گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » جایگاه تاریخی زن دربحران هویت
جایگاه تاریخی زن دربحران هویت

جایگاه تاریخی زن دربحران هویت

یادداشت نواندیشی : تحلیلی را که مطالعه می فرمائید بقلم توانای استاد محمد امین فروتن از برجسته گان عرصه ء فرهنگ وسیاست افغانستان نگاشته شده که ایشان این یادداشت را در ویبناری که از سوی رادیو کتاب و متصدیی گران مایه آن سید ظاهر نوید محسنی همین چندی قبل برگزار ساخته  بود قرئت نموده است . تربیون نواندیشی با تشکروسپاس  از استاد فروتن و جناب آقای نوید محسنی شخصیت فرهیخته و اکادمیک جامعه افغانستان که چنین زمینه ای را فراهم آورده بود لهذا یادداشت نواندیشی نیز این نوشته فلسفی سیاسی را که مظلومیت زن و عوامل تاریخی آن را به عنوان مقدمه کوچک به بحث گرفته است به مناسبت هشتم مارچ روز بزرگداشت ازمقام زن این فرشته مظلوم تاریخ  و ناموس خلقت خدمت همه علاقه مندان تقدیم میکنیم . ازپروردگاربزرگ می طلبیم که به برکت صدای آزادی خواهانه و عدالت طلبانه زنان مظلوم جامعه افغانستان که بروزجمعه هشتم مارچ سال ۲۰۲۴ روز جهانی زن ازخنجره های استبداد زده فریاد میکشند درزندگی زنان شجاع افغانستان تغییرمیسرفرمایند   .

برایم جایی نهایت مسرت وخوشوقتی است تا درنشست پاک و بی الائیشی اشتراک کنم که در عصر حاضر  نسبت به جایگاه فطری وانسانی زن این فرشته معصوم در حلقه آفرینش بحث های علمی و اکادمیک صورت می گیرد تا هویت گم شده  و فراموش شده اش که در تاریخ چگونگی افرینش و انبوهی از مشکلات و رنج های زندگی بشرغوطه ور گردیده است شناسائی و بازیابی گردد . وظیفه خود میدانم تا ازتلاش های مخلصانه برادراندیشمند و توانا جناب محسنی صاحب که در براه انداختن و رونق دادن به چنین منبری ازروشنگری ازهیچگونه تلاشی دریغ نه ورزیده است ابرازسپاسگذاری کنم. میدانم که تلاش در راه یافتن چنین حقیقت گمشده و انتشار این سرگذشت ها نه تنها از نظر اطلاع عوام الناس برحال بزرگانی که در بوجود آوردن این وضع درد ناک بر زن نقش داشته اند و کار و رفتار شان که ریشه در اندیشه وافکار متحجرانه آنها  دارد و اساس بینیش بسیاری از فضلای این حوزه یعنی هویت آفرینشی زن را تشکیل میدهد مفید است بلکه بیشتر ازآنرو اهمیت دارد که نشر و پخش اینگونه مفاهیم و دریافت های تحقیقی درباره آن مژده ای ازایمان آگاهی بخش را درجامعه مختنق و نیم مرده ما میدهند  اما من به عنوان یک طلبه این  عرصه و این حوزه  بسیار متأسفم که ناچارم بر خلاف مصلحت روزگار که بیشتر تربیون ها متوجه وزش باد قدرت و تربیون ها ی رسمی وغیر رسمی وابسته به مراکز ثروت اند در برابر این واقیعت اعتراف کنم که در طول تمامی تاریخ بشری ، اکثریت متفکران ، دانشمندان ، محققان و دانشمندان دُچار یک مغالطه بزرگ تحقیقاتی و علمی شده اند و می بینیم که وقتی در باره انسان شناسی و جامعه شناسی تاریخی پژوهش های انجام میدهند بیشتر نمونه های از حیـات ” مردانه “ را به مثابه مواد خام تحقیقات و بررسی های خویش بکار می گیرند . این جا این فکر در ذهن انسان خطور میکند که شاید براستی هم برخلاف فرمائیش روشن وصریح خداوند (ج) که ” شما را از یک مرد وزن خلق کرده ایم و سپس شما را به طبقات و قبائیل تقسیم گردانیده ایم تا باهم بشناسید ….تاریخ و ساز وکار آن نیز یک پروسه مذکر بوده باشد !بنا براین اکثریتی از متفکرین ، فیلسوف ها و اندیشه ورزان با معرفت و تحلیل و استدلال و توجیه ، برداشت و اعتقاد خود و ارزشهای نهفته در تیوری های فلسفی و تاریخی شان وارونه و به صورت یکجانبه از انسان وجامعه انسانی کسب معرفت نموده ودارای شناخت ویژه ای شده اند وبر همان مبنای کج ،کالبد تاریخی جوامع بشری راپی ریزی کرده اند . آنچه را که می خواهم اکنون به عنوان اصلی ترین و در عین حال مهمترین مسأله مطرح کنم این است که تمامی شالوده های تاریخی و فلسفی اکثر دانشمندان صاحب نام تاریخ بشر را زیر سوال می برند . طبعأ این فرضیه منجر به پی ریزیی نوعی گفتمان و دیالکتیک تاریخی شده است که در طول تمامی تاریخ گذشته ء بشر بزرگترین فرهنگها و تمدن ها را بوجود آورده اند .

هرچند برخی از همین فرهنگ ها و تمدن ها ی  پوسیده و بیمار از همان نخستین روز های تولد شان دچار بیماریی روز مرگی شده اند . جالب است که علی الرغم فروپاشی و انهدام کالبد اصلی این تمدن ها و فرهنگ های بیمار در تاریخ بشر رسوبات و اثرات ناگوارآنها بر حیات انسانی بویژه بر کتله های بزرگی از نسل آدم کــه در قــالب ” زن ” خلقت یافته است در امتداد تمامی تاریخ بشری باقی ماند . باید اذعان کرد هرچند زن ومرد یکجا به مثابه نخستین پایه گذاران تمدن ها در بستر ” آدیان آسمانی ” برخاسته بودند وپیام تمامی ادیان الهی نیز از همان نخستین دوران انتقال بشر از مرحله ” شعور “  به مرحله ” عقلانیت وخلافت ”  گواه بر اشتراک عمل و نقش زن در خلقت بشر بوده است .و در تمامی کتب آسمانی که قبل از نزول قرآن برای رهنمائی بشر و سروسامان دادن زندگی اجتماعی آنها از سوی خداوند نازل شده بود بر مبنای احترام و حرمت به زن تأکید شده است چنانچه برعلاوه قرآن پاک که میتوان گفت با قرئت توحیدی از اسلام و قرآن به مقام و منزلت زن ارج فروانی قائل شده است بلکه در دیگرکتب آسمانی نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است . و چنین است که زن در تاریخ و تمدن ها و مذاهب پیشرفته که اگر یگانگی مطلق هنری نداشت اما از نظر الهام و احساسات و خصوصیات روحی و فرهنگی دارای مقام بسیار بزرگ و متعالی از جنس چنین عشق و هنر بود که دریغا بصورت ناگهانی به شکل ابزاری درآمد که با استخدام اش نوع انسان و بشر را به یک موجود پوچ و مصرفی مبدل ساخت و اکنون پس از چندین دهه انتظار و درد کشیدن ها به سراغ ما افغان ها و عموم ساکنان مشرق زمین این علفزار بی صاحبی آمده اند که پس از انهدام بزرگترین تمدن های که بر سر راه حرکت استعمار بسوی شرق افتاده بودند  در صحرای از سرزمین ” مائده ها ” خیمه زدند و می خواهند جامعه ما وعموم فرهنگ مشرق زمین را تغییر دهند که هم ما را غارت میکنند و لقمه نانی را ازدهن ما میگیرند وهم با یک نفس تازه  در کوه ها و دره های سر به فلک کشیده به کمک مدعیان نمائنده گی از خدا که به نام آن ذات رحمن و رحیم  سر می بُرند و خون میریزانند و با همه حریفان ورقیبان اقتصادی خویش زور آزمائی میکنند . در راستای همین هدف استعماری است که انسان جامعه ما بویژه زنان شجاع این سرزمین را از همه ارزشهای انسانی و ملی تخلیه میکنند . وقتی درون یک ملت آزاده را از وجود ارزشهای معنوی و انسانی خالی کرد آن وقت است که در برابر ارزشهای تمدنی که دارای پوتانسیال تولید مقاؤمت ،عصیان و ” نه گفتن “ در برابرظلم و  استبداد است نه تنها بی تفآؤت میباشد  بلکه با نفرت و انزجار آنها را نفی و محکوم میکند  .

پس از این همه مقدمه و توضیح اکنون باید این پرسش را پاسخ دهیم که آیا ما توانیسته ایم ریشه های تاریخی ای دردی  را که نیم پیکری از جامعه زخمی ما را احاطه کرده است در یابیم ؟ و اگر توانیسته ایم راه حل کدام است و چه باید کرد ؟ مطالعه ناچیزم به من حکم میکند که زن این فرشته ای از عشق وزندگی از همان نخستین دوران پیدائیش اش قربانی ” بینش مذکری ” از تاریخ شده است که جبر زمان و دست دستگاه قدرت هردو او را از ” آنچه هست ” دور ساخته است وهمه خصوصیات و ارزشهای آفرینش اش را از او گرفته اند تا از او موجودی بسازند که ” می خواهند ” و میسازند . و میبینم که در امتداد تمامی تاریخ بشری زن قربانی ” استبداد مذکری ” شده است وقتی زن هجوم بی رحمانه ء این جنایت “تیوریزه شده ” را می بیند که بیش از هر قشر دیگری در جامعه بشری بر استخوانهای نحیف “زن ” حمله میبرد ناگهان خود را در قفس زندگی مهر ولاک میکند ، هیچکسی و حتی بزرگترین و نامدارترین فلاسفه و دانشمندانی که در راه دفاع از این اسیر وزندانی بزرگترین آثاری را به جامعه عرضه کرده اند نتوانیستند “درد اصلی ” زن این “فرشته زندگی” و “ناموس خلقت ” را که به قفس طلایی بنام تاریخ و زندگی پناه برده است التیام ببخشند . بازهم سوال اینجاست که چرا علی الرغم این همه تلاشهای علمی ، اکادمیکی که از سوی بزرگترین فلاسفه و دانشمندان در ادوار گوناگونی از تاریخ ارائیه شده است نتوانیسته اند ابعاد جغرافیاوی و تاریخی این بیماری را در یابند ؟ آیا نقص در نسخه های هست که از سویی بزرگترین  فلاسفه و دانشمندان بزرگ و تاریخ نگارانی که بر مبنای نظریات فلسفی و تحقیقات اکادمیک شان جنبش های بزرگ فمینیستی گوناگونی ایجاد شده اند و همین اکنون نیز اکثریت حرکت های سیاسی و اجتماعی مدافع حقوق بشردرجهان با الهام ازهمین اندیشه ها و نظریات درجهان فعالیت میکنند و چرا پس از گذشت هزاران سال ،این زخم چرکین بارها بر صورت پاک جامعه انسانی باقی می ماند ؟ وآیا مسأله زن یک معضله اجتماعی و تاریخی است که با استمداد ازاصلاح قوانین  شهروندی حل وفصل گردد ویا اینکه به مثابه یک معضله انسانی و تاریخی و روانی جزعمده ای از” بحران هویت “محسوب میشود ؟ که حل عادلانه آن توجه به حل وفصل تمامی مسائل بشریت است.همان گونه که به ارتباط “انسان مرد ” مورد مطالعه قرار میگیرند درمورد ” انسان زن ” هم از اعتبار و ارزش مساوی باید برخوردار باشد . به هر حال جا دارد توضیح کنیم که این اندیشه وتفکر فلسفی نسبت به زن  را نه باید به عنوان یک پارادایم جداگانه و مستقل مورد ارزیابی قرار دهیم بلکه به مثابه یک حلقه مفقوده و فراموش شده در هستی و کائینات باید فصل عمده پژوهش های فلسفی همه محققان وپژوهشگران را تشکیل دهد که هر نوع نگاه مسقل ما به این پدیده ما را از عرضه تحلیل درست و دقیق و ریالستیک فلسفی در حوزه تاریخ محروم میسازد .

از همین جهت است که علی الرغم تلاشهای فروان فلاسفه ، مؤرخان و دانشمندان وبنیانگذاران بزرگترین جنبش های مدافع حقوق زن که در امتداد تمامی تاریخ بشریت به ظهور رسیده اند در زمینه حل اصلی و ریشه ایی مسائل مربوط به زنان عاجز مانده اند . یکی از دلائیل عمده ای که چنین  تلاش های دانشمندان و فعالان نهضت های رهایی بخش زنان که بیشتر شان زیر چتر فیمینیسم حضور پیدا کرده و در راستای مبارزات حق طلبانه شان به بن بست رسیده اند این است که تمامی ساختار های حقوقی و اقتصادی در جوامع بشری را تنها از عینک ” مردانه “ با چاشنی غلط فلسفه آفرینش  زن در هستی می نگرند وبیشتر بر این باور اند که گویا ” سلطه هژمونی مردان ” فرا تاریخی بوده است لهذا  کاملأ طبیعی است که با چنین نگرش معیوب فلسفی درباره وضعیت و حالت آفرینشی زن که گویا زن از قبرغه چپ مرد آفریده شده تاریخ حیات زن نیز در سایه چنین گفتمان خرافات آلود تأثیر می پذیرد . به نظر من برای حل اساسی مسائل حقوقی و فرهنگی و دریافت جایگاه جایگاه اصلی زن در تاریخ بشری نباید چندان به اصلاحاتی که برمبنای یک اجتهاد حداقلی،تغییرات جزئی پراگنده وغیرسیستماتیک استوارباشند دل خوش کرد . زیرا اکنون و در عصر حاضر حل مسأله حقوقی زن نیاز به تغییرات اساسی و بازنگریی آموزه های دینی به شدت به ملاحظه میرسد .باید اعتراف کرد  در طی چندین سال گذشته یک دسته از تغییرات و تحولات اجتماعی در زمینه مسأله زن در جامعه ما بیرون از حوزه دین شکل گرفته بود با دریغ و تأسف که به دلیل نهادینه نه شدن و به وجدان جامعه تبدیل نشدن آن راه حل های مقطعی که در بستر نظام شبه جمهوری اسلامی افغانستان بصورت کاپی شده از فرهنگ غرب جاگرفته بود با ظهور مجدد جنگجویان طالبان یک شبه ناپدید گردیدند . البته باید پذیرفت که چنین نگرش عملی به مسأله حقوقی زن در جامعه وتاریخ نیز بصورت طبیعی معائب و محاسن معینی را به دنبال داشت که مانند هر گفتمان دیگر حاکم برفرهنگ  جامعه باید مورد مطالعه قرارگیرند اما به دلیل اینکه آن اصلاحات اولأ سطحی بوده که ریشه در فرهنگ و تمدن جامعه ما که حتی متناسب با مطالعات فلسفی و جامعه شناسی مدرن نبوده اند بلکه نیاز بشر در حوزه حقوقی  زن افغان به اصلاحات درون دینی برخاسته از نگرش عدالت محور توحیدی بیش از هر زمان دیگری احساس میگردید که با تأسف فروان فقدان اندیشه وتفکر  انسان محوردینی  در وجود اکثریتی از اهرم های مذهبی نظام جمهوری اسلامی افغانستان که” نه جمهوری بود ونه اسلامی” سبب گردید تا برتأسیس  صدها نهاد حقوق بشری بویژه در زمینه حیات تاریخی “زن “ اکتفأ گردد . اینکه چرا با گذشت بیست سال تمام مسأله حقوق بشر بویژه زن به اندازه مطلوب حل وفصل نگردید یکی از دلائیل عمده این است که در دودهه گذشته و تا اکنون نیز حوزه فقه ، فتوی و اجتهاد بطور کامل در حیطه فعالیت مردان است که به همین خاطر نیزصادرکننده گان فتوی ها کاملا برقواعد خشن “مرد سالارانه “  عمل کرده اند . آموزه ها و قوانین دینی در قرآن پاک همیشه از دوحالت برخوردار اند ، یکی صورت بندی و فورمول وشکل ظاهری آنها ست و حالت دوم روح حاکم بر آن قوانین است . به طوری که باید توجه جدی داشت که روح حاکم بر قوانینی که تحقق تمامی مقاصد و اهداف توحیدی تمامی انبیأ در تاریخ نیز هست به ناچار در مکان وزمان خاصی مطرح شده است . باید اذعان داشت که در اینگونه صورت بندی اهداف شارع و انبیأ (ع) جز ذاتیات دین است که هیچگاه تغییر نه میکنند اما عرضیات در یک ظرف زمانی و مکانی دیگری ریخته می شوند به طوریکه روح و ماهیت قانون ثابت اما نحوه ترویج آن متغییر است . بنا براین هرنوع اجتهاد و در تمامی حوزه های زندگی بشر که جزی از وظائف هر زن و مرد مسلمان واجد شرائط به شمار می آید با ید با توجه به عرضیاتی که در گذشته حمل بر قوانین قرآن و دیگر کتب آسمانی شده است انجام گردد . البته روح و ذات قوانین نیز باید از پوسته های عرضی و شکلی که بدور آنها به مشاهده میرسند جدا گردد چرا که این پوسته ها در جامعه عربستان دوران پیامبر اکرم و تغییرات انباشته فقها در قرون متمادی پس از پیامبر اکرم در خود دارند . تشخیص وتفکیک اصول یا محکمات و اسلوب ها وشیوه ها یا متشبهات مجالی برای اندردست کاران زن ومرد در ساحه فقه ایجاد میکند تا بتوانند فورمول ها و ساختار های نا کار آمد برخی از قوانین موجود را تغییر داده و حتی کنار بگذارند .تأثیر این تجربه فرهنگی در حوزه جامعه شناسی این است که با انجام این تشخیص پوسته های قدیمی را میتوان کنار گذاشت وپوسته های نوینی متناسب به تاریخ هرواحد بشر ی صورت پردازی نمود  نباید فراموش کرد که در چند قرن آخیر وبا گذر از جوامع زراعتی به جوامع صنعتی بخش های حقوقی ای که در تمامی جوامع مذهبی با الخصوص اسلامی در حوزه  زنان طراحی شده دیگر پاسخگوی نیاز های معاصر نبوده و فشار روزافزونی بر جوامع اسلامی ایجاد کرده که همیشه در حال افزائیش است که علی الرغم تلاشهای زیادی از سوی فقهأوسنت گرایان روشنفکرصورت گرفته ازاینکه دست آورد های محدودی رادربرداشته به بسیارزودی ناپدید شده اند . البته باید به عرض همه فرهیخته گان ارجمند برسانم که به نظر این حقیر تا آنگاه که دربینیش ودیگاه ما از لحاظ فلسفی و میکانیزم آفرینش زن در تاریخ بصورت بنیادی تغییر نه آید نه میتوان با اصلاحات مقطعی و بیرون دینی نسبت به جایگاه زن دل خوش کرد ، لهذا از عموم دانشمندان فرهیخته حوزه دین و سیاست احترامانه تمنا میکنم که با ابراز نظرات فقیهانه و دانشمندانه خویش نظر این حقیر را پیرامون جایگاه زن در تاریخ به نقد بکشانند و بدین سان در عرصه نقد اندیشه ها ثواب کسب کنند.

2 نظر

  1. خداوند به عمر پر برکت استاد بیافزاید تا از برکات قلمش همیشه مستفید شویم

    • هیأت تحریر

      برادر عزیز جناب محسنی صاحب با سلام ! از دعای خالصانه آن بزرگوار درحق استاد محترم جناب محمد امین فروتن سپاسگذاریم خداوند شما را نیز در پناه خود داشته باشد .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا