گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » خاطراتی از سهم وحضوراجباریی مردم درتعیین سرنوشت !
خاطراتی از سهم وحضوراجباریی مردم درتعیین سرنوشت !

خاطراتی از سهم وحضوراجباریی مردم درتعیین سرنوشت !

در اینجا دو خاطره را به تحریر میگیرم خاطره اول را کسانیکه عمر شان از پنجاه سال بالا است و در کابل زندگی کرده باشند به خاطر دارند و خاطره دوم را کسانیکه حداقل عمر شان چهل سال باشد و در پشاور زندگی کرده باشند به یاد دارند.سال ۱۳۵۸ بود یک سال از یکه تازی، قتل مردم بیگناه و قلع و قم حریفان توسط خلقی ها گذشته بود حتی خلقی ها رفیق های پرچمی خود را هم راهی زندان ها و فرار کشور های خارج ساخته بودند، روز ششم ثور سال ۱۳۵۸ که آنوقت متعلم صنف دوازدهم لیسه شیوکی بودم اداره مکتب ما به همه متعلمین، معلمین و حتی مستخدمین مکتب امر کردند که فردا هفتم ثور که فردا هفتم ثور مصادف است به روز پیروزی انقلاب برگشت ناپذیر ثور!! شما متعلمین، معلمین و چپراسی های مکتب ساعت پنج بجه صبح به دهن دروازه مکتب حاضر باشید که حاضری گرفته میشود هر کسیکه حاضر نبود از مکتب اخراج میگردد، چون یکسال تمام اداره استخبارات (اکسا و کام ) به سرکردگی اسدالله سروری و قومانده مستقیم ترکی-امین هزاران نفر را به شهادت رسانیده بودند بنآ هیچ متعلم یا معلمی از این فرمان مکتب سرپیچی کرده نتوانستند، همینطور همه لیسه های شهر کابل چه مکاتب دختران و چه پسران، همینطور مامورین و مستخدمین همه وزارت ها بشمول دهاقین چهارده ولسوالی کابل همه برای مارش جبری دعوت شده بودند تا از حضور رهبر خلاق خلق نورمحمد ترکی و باند او مارش کنان عبور نمایند تا خلقی ها به روس‌ها و جهانیان نشان بدهند که ما به این تعداد چکچکی، پیرو و اعضا داریم. خدا شاهد که مارش مکتب ما بطرف ارگ ریاست جمهوری به ساعت شش صبح آغاز شد تا نوبت مکتب ما برای عبور از حضور رهبر خلاق خلق در دروازه ارگ رسید ساعت دو بجه بعد از ظهر شد، زیرا از مسیر شمال کابل لیسه های قلعه مرادبیگ، شکردره، کلکان و سایر مکاتب شمال کابل، از مسیر غرب لیسه پغمان، سپین کلی و چند مکتب دیگر، از مسیر جنوب مکتب ما و لیسه چهارآسیاب، از مسیر شرق کابل لیسه بگرامی، آمنه فدوی و چند مکتب دیگر و لیسه های امانی، استقلال، حبیبیه، غازی، انصاری، رابعه بلخی، آریانا، ثوریا وغیره از داخل شهر به طرف ارگ به حرکت افتاده بودند. شما بهتر میدانید که در این مسیر راه ها یک عدد تشناب یا بیت الخلا هم وجود ندارد بالای شاگردان و معلمین چه گذشته بود؟ روسهای غول هم با دیدن آن مارش عظیم فکر کردند که براستی انقلاب مردمی و کارگری در افغانستان به میان آمده.اگر چه دو تنظیم بزرگ جهادی هردو گاه‌گاهی متعلمین مکاتب مربوط تنظیم خود را بشکل جبری برای گردهمایی های شان دعوت میکردند، از اینکه مورد تکفیر قرار نگیرم از ذکر تنظیم مشخص خودداری میکنم، در این خاطره گردهمایی مشترک تنظیم های اتحاد هفتگانه را کوتاه بیان میکنم. سال ۱۹۸۸ بود معاهده ژنیو امضا شده بود و روس‌ها از افعانستان در حال خارج شدن بودند، داکتر نجیب مشی مصالحه ملی را اعلان کرده بود، در نشاط میل شهر پشاور رهبران جهادی خواستند که مشترکآ تحت یک گردهمایی مشترک آشتی ملی نجیب الله را رد نمایند، خدا را باز هم شاهد میگیرم که شاگردان مکاتب مهاجرین را که تنها لیسه سید جمال الدین و لیسه مجاهد در حدود سه هزار متعلم داشت به جبر در این گردهمایی سوق کردند، همین قسم ده ها و صدها موتر سرویس پشاوری ها را کرایه کردند تا مهاجرین را از کمپ ها و غند های ورسک، خالد بن ولید، بده بیر، ناصرباع، مندا، اضاخیل، شمشتو، خراسان، ببو، ناصر باغ، کچه گری وغیره به این گردهمایی آوردند تا به ملل متحد، آمریکا، اروپا، عربها و سایر دونر ها نشان بدهند که مردم افغانستان آشتی ملی داکتر نجیب را قبول ندارند و نمی‌خواهند که با دولت کابل آشتی نمایند، شعار “جنگ- جنگ تا پیروزی” که توسط آی اس آی دیکته شده بود برای اولین بار در همین گردهمایی از حنجره بعضی ها و سایر شودگان بشمول شخص خودم سر داده شد . ناگفته نماند که در سه دور کمپاین های انتخاباتی ریاست جمهوری در کابل حضور داشتم عین کار را کاندید های ریاست جمهوری بخصوص داکتر غنی فراری انجام داد. نتیجه: حضور مردم در گردهمایی های سیاسیون باید به رضایت، رغبت و اراده خود مردم باشد، نه اینکه با پول، ستم، جبر مردم را به گردهمایی ها سوق بدهند و یا در کمپاین های انتخاباتی در بدل یک شکم نان و چند روپیه جیب خرج برای حریفان و جهانیان سیاهی لشکر خریداری ترتیب داده شود و استفاده افزاری صورت گیرد. همه این خاطرات تلخ را برای خدای خود قصه میکنم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا