گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » تقدس ِمبارزه برای عدالت !
تقدس ِمبارزه برای عدالت !

تقدس ِمبارزه برای عدالت !

بزرگترین معضله جوامع بشری در طول تاریخ ظلم و بیعدالتی در اجتماعات مختلف بشری بوده است.امروز هم نابرابری و ظلم مهمترین و اصلیترین مشکل جوامع بشریست.تجاوز و تعدی به حریم و حقوق دیگران ،سلطه جویی،استثمار و به اسارت و بردگی کشیدن و غصب امکانات زندگی از انها بزرگترین و پیچیده ترین بحران موجود در جهان ماست.همه انواع شعار ها و توجیهات تیوریک و لطایف الحیل نوین برای فریب و افیون ملتها در جهت غصب داراییهای ملل دیگر بکار گرفته میشوند.گاهی این تجاوزگریها بنام تمدن سازی و برقراری دیموکراسی صورت می گیرد گاهی بنام دین.به قول ژولیوس نیریره انها برای ما دین اوردند اما زمین های ما را گرفتند.ازتجارب تلخ و تکاندهنده تاریخ می اموزیم که همه این دعوا ها بر سر لحاف نصرالدین است.یا به قول سعدی خود مابه همین دلیل همزیستی برادروار توام با به رسمیت شناختن حقوق برابر دیگران در صلح و ارامش و تحقق عدالت اجتماعی یکی از مهمترین ویژگیهای تمدن دانسته شده همراه با فاصله گرفتن انسان از خشونت،سلطه جویی و تجاوز به حقوق و حریم دیگران.شعار مبارزه برای حقیقت و پیروزی حق بر باطل بدون تحقق عدالت و ارزشهای اخلاقی در جامعه یک شعار انتزاعی،گمراه کننده و دست نیافتنیست که تا کنون هرچه بشر به دنبال ان دویده است این مامول هرچه مبهمتر و بعید تر گشته است.اگر عدالت و برادری انسانی در عینیت زندگی اجتماعی تحقق پیدا نکند هیچ جهد و مبارزه ارمانی و تیوریک به شمول ارمان و ایده ال دینی ارزش و اعتباری ندارد.هیچ ایدیولوژی و ارمان متافزیکی به شمول ایدیولوژی دینی نمیتواند برتر از عدالت و کرامت انسانی بنشیند.بر عکس این تحقق عدالت اجتماعی  و برابری انسانیست که توجیه کننده هر تیوری ای قرار میگیرد و معیاری برای ان میشود نه برعکس.این استدلال به معنی ترد و بی اعتبار کردن تیوری و طرحهای ذهنی نیست بلکه منظور نفی قربانی کردن عدالت اجتماعی است در پای ایدیولوژی های میتافزیک مطلق که منجر با استقرار توتالیتاریسم،از هر نوع ان،و نفی اراده انسان در برابر ان میگردد.قدرت و نفوذ هر عقیده ای ،حتی حقانیت ان عقیده را فقط در تحقق عینی عدالت و فضایل زیستی انسانی میتوان به محک زد .هیچ حقیقت انتزاعی ولو اسمانی نمیتواند جا و اولویت عدالت را بگیرد.

در روی این کره خاکی و در زیست جهان انسان خاک نهاد همین انسانست که معیار و محک همه چیز شمرده میشود،سخن از زیست واقعی انسانست نه از تیوری های انتزاعی و ذهنی مجرد که جای خود دارند.اگر عقیده و ارمانی ،در صورت ادعای رسالت اجتماعی،به امر عدالت و کرامت انسانی در شرایط زیستی خودش تحقق نبخشد و مدعیان این ارمانها و عقاید خود تجسم عینی مدعای خود نباشند در زمره شارلتانهای دروغگویی قرار می گیرند که کسوت روحانیت و قداست بر خود کشیده اند.یک خاین،دروغگو،دیکتاتور و قلدر چه دیندار و چه بی دین هردو یکی اند فقط داعیه شان با هم فرق دارد.انکه شارلتان است و دیندار هم است زشت تر ازان دیگریست چون خیانتش بزرگتر است زیرا ارزشهای والای معنوی و قدسی مردم را بهانه اغراض شیطانی و نفسانی خودش کرده و به ساحت قدسی گستاخی نموده است که اخرین خط قرمز را عبور نموده است.

بقول سنائی چو دزدی با چراغ اید گزیده تر برد کالا.با هزار تیوری بافی و تقدس مابی هم نمیتوان ارمان مقدس عدالت را نادیده گرفت و سر مردم را به اسمانها گرم،مغز شان را افیون نمود.هر داعیه ای اگر میخواهد حق باشد باید انسانی تر باشد و با طبیعت و فطرت انسانها سازگار تر.اگر دین حقانیتی دارد حقانیتش در ماهیت اخلاقی و انسانی بودن ان است.با انکار دنیای مردم نمیتوان رستگاری اخرت شان را تامین کرد.بیایید همه شعار های انتزاعی و نخود سیاهی را کنار گذاشته و مبارزه برای عدالت را که همه ادمها چه باسواد و چه بی سواد انرا خوب می فهمند وجهه همت همگانی خود سازیم.هیچکدام از شعار ها و اداب و شعایر ظاهری و سیمبولیک ولو خیلی غلیظ و افراطی نمیتوانند جای اخلاق عملی و عدالت اجتماعی را بگیرند.به هر اندازه ایکه افراطی تر و غلیظتر باشند به همان اندازه مشمیز کننده و رماننده خواهند بود و مردم را از چنین دیانتی بیزار و بیگانه خواهد ساخت.وحدت و همبستگی به دور محور عدالت برترین و فرض ترین جهد و مبارزه کنونی برای همگان است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا