گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » طالبان یک روز یار شــــاطـــــر و روز دیـگر بـارخـاطر پاکستان!
طالبان یک روز یار شــــاطـــــر   و روز دیـگر بـارخـاطر پاکستان!

طالبان یک روز یار شــــاطـــــر و روز دیـگر بـارخـاطر پاکستان!

ماه عسل طالبان با پاکستان گویی تدریجا رو به پایان است،پاکستان نمیتواند موقعیت جدیدی را که با بحران پنجاه ساله گذشته فرق داشته باشد بپذیرد.تلاطم رویداد های جاری در افغانستان که به حکم شرایط ژیوپولیتیک و تحول روابط قدرت در جهان در حال تغییر است با اهداف رژیم زیر سیطره نظامیان پاکستان همخوانی ندارد.بجای اینکه این رژیم خود و اهداف خود را همراه با تحولات تازه هماهنگ سازد و نوع روابطش را با افغانستان هماهنگ گرداند میکوشد موقعیت سیاسی انرا ثابت و تابع خواسته های خود نگهدارد.این یک حرکت خلاف جریان تاریخ بشمار می اید.رابطه پاکستان از نخستین روز ها با مجاهدین با هیچ اصل و ارزش پایدار بنا نیافته بود.پاکستان با تبعیت از امریکااز همان اغاز یک رابطه ابزاری یا دست بالا و دست پایین با مجاهدین برقرار نموده بود.استقبال از مهاجرین و حمایت از مجاهدین یک بهانه فوق العاده موثر و کارساز برای پاکستان شمرده میشد.ان شعار رابطه برادری دینی و همسایگی طلسمی بود که پاکستان سالها با ان گروههای مجاهدین را منتر خود ساخته بود.این نوع رابطه ابزاری با کشور ها از سوی امریکا واقعیت دیرپای تاریخ امریکاست .

پاکستان به خوبی میدانست که روزی بحران اشغال افغانستان از سوی شوروی پایان خواهد یافت و بایست همراه با ان نوع رابطه متناسب که برای ثبات و خیر افغانستان کمک میکرد در اینده در پیش میگرفت اما منافع شوم خودش با این تحول سازگاری نداشت.هیچ نوع اصل بزرگ انسانی و ارزشی درین رابطه منظور نشده بود.گروههای مجاهدین که همسویی و حمایت بیدریغ جهانی از مقاومت در افغانستان مست و مبهوت شده بودند کمترین تردیدی در حسن اراده پاکستان و غرب بخود را نمیدادند،غافل و مغرور از قدرت قریب الحصول مست بر اسب تازی میراندند.ناگهان با شکست و خروج نیرو های ارتش سرخ از افغانستان کشتیبان را سیاست دیگر پیش امد و افغانستان و اینده انرا به طفیل پاکستان واگذار نمود.پاکستان که در افغانستان با مشکلات کثیر روبرو بود کار را بر خود اسان و مشکلات را یکی ساخت.مجاهدین همه فالتو شدند و طالبان با حمایت و تولیت کامل پاکستان یکه تاز میدان شدند.همان رابطه ابزاری بطور کامل با طالبان نیز جاری و برقرار بود به حدی که شاید پاکستان موقعیت جدیدی را که با اهدافش ناسازگار باشد پیشبینی نمیکرد.چون پایگاه ژیوپولیتیک و روابط قدرت در جهان بر سکوی شناور قرار دارد رابطه طالبان افغانستان قطعا تابع همین تحولات فرار خواهد گرفت در حالیکه پاکستان خواهان ان نیست. موقعیت کنونی که طالبان و پاکستان با ان روبرو اند هردو جانب را در مخمصه ای که برون رفت ازان اگر نگوییم نا ممکن میتوان گفت بسی دشوار است قرار داده است.هیچکدام از طرفین با تکیه بر همان اهداف خود قادر به حل این تناقض نیستند.این تناقض برخاسته از ماهیت و اهداف شوم طرفین است که در یک مرحله با هم سازگار و موافق افتادند اما اکنون هردو با ثمره زهراگین ان روبرو گشته اند.       
       
بنیادگرایی و تروریسم طالبان موافق اهداف پاکستان بود و حمایتهای اهریمنانه پاکستان به مراد طالبان همسویی داشت چون هردو منتظر تحقق اهداف نامشروع خود بودند بی خبر ازینکه در موقعیت جدید رویاروی یکدیگر قرار خواهند گرفت.به نظر میرسد که ادامه بحران و معلق بودن سرنوشت افغانستان بهترین حالت دلخواه برای پاکستان است.از روزیکه افغانستان در سیطره مستقیم و غیر مستقیم شوروی قرار گرفت و با وقوع این توفان گروههای مجاهدین و مهاجرین در اغوش پاکستان افتادند بخت پاکستان گل کرد و تمام دوران این بحران برایش هم فال بود و هم تماشا.پاکستان ازین بحران بسیار خوب تغذیه نمود.ازانجاییکه منافع زودگذر چشم ادمی را از دیدن پایان کار کور میسازد با عواقبی روبرو میگردد که وجود و حیاتش را مورد تهدید قرار میدهد.تی تی پی پاکستان اکنون به درد سر هردو شریک تبدیل شده است.امریکا ازین ابزار به نحو فوق العاده موثری بهره برد و رقیب دیرین و استراتژیک خودش شوروی را شکست داد.انروز هم امریکا و هم پاکستان ازین ابزار حد اکثر استفاده را نمودند.برای امریکا در منطقه گاو مرد و گاودوشه شکست و ماند پاکستان با تی تی پی و طالبان.پاکستان با افغانستان همسایه است باید هر اتشی که در افغانستان شعله ور میشود دودش به چشم پاکستان برود.اینک که طالبان از سیطره و فرمان مستقیم پاکستان رها شده و پایگاه مستقلی از خود پیدا کرده اند،بلکه اهداف و ایده الها و استراتژی دیرینه ای در سر دارند باید به انها تحقق بخشند.طالبان از یکطرف تعهدات ایدیولوژیک ،دینی و عقیدتی با تی تی پی و دیگر گروههای تندرو و تروریست خزیده در مامن خود دارند و نیز پیوند خونی با تی تی پی و از جانب دیگر تعهد انقیاد به پاکستان و همسویی با اهداف ان سپرده اند.از کدام یک میتوانند چشم بپوشند تا رضاییت دیگری را بدست ارند؟اگر به تعهدات دینی و ایدیولوژیک با دیگر برادران دینی مانند تی تی پی پشت پا زنند به دیانت و شریعت ادعایی خود شان کافر خواهند شد در حالیکه یگانه برگ برنده طالبان شریعت ادعایی خود شان است چگونه میتوانند ازان دست بردارند.اگر از تعهد و انقیاد خود با پاکستان صرف نظر نمایند با خطر حیاتی دیگر روبرومیشوند.مخمصه دشوار وعجیبیست با یک دل دو دلبر داشتن.پشت کردن طالبان به دیگربرادران دینی وخونی و یا گروههای تروریستی دیگر که درپناه امارت قراردارند میتواند منجر به تخاصم و تعارضات خونین درونی ودر نهایت منجر به خطر حیاتی برای انها شود.

چنین موقعیت پیش امده برای طالبان در تاریخ جریانهای سیاسی و دیگر نقاط جهان بی سابقه نیست اما بسیاری احزاب سیاسی تندرو بعد از پیروزی و بدست گرفتن همه مسوولیتهای ملی و بین المللی یا معتدل گشته اند و وارد معامله قدرت با دیگران شده اند و یا راه خودکامگی و تمامیت خواهی خونین را در پیش گرفته اند.طالبان راه حل نخستین که راه اعتدال است را از روز اول تا کنون بر روی خویش بسته اند که با گذشت هرروز با پیامد های سخت و عبور ناپذیر ان روبرو میشوند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا