گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » انتـــــخاب چــــیست؟ انســــان بــــایــــد بـــــود یـــاگــــــرگ ؟
انتـــــخاب چــــیست؟ انســــان بــــایــــد بـــــود یـــاگــــــرگ ؟

انتـــــخاب چــــیست؟ انســــان بــــایــــد بـــــود یـــاگــــــرگ ؟

قبل از پرداختن به قسمت دوم یا اخر لازم به یاد اوری میدانم که منظور این مقاله پرداختن به پروسه مشهور انتخابات مجلس نمایندگان یا ریاست جمهوری نیست که ذهن عده ای از خوانندگان محترم به انسو رفته است هر چند انهم از تبعات ضروری عمل انتخاب توسط انسان شمرده میشود.هدف ما از طرح این مطلب شناخت فلسفه انتخاب یا چیستی کنش انسان که نامش را انتخاب میگذاریم میباشد که در سرتاسر زندگی و در تمام ابعاد زندگی انسان جاریست.در صورت دقت در می یابیم که عمل انتخاب از ویژگی ها و پروسه تحقق وجودی انسان دانسته میشود.منظور ما شناختن نقش معرفتی و تربیتی انتخاب است که این ویژگی در یک ماشین و در یک حیوان نیست.ما نمیتوانیم عمل انتخاب در انسان را جدا از پدیده اگاهی،ازادی و مسوولیت بدانیم که در انصورت انتخابی در کار نیست.انسان بدون انتخاب موقف انسانی خودش را از دست میدهد.خدا هم این را از امتیازات و موهبتهای می شمارد که به انسان داده است.انسان یک موجود میکانیکی نیست که فقط به عملی دست یازد که برایش معین و کارکزاری شده است که میشود یک عملی جبری یا دیترمینیستی.انسان فقط یک حیوان هم نیست که فقط در چوکات غریزه حرکت کند.انسان توانایی و امکان تخلف و سرپیچی از دستورات و قوانین را داراست،همین سرپیچی و تخلف انسان را انسان میکند.اگر انسان ازادی انتخاب را نداشت انسان نبود.ادمیزاد با یک سرپیچی و نافرمانی انسان شد و به ازمونگاه زمین تبعید گردید.اگر قدرت نافرمانی نبود ازادی ای هم در کار نبود.انسان ازاد گذاشته شد اما مسوول انتخاب خود قرار گرفت.هیچ مرحله از زندگی و هیچ بعدی از ابعاد زندگی نیست که دران انتخاب نباشد.اگر این قدرت انتخاب میان دو امر متضاد نبود مسوولیتی هم در کار نمیبودشاید به همین دلیل باشد که عده ای زیادی از ادمها تقلید کورکورانه و گوسفند بودن را بر میگزینند تا از مسوولیت فرار کنند.با اراده خود افسار خود را بدست دیگری میدهد که هرسو میخواهد بکشاند،اینها از زیر بارانسانیت فرار میکنند و راه بردگی داوطلبانه را پیش میگیرند.

بحث عواقب این هنجار در اخرت موضوع ای گفتار نیست بلکه ما از عواقب و پیامدهای ویرانگر انتخاب بدون اگاهی و مسوولیت در همین زندگی سخن میگوییم.انسانها وقتی در بهشت فراوانی ارام می چریدند و مسوولیتی نداشتند انتخابی هم در کار نبود.پس تخلفات و خطا ها از مولفه های ساختاری این عالم شمرده میشود.هر قدرتی که بخواهد ازادی را از انسان بگیرد انسانیتش را ازو گرفته است و علیه مشیت الهی عمل کرده است که به انسان ازادی و انتخاب داده است.وقتی ازادی و انتخاب از انسان گرفته شد انگاه نه اخلاق معنی ای دارد و نه هیچکدام از دستورات اخلاقی.انسانی را که بزور به بهشت می برند مانند مثل اینست که او را چون حیوانی به زیر یوغ بکشانند.اگاهی،معرفت و ازادی انتخاب همراه با مسوولیت ما را از گله حیوانات جدا کرده به مقام انسانی تعالی می بخشد.انسان شدن همراست با خطا کردن و پذیرفتن عواقب خطا های خود.کسانیکه نعمت عظمای معرفت و شناخت را از دیگران سلب میکنند انسان را به سقوط در ورطه حیوانیت میکشانند.چون خود از مرحله غریزی خام و بهیمیت بیرون نشده اند میکوشند همه جامعه را در سطح خود تنزل بدهند.نگاه شان به جهان نگاه غریزی و حیوانیست که زور و سلطه عریان را کلید همه پیروزیها میدانند.ما میخواهیم به عواملی منفی گسترده در کل زندگی و سراسر تاریخ خود اشاره کنیم که بصورت زنجیره ای علت و معلولی ما را به این موقعیت کشانده است.هیچ فرد و گروهی نیست که نقشی درین زنجیره رویداد ها نداشته باشد.انچه ما امروز می کشیم پیامد انتخابهاییست که از روی نا اگاهی و عدم مسوولیت همه در گذشته داشته ایم.ما نباید از پرداختن و پذیرش عواقب کار خود بترسیم و از زیر بار مسوولیت فرار نماییم.ما از همان راه ها و انتخابهایی که منجر به این فاجعه امروزی ما شده اند با کمر همت بستن در اصلاح شان میتوانیم خود را نجات دهیم.راه میان بروقاچاقی رفتن وتکیه بر تصادفات و عوامل بیرونی راه نجات ما نیست.باید راه اصلاح را ازاول تا اخربصورت اصولی طی کرد.به اصطلاح معروف با عجله بچه ها توت پخته نمیشود.ما در تمام مراحل و در تمام ابعاد زندگی بطور روزمره اعمالی انجام میدهیم و انتخاب هایی میکنیم ،هر نوع انتخابی،ایا ما هنگام انجام ان عمل و ان انتخاب به عواقب اجتماعی ان اعمال خود فکر می کنیم.ایا ما پیروزیها و برخورداریهای خود را در پیروزی و برخورداری دیگران یکجا در نظر داریم یا اینکه پیروزی فردی یا گروهی و قبیلوی خود را در سیه روزی و زبون سازی دیگران میدانیم و به ان مغروریم و از زمین گیر شدگی دیگران لذت می بریم؟ما چگونه این انتخابها را صورت میدهیم؟این مساله بهمان اندازه در انسان شناسی و فلسفه اجتماعی اهمیت دارد که در دیانت و ایمان اهمیت دارد.انتخابهای شخصی و فردی ما از انتخابهای اجتماعی ما جدا نیستند.کسیکه در انتخاب حرفه خودش تصمیم می گیرد شامل پیامد های اجتماعی ان هم میشود.کسیکه خدمت در پروژه های یک قدرت اشغالگر را بر می گزیند ایا همان لحظه به عواقب ملی و اجتماعی ان می اندیشد؟هرچه این ها را بکاویم مساله وخیمتر و ترسناکتر میشود.قومیت،مذهب،زبان،فرهنگ،نژاد و میهن انتخاب های ما نیستند،ما در دل اینها متولد شده ایم،اینها بصورت جبر های اجتماعی ما را در خود گرفته اند.ما محکوم ابدی این عوامل نیستیم،میتوانیم در چوکات اگاهی،ازادی و مسوولیت خود انتخاب های صورت دهیم که هنر و مهارت های دستاورده خود ماست.ما میتوانیم انسان بودن را انتخاب کنیم که ورای همه و فراگیر همه عوامل یاد شده اند.انسان شدن امریست که هم سرشت ما و هم سرنوشت ما به ان بستگی دارد.انسان به حکم انسان بودن جهانی بودن را نیز در سرشت و سرنوشت خودش دارد،ما محکوم ابدی فرهنگ قبیلوی خود نیستیم.انسان بودن فراتر و فضیلت اور تر ازانست.ما پیوند فطری و سرشتی با کل بشریت داریم.بقول دانشمندی انسان یک اطلس است که مجسمه اپولون همراه با کره زمین بر دوش در مقابل معبد دلف نمودارانست.تمامیت ذاتی و کرامت انسانی با الفطره در انسان او را با کل بشریت پیوند میدهد.اگر با کل بشریت یک تن نیستیم اما یک روح انسانی در همه جاریست.نظاره گری و تماشای نمایش سلاخ خانه غزه توسط گرگان اسراییلی از سوی عده ای از زمامداران و حکام کشور های اسلامی هم یک انتخاب است ،انتخابی از منتهای پستی و زبون گشتگی و کرامت باختگی.یک عامل اساسی این سلاخی و نمایش منزجر کننده در غزه همین انتخاب ذلیل بودن و بردگی این زمامداران است.اگر گوسفندی توسط گرگی دریده میشود و دیگر گوسفندان همراه با لرزه بر اندامهای شان ناظر این صحنه اند محکوم غریزه حیوانی خود و فاقد اختیار و ازادی اند اما ادمها چرا.قصابی و تحقیر زنان،مردان و کودکان فلسطینی انتخابیست که این زمامداران نموده اند.عده زیادی از حکیمان و فلاسفه کرامت و عزت در زندگی را بالاتر از خود زندگی میدانند که در صورت به خطر افتادن این کرامت انسان میتواند زندگی اش را قربانی نماید،انسان هیچگاه بطور مطلق مجبور نیست،در اخرین لحظه این انتخاب را دارد که زندگی بیولوژیکش را قربانی کرامت خود سازد.

با شکنجه شدن یک حیوان ما با تماشای این صحنه در پیکر ان حیوان گویی خود شکنجه میشویم و گاهی خواب از چشم ما می ربایدبرای اینکه در جان داشتن ما با یکدیگر شریکیم .ما همه در وضعیت انسانی با یکدیگر شریکیم و مسوول یکدیگر.البته این یک انتخاب فردیست اگر نخواهیم گوسفند باشیم.خوشبختی و بدبختی اجتماعی مسوولیت مشترک همگانیست البته وقتی که اجتماع باشیم نه یک خریطه کچالو که با زور ما را یکجا کرده باشند.کارل مارکس فرق جامعه و یک خریطه کچالو را درین میدانست که انسانها از روی اگاهی،ازادی و انتخاب خود شان اجتماع میشوند اما خریطه کچالو را نمیتوان جامعه نامید.در جامعه کرامت انسانی همه به حکم انسان بودن مشترک است و تجاوز به کرامت یک فرد تجاوز به همه دانسته میشود،همه احساس توهین شدگی و قربان شدگی میکنند.ما باید این انسانیت فراگیر را انتخاب نماییم تا خود را مسوول بدانیم.اگر ما یکبار همه غفلتها،ریاکاریها و نقش بازیهای مصنوعی خود را کنار بگذاریم و با شهامت و صداقت تمام خود را مورد داوری قرار دهیم و از خود بپرسیم ایا همه انتخابها و تصامیم ما با در نظر داشت همه عواقب اجتماعی ان صورت گرفته است؟اگر پیروزی ها و برخورداریهای ما همراه با رنج و محرمیت دیگران است باید بدانیم که ما مسوول و متهمیم.رنج باهمی و برخورداری باهمی شرط انسانیت است.بی تفاوتی،بی تعهدی و بی مسوولیتی و بی احساسی انسان امروز وخیمترین و بد ترین نوع از خود بیگانگی و مسخ شدگی انسان جدید است.بی معنی بودن و پوچ بودن و گسیختگی انسان امروز همه بشریت را محکوم قرار داده است.هیچگاه انسان ها در چنین مرتبه نازل بیهودگی و بی تفاوتی سقوط نکرده بودند.ما هیچگاه نمیتوانیم انسانیت و مدنیت را از اخلاق انسانی جدا بدانیم که تمدن خالی از معنویت سرمایداری بشریت را در ان قرار داده است و جامعه بشری را به جنگل وحوش تبدیل کرده است.جامعه ایکه دران رقابت بی لجام منافع فرمانروا باشد انسانیت دران نمی روید.انسان باید بود یا گرگ ؟انتخاب با ماست وما یک انتخابیم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا