواند وحدت انسانی وتحقق کرامت اوراتامین نماید وخود وسیله تعارضها ورقابتهای وحشیانه که برخاسته ازحرص،زیاده طلبی وسلطه جویی خام انسانهاست قرارگیرد به یک نیروی ویرانگرومنفی بدل خواهد گشت که اروپا ازین مراحل خامی وخشونت ورزی خود را رهانید.یکی از اثارنحس و ویرانگر دشمنیها و خصومتها اینست که فرصت عقلانیت و معرفت سالم را از نیروهای رقیب و مردم میگیرد.همه اصول و قواعد بزرگ معرفتی و ارزشهای انسانی در هاله ای از ابهام،توهم و سطحی نگریها فرو میروند و در نتیجه فرهنگ ان جامعه رو به انحطاط و نسلهایش رو به فساد و تباهی می اورند.یکی از قربانیهای این فضای الوده و خشونت زده کلمه سکیولاریته است که از یکسو به وسیله فرهنگیان و نویسندگان به عنوان یگانه نسخه شفابخش پیشنهاد میشود که دران کمتر به زمینه هاو ویژگیهای فرهنگی جامعه ما پرداخته میشود و از سوی دیگر عده ای بنام دفاع از دین و فرهنگ بدون تحقیق و توجه به معنای اصلی کلمه انرا در برابر دین قرار میدهند و از روی سطحی نگری و انگیزه های سیاسی و گروهی با ان خصومت میورزند.بدون اینکه کوچکترین طرح راهگشا و نظام مند برای برون رفت ازین فاجعه که بنام دین بوجود امده است ارایه دهند.دین وقتی چنین ملعبه رقابتهای گروهی و سیاسی و قدرت طلبی قرار می گیرد به جای رستگاری انسانها فاجعه می افریند و به ضد خودش بدل می گردد.در روزگاری که سکیولاریته و دیموکراسی در اروپا شگوفایی و افرینندگی داشت پیتر برژر یکی از نظریه پردازان جامعه شناسی در فرانسه چنین میگوید  تجربه مذهب در غرب بما این امکان را میدهد که به اسانی اینده مذهب در کشور های غیر غربی را پیش بینی نماییم.رژیمهای سیاسی این کشور های غیر غربی چه سوسیالیست و چه غیر ان را بدون ریسک به خطا رفتن میتوان گفت که همه رو به غیر مذهبی شدن یا سکیولاریزه شدن خواهند رفت،همینطور رو به کثرت گرایی و فرد گرایی خواهند نهاد. نقادان این نظریه گفتند جامعه شناسی و پیشگوییهای این چنینی چندان با همدیگر سازگاری ندارند.این پیشگویی تحقق نیافت اما خود اقای برژر نظرش را عوض کرد.او اکنون بر غیر سکیولار شدن اصرار دارد.اینکار وارونه سازی محتوی است بدون اینکه ساختار چالشها تغییر کرده باشند.او اکنون میگوید سکیولاریزاسیون و مدرنیزاسیون جنبشهای قدرتمند ضد سکیولار را به وجود اورده است و می افزاید که قرن ۲۱ بگونه ناخوشایند و تاسفباری مذهبی خواهد بود.احتمالا این امر به دلیل توجه زیاد بر رویداد های متنوع رسانه ای و واقعیتهای تجربی است.در موقعیت کنونی جهانی شدگی شاهد مذهب نا خوشایندی خواهیم بود و همینطور شاهد غیر مذهبی های ناخوشایند که در تقابل یکدیگر قرار دارند.در میان ایندو طیف افراطی گرایشهای کثیر دیگر قرار می گیرند.این امر نشان میدهد که کثرت گرایی و فرد گرایی اقای برژر بر سر جایش باقیست.

این تیوری از فاصله گیری هرچه بیشتر مردم از معنای اصلی مذهب غفلت می ورزد.این به معنی تشدید اختلافات فعالان اجتماعیست در برابر مذهب.در تمام نقاط دنیا دعوتهای متنوع مذهبی به بازار امده اند در حالیکه خود مذهب از معنی تهی شده و رو به انحطاط گذاشته است.نکته اخیر اقای برژر که حقیقت بزرگی را نشان میدهد از سوی مذهبیهای دو اتشه دوران ما نادیده گرفته شده است.اینها معنی و هدف اصلی مذهب را قربانی شعایر و اداب ظاهری بیروح مذهب ساخته اند.اینها بیگانه از معرفت عقلایی و جهان کنونی اداب و قالبهای میان تهی مذهب را زنجیر پای مردم ساخته تا توتالیتاریسم جدیدی را بر مردم مسلط گردانند،بیچاره ها کمترین اگاهی از دیانت و معنویت ندارند.پدیده های کثیری از توجیهات،رفوکاریها و رخنه پوشیها و سرهم بندیهای مذهبی در سراسر کره زمین ظهور کرده اند که درین فضای متنوع و اشفته هیچ تعریف تیوریک پارادایمی از سکیولاریزاسیون نمیتوان ارایه کرد.با ان میتوان این مفهوم را در رابطه با واقعیات اجتماعی و روابط شان با یکدیگر بکار گرفت.جوزی کازانووا در اغاز این اصطلاح را در چوکات اکادمیک ان بکار میبرد.گریس داوی صاحب نظر دیگر سکیولاریسم را فقط یک استثنای اروپایی میدانست.اقای کازانووا کاربرد اغازین این اصطلاح را در دو زمینه ذکر میکند یکی اینکه شخص مذهبی زاهد و منزوی از گوشه خودش برگردد بسوی دنیا و اهل این دنیا و دیگر اینکه اموال و مایملکهای وسیع روحانیان در تملک دولت قرار گیرد.جورج دبلیو بوش در اغاز هجوم نظامی اش به هفت کشور شرور ،بقول خودش،در شرق میانه اعلان نمود که قرن ۲۱ قرن مذهب خواهد بود.این پیشگویی یک جامعه شناس و یک محقق نیست بلکه شعار یک زمامداریست که بر خنگ وحشی امپراطوری سوار است و اهنگ فتح جهان دارد.به همین دلیل بود که هفتاد در صد ایوانجلیستهای افراطی هوادار صهیونیسم به او رای دادند و بعض واحد های بلک واتر تحت رهبری  در عراق ارم و نشان صلیبی با خود حمل میکردند و خود را جنگاوران مقدس صلیبی میدانستند.این اعلان مذهبی بودن قرن ۲۱ توسط بوش نشانگر عزم او بود برای راه اندازی جنگ با شعار مذهب.بعد از همین نقطه عزیمت بود که ما شاهد اوجگیری امواج افراطی مذهبی در غرب و در شرق بودیم.ظهور و اوجگیری احزاب دست راستی مذهبی در امریکا و کشور های اروپایی با شعار ویژه اسلام ستیزی و مهاجر ستیزی همراه با تحریکات و قران سوزیها در این و ان کشور بصورت زنجیره ای همه علایم راه اندازی یک جنگ مذهبی برای اهداف سیاسی بود.

این زمامداران اند که تصمیم میگیرند قرن بعدی چه نوع قرنی باشد.همه شواهد تاریخی استعماری و تحقیر امیز ان در مردمان سرزمینهای اسلامی وجود دارد ،فقط یک تحریک سیاسی و رسانه ای میخواهد تا اتشفشانی از خشونتهای مذهبی براه بیفتد و این کشور ها برای دهه های متمادی در بحران فرو روند.چنین بازگشتی مذهبی یک بازگشت میمون و نوید بخشی نیست،این بازگشت فقط به درد مذهبی های احساساتی میخورد که شور شان از شعور شان غالبتر است.این بازگشت واکنشی و عقده ای دریای خون به راه می اندازد و تر و خشک را در خود میسوزاند.عاملان این خشونت و بربریت می پندارند اقتدار دین را به ان باز گردانده اند در حالیکه فاجعه ای برای دین ایجاد میکنند و ریشه عقلانیت را میسوزانند.عده ای از روشنفکران و نو اندیشان به خطا می پندارند که عصر مذهب سپری گشته است و سکیولاریسم اینده جهان را رقم خواهد زد.همه غرایز و هیجانات پرخاشگر و ستیزه طلب در زیر پوست انسانها خوابیده است فقط بهانه ای می طلبد تا چون اتشفشانی دوباره سر در اورد.فروید میگفت میان هنجار های متمدنانه و خوی بربریت در انسان فقط یک پرده ای نازکی قرار دارد که با اندک تحریکی میتواند دریده شود و بربریت انسان از نو شعله ور گردد.این ملاحظه در مورد همه ملتها صادق است،خدا ان روز را نیاورد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا