گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » الناس علی دین ملوکهم
الناس علی دین ملوکهم

الناس علی دین ملوکهم

عده ای از راویان اینرا به عنوان حدیث ذکر نموده اند در حالیکه عده از محققان و مفسران در حدیث بودن ان تردید دارند.علامه طباطبایی در تفسیر سوره نسا چندین جا به این قول استناد نموده است.از علی هم روایت نموده اند که گفته *الناس بامراءهم اشبه من اباءهم* مردمان بیشتر شبیه حاکمان خود اند تا پدران شان با ذکر اینکه این شباهت ژنیتیکی نیست.حدیث بودن این قول مانند بسا روایات دیگر مورد شک و تردید بوده است.اما اثبات این قول به عنوان حدیث مورد توجه این قلم نیست بلکه توجه دادن خوانندگان به اهمیت واقعیت جامعه شناسانه و سیاسی این قول به عنوان یک تجربه تاریخی است که حقیقت بزرگی را برای ما نشان میدهد که ما هم اکنون همچنان گرفتار پیامد های شوم این تجربه ایم که میتوانیم بگوییم این تجربه ویرانگر وانحراف معرفتی برخاسته از دین سیاسی است یا دینیکه خودش را با قدرت سیاسی تعریف مینماید.نه سیاست دینی زیرا اصلا سیاست دینی وجود ندارد.این قول معروف مولود و منتجه ازدواج نا مبارک دین وقدرت سیاسیست که در واقعیت زندگی جزفاجعه ببار نیاورده است.دیانت سیاسی به خود دین به مثابه دین وتحقق ایمان ودگرگونی شخص مومن قبل ازهمه هیچ توجهی ندارد بلکه قدرت سیاسیست که هدف انراتشکیل میدهد ،قدرتیکه با ابزاردین وبهانه شریعت کار میکند.از روزیکه دین از اسمان نزول کرده و از چنگ خدا رفته به چنگال متولیان رسمی و تیکه داران دین در زمین افتاده که در طول تاریخ همدست و همدستان حکام سیاسی جایر و مستبد عمل کرده و هدف اساسی اش نیز رام کردن و سواری گرفتن از مردم مومن سلیم القلب یا مومنان ساده لوح بوده است.کمال ساده دلیست که تصور نماییم در ازدواج دین و قدرت این قدرت است که از دین و اخلاق فرمان میبرده است بلکه ثمره این ازدواج نوکری دین در دربار های قدرت سیاسی بوده.چه حربه برنده تر و موثر تر از دین میتوان یافت که علاوه بر ظاهر و جسم مردم بر باطن انها نیز حکومت میکند.همین نکته بوده است که ما بارها به ان بعنوان دین سرکاری اشاره نموده ایم.این تجربه غم انگیز و خانمانسوز منحصر به امروز و سرزمینهای اسلامی هم نیست.همه ادیان ابراهیمی سرنوشت تاریخی شان چنین بوده است که به مجرد صدرور از منبع اسمانی با اغوش قدرت سیاسی زمان افتاده است و رسالت و ماموریتش دگرگون گشته است.به جای ایجاد برادری و همدلی و معنویت اله قتاله ای شده است برای کینتوزیها و رقابتهای قومی،سیاسی،قبیلوی و مذهبی در میان مومنان ان دین.دین بعنوان یک پدیده حاکم بر روح مردم وسیله ای شده است در دست حاکمان برای حاکمیت بر روح مردم تا اسارت،انقیاد و بردگی و حقارت را تفسیر دینی و اسمانی بدهد.مردم خود قانع شوند و بپذیرند که چنین اسارتی سرنوشت محتوم و مکتوب انهاست.بد ترین و سخت ترین بردگی همان است که خود شخص انرا به عنوان ایمان خودش پذیرفته باشد تا هیچگاه هوای مخالفت و طغیان در سر نپروراند و اینگونه حاکمان جور و ناحق بی دغدغه بر انها فرمان برانند.بی دلیل نبود که کانستانتین امپراطور روم که سالها به قتل و کشتار مومنان مسیحی پرداخته بود یکباره خود ایین مسیحست اختیار میکند تا با همدستی مومنان قدرت امپراطوری خویش را چند برابر سازد.خود بر جای خدا تکیه زده و فرامینش را فرامین خدا تلقی نماید و خود را واجب الاطاعه سازد.حاکمان با تصاحب قدرت مذهبی و در چنگ گرفتن ایمان مردم حربه برنده بیسابقه ایرا بدست اوردند.خلاف تصور بیجای مدعیان حکومت دینی پادشاهان و ملوک از دیانت و فرامین خدا پیروی نمیکردند بر عکس این دین بود که در خدمت حاکمان مطلق العنان در امد و قدرت نامشروع و استبدادی انها را مشروع و شرعی جلوه داد و مهر شریعت را در پای هر فرمان فرعونی نهاد. ناگفته نباید گذاشت که در طول تاریخ سودخواران و ولی نعمتان ضلع سوم این ازدواج نامیمون را تشکیل میدادند،تا اولی سر مردم را خم کند به زور ،دومی جیب شان را خالی کند از زر و سومی انها را توصیه نماید به صبر و اجر اخرت که شریعتی مرحوم انرا مثلث ملک و مالک و ملا نام میگذارد.در دیانت سرکاری بر هرچه مصلحت و اراده حاکمان تعلق میگیرد بعنوان فرمان شریعت صادر میشود. این سه شریک در درازنای تاریخ با یکدیگر و درتبانی با هم بر مردم حکومت رانده اند،گاهی یکی براریکه قدرت سیاسی قرارمیگرفته است و گاهی دیگری.در حاکمیت دینی هم دین در تولیت حاکمان است وهم قدرت سیاسی مانند دوران ماونیزمالکیت در چنگ انها قرار گرفته است.هرسه اهرم قدرت درچنگ ملا افتاده است و کسی را یارای مخالفت با انها نیست.ازهمینجاست که سعدی روشن بیان میگوید ،

در هیچیک ازین دورانها دین بعنوان اخلاق،برادری ،همدلی و عدالت عمل نکرده است بلکه این هدف اعلا و رسالت اصلی دین قربانی اهداف شیطانی و طاغوتی حاکمان شده است.اگر دین نتواند رسالت اولی و بنیادین خودش را که همان تحقق ایمان و اخلاق انسانی و عادلانه و کسب فضایل معنویست به انجام رساند در امر حکومت مطلقا ناکام و ناتوان خواهد بود.این حاکمان دین را از رسالت اصلی و اولی اش جدا نموده انرا در خدمت اهداف نامشروع خود قرار میدهند.هدف ازین مقدمه نسبتا طولانی اینبود که بدانیم این دین و شریعت نیست که بر موازین اصیل ارزشی و انسانی خود فتوا و احکام صادر میکند بلکه این قدرتهای حاکم اند که به اراده  و مصلحت قدرت خویش و اقتضای فرمانروایی خویش فتوا صادر میکنند وجایز و نا جایز معین میکنند و انرا بنام فرمان مطلق امیر المونین که همان فرمان خداست به مومنان گوسفند مشرب،رام و ارام و سربزیر اعلان مینمایند.بطور نمونه شما به فرامین سیاه قرون وسطایی،بدوی و غیر انسانی طالبان در مورد حجاب زنان توجه نمایید که زنان را از زمره موجودات اجتماعی خارج نموده در هفت پرده ظلمت جاهلی پیچانده زنده بگور میکنند.حتی دستورات روشن دینی و قرانی مبنی بر کسب علم و معرفت ،شرکت در حیات اجتماعی و فعالیت جمعی را هم نادیده گرفته و اراده و درک بدوی و قبیلوی خود شان را یکی پی دیگر بنام حکم شرعی بر انها تطبیق می نمایند. اشکار شدن صورت، تار موی و بجلک زنان را هم تحمل نمیکنند.ازانطرف فتوای انقلابی و تابو شکن بیسابقه ملکزاده سعودی را بنگرید که یکباره با حکم شاهانه و ملوکانه که خدا هم حریفش نمیشود چشم عالم را با جمال و جلوه ملکه زیبایی عربستان که جهان را خیره و متعجب نمود روشن نمود.ملکه زیبایی ایکه ساعد و سینه عریان ، قامت خرامان و پستانهای جنبان،جعد اویزان و صورت تابان و چشمان مرد افگنش دل و دین  ازبینندگان می ستاند.مردمان همه انگشت به دندان و در صورت تابانش حیران با خود گفتند ،

گروه طالبان در اغاز تصاحب قدرت بقول استیو کول طی سفری به عربستان سعودی برای اظهار امتنان و نمکشناسی در برابر ترکی الفیصل مدیر کل استخبارات سعودی سر بر استان نهادند و دم بر زمین کوبیدند و سوگند انقیاد مطلق از سعودی یاد کردند و خود را پیرو وفادار مذهب حاکمان سعودی خواندند.هم ازانها فرمان بردند و هم از همان اخور تغذیه نمودند،خود را متدین یک دین و متفنن به یک مذهب میدانند.اما این اختلاف گیج کننده و سرسام اور در مورد ازادی زنان از کجا می اید که ان یکی در انتخاب ملکه زیبایی و تابو شکنی ره چند قرن را در یک شب می پیموده و سر غربی های بی اخلاق و  بیدین را در برهنگی ملکه زیبایی می خارد اما این یکی که طالبان همکیش و هم مذهب انهاست در زندانی کردن زنان و زنده بگور کردن انها یکشبه راه قرون متمادی را بسوی بدویت از قرن بیست و یکم به قرن هفتم می پیماید.

سوال من از مومنان گوسفندیست که ایا این فرق فاحش را می بینند یا نه.ایا پدیده ای به این تکاندهندگی سبب نمیشود تا چشم خود را باز کنند و بپرسند این اختلاف از کجا می اید.ایا لازم نیست که چشم باز کنند و طلوع ملکه زیبایی از  مهبط وحی را بنگرند و از گروه جهول طالبان بپرسند این اختلاف از بهر چه؟هدف این قلم اینست که مومنان بدانند شریعتی که بدان متشرعند شریعت ملوکانه و حاکمان زمانه است نه شریعت الهی.از خود بپرسند که چند خواب فنا گر نخورده اید افیون.مردم تا چشم باز نکنند و ندانند افسار شان دست کیست رستگاری ای نصیب شان نخواهد بود.کمترین عقلانیت و شعوری کافیست که از خود بپرسیم کدام یک ازین دو فتوا ،فتوای ملکزاده سعود یا فتوای طالبان جهول شرعی و دینی اند؟

من معتقدم که هیچکدام.هر حاکم و هر ملکزاده ای که افسار دین مردم را در کف دارند هوا و هوس خودش و اراده خودش را بنام فتوای شرعی برای افسون رعیت خود میخواند.اگر میخواهید یگانه و بزرگترین شاخصه گروهها و حکومتهای دینی را بدانید که این گروهها همه همت خود را بران گذاشته اند و انرا همه سرمایه سیاسی خود قرار داده اند همین مساله حجاب زنان است،این بزرگترین انگیزه حاکمیت انها را تشکیل میدهد و همه عزم خود را بر ان گذاشته اند و در گرو ان میدانند.اینها هیچ بضاعت و ارمغان دیگری که بتواند روزگار بی سامان مسلمین را سامان دهد و گرهی از کار فروبسته انها بگشاید در چنته ندارند و هیچ هنری دیگری برای مداوای پای لنگ مسلمین در کاروان تمدن بشری ندارند.فقط می چسپند به همین کار اسان و بی هنرانه زندانی کردن زنان بنام حجاب شرعی.شریعتی که سر ان دست خود شان است.گفته اند اخوندی رو به قبله می شاشید که مقتدی ای ازانجا گذر میکرد.مقتدی با دیدن این صحنه خطاب به اخوند گفت،حاج اغا مگر خود جناب عالی بر سر منبر نفرمودید که شاشیدن روبه قبله حرام است؟اخوند در حالیکه می چرخید در جواب گفت ،سرش دست خودم است هر طرف بخواهم میچرخانم.باری گفته بودیم که دین ما دین سرکاریست که اینک به عقوبت ان گرفتار امده ایم نه دین خدای که وعده فلاح و رستگاری و کرامت به انسانها میدهد.حجاب زنان یکی از تابو های ناشکن حاکمان دینیست که اینک شهزاده جوان سعودی که سر پر شور و دل پر هوس و هنجار ماجراجویانه دارد   به قدرت و اراده ملوکانه خویش این تابو را شکستاند و چشم عالمیان را بدان روشن گردانید.هم کار طالبان و هم اقدام ملکزاده سعودی بما به وضاحت میگوید که سر شریعت دست کیست.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا