وب سایت نواندیشی به ویب سایت خبری تحلیلی نواندیشی خوش آمدید
صدوراعلامیه ای مؤثر و سرنوشت ساز در جایگاه و مقام ناصر خان کنعانی چافی سخنگویی وزارت فخیمه خارجه ایران آنگاه که اذناب ولایت فقیه مطلقه در ایران توانیستد از بازمانده های را که بنام و نشان اصلاح طلبی برای چندین دوره بحیث نمائنده مستقل تشریف و حضور داشت برای مقام ریأست جمهوری ایران برگزیند . جالب آنجا وآنگاه بود که در فقدان و ممانعت شورای نگهبان ازکاندیداتوریی چهره های شاخص اصلاح طلبی برخی از ذوات برجسته و بزرگواری چون دکتر سید محمد خاتمی از کاندیداتوریی جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان حمایت کردند و از دیگر اصلاح طلبان داخل و خارج ایران نیز خواستند که در انتخابات سال جاری به صندوق جناب پزشکیان رأی اندازند .
این یک واقیعت اظهرمن الشمس است که جناب آقای پزشکیان یکی از رجالی محسوب میشود که درسخت ترین شرائط در حد نمائنده گی مجلس شورای اسلامی بر تعهداتش در حق مردم بی پناه تبریز درمقام دفاع از محرومین برآمده بود و در بسیاری موارد و زمینه ها نیز سخنانش در حق مظلومان بردل می نشست اما نباید جناب آقای پزشکیان را که در حد نمائنده گی مردم یک ولایت خوب درخشیده است بر کرسی ای بالاتری مانند ریاست جمهوری ایران که بدون شک اگر در شرائط عادی یک کشور به کنکاش گرفته شود کرسی ریاست جمهوری در کشورپهناوری چون ایران ازتوان و قدرت عمومی جناب پزشکیان خارج می باشد بلکه موانع گوناگونی در هسته نظام که همانا ولایت فقیه مطلقه بوده است در سر راه تلاش های بی الائیشانه جناب پزشکیان موجود است . یکی از موانع اصلی و عمده ای که در نظام ولایت فقیه مطلقه ایران وجود دارد حضورحلقه های متملق و مفتخوارروحانی نمایی است که گرداگرد ولی فقیه مطلقه را فراگرفته اند وهرگاه دروجود ولی فقیه رسوبات تفکراجتهادی وعقلانی بروز کنند و برای اعمال آن از قوه به فعل در حال تغییر و مبدل شدن باشند این مریدان خرافات که به دور ولی فقیه حلقه زده اند به حرکت می آیند ونه میگذارند تا برداشت های انسانی و عقلانی از دین اسلام را بربسترولایت جوانه زنند.به هرحال با صد تأسف باید گفت که به اعتراف خود منادیان خرافات و مطالعه اوضاع واحوال داخلی ایران با اینکه ازانتخاب جناب آقای دکترپزشکیان بیش ازیکنیم ماه سپری میشود هنوز در بسیار از حوزه های سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران سنگ اندازی های فروانی انجام داده میشود .
اما مسأله یادبود ازدیپلمات های که در مزارشریف افغانستان به قتل رسیدند و همه ساله از شهادت آنها یاد بود بعمل می آید مسأله بسیار پیچیده ای هست که ارتباط مستقیم با خوش باوری های دیپلوماتیک مقامات وزارت خارجه ایران دارد البته این مرتبه ازاین یادبود در حالی تجلیل بعمل می آید که در نظام ولایت فقیه مطلقه حاکم بر ایران در راستای انحراف افکار عامه متوصل به اجرای یک سرکس بسیار فریبنده دروجود مردی از اصلاحات و نواندیشی بنام دکتر مسعود پزشکیان گردید . این درحالی است که هنوز هم هیچگونه آثاری از اجرای اصلاحات گسترده در نظام جمهوری اسلامی نه تنها به مشاهده نه میرسند بلکه نیروهای آشوبگر و چُماق بدست با اجرای اعمال بسیار ننگین در حوزه حقوق بشری متوصل میشوند . این درست است که بسیاری از نارضایتیها یا کاذب است یا به هر حال ضرورت هرتحؤل ، اما از حق نگذاریم که بسیاری هم زائیده دست ماست.
از همینجاست که عملکرد متحجران و مرتجعان “تاحدودی” انعکاس از بی توجهی و اعمال ما محسوب میشوند . این چگونه توجیه پذیر است که برخلاف شعارهای بلند بالای نخستین مقام جمهوری اسلامی ایران برای ناقص جلوه دادن نوع نظام حاکم بر امریکا آنگاهی که یکی از پولیس های ایالت فلوریدا مرد سیاه پوست را بدون آنکه جرمی را مرتکب شده باشد آن را با شدید ترین الفاظ محکوم میکند اما در عوض یک جوانی بنام سید مهدی که با خانواده ای از آواره گان افغان تعلق دارد ک مامور پلیس جمهوری اسلامی ایران در روستای آبسرد دماوند از توابع استان تهران، پایتخت ایران، دست و پای یک کودک ۱۵ ساله و کم‌شنوای اهل افغانستان به اسم سید مهدی را گرفته و ماموری دیگر زانویش را روی گردن وی می‌گذارد و در نهایت و گردنش در اثر این ضرب و شتم شکسته شده است. چرا حضرت آیت الله خامنه ایی مقام معظم ولایت فقیه مطلقه ایران تاهنوز نسبت به این حادثه ای درد ناک سکوت نموده است ؟ شاید یک بام و دو هوا !هرچند همه رجال و شخصیت های حقیقی وحقوقی که درحوزه سیاست های امنیتی پژوهش میکنند حق دارند بپرسند که آیا براستی هم آن همه کسانی که در قنسلگریی ایران مقیم مزار شریف به شغل دیپلماتیک مشغول بودند دیپلمات بودند یا اینکه پوشش حقوقی دیپلماسی را بحیث چتریونیفورم های نظامی بویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران استفاده می گردید ؟ ولی با توجه به اینکه از پیروزیی انقلاب اسلامی در ایران مدت زیادی سپری نه میگردید و به دلیل شعار های نه شرقی نه غربی که از سوی انقلابیون مسلمان ایران سر داده می شد با همه واقیعت که بسیاری ازینها ضعف های سقف و دیوار انقلاب اسلامی بودند آنرا نادیده گرفتند و قبول کردند که دیپلومات اند و غرض ومرضی ندارند . بین خود هستیم آیا واقعأ شهید محمد ناصر ناصری و الله‌مدد شاهسون ودیگران شغل شریف مأموریت دیپلوماتیک را داشتند ؟ 
هرچند میدانیم که در عصر کنونی انجام امور “سیأ” سی بویژه دیپلماتیک فی مابین کشورها پوششی است که برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خویش میان کشور ها مورد استفاده قرار می گیرند اما چگونه است که این اهداف در میان دوکشورهای همسایه ایران و افغانستان نیز به مشاهده میرسد .؟ دراین مورد به یادداشت ها و گفتگوی الله‌مدد شاهسون با روزنامه وزئن شرق چاپ تهران هکذا به دلنوشته های زهرا ناصری دختر جنرال محمد ناصر ناصری سرقنسل جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف که به مناسبت سالگرد مرگ پدرش بیان داشته است اکتفأ میکنیم .
البته باید گفت که این نوع اظهارات و آنچه را که از قول زهراخانم دختر جنرال محمد ناصری سرقنسل جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف در مطبوعات ایران منعکس شده ویاهم در گفتگو با الله مدد شاهسوند تنها بازمانده گروهی از آن دیپلمات ها در روزنامه شرق چاپ تهران به نشر رسیده هیچگاه به معنی تائید و یاهم تردید نیستند اما صرف جهت معلومات تقدیم حضور خواننده گان محترم گردید واقیعت تلخ این سناریوآنجاست که علی الرغم اینکه گروهی ازنیروهای با افکارو اندیشه های سلفی مورد حمایت سازمان امنیت عربستان سعودی که در ایالت پنجاب پاکستان مورد حمایت فرهنگی و مالی قرار داشتند بر قنسل گریی جمهوری اسلامی واقع در مزارشریف یورش بردند و نه تن از دیپلماتهای ایران را به شهادت رساندند و این امر بیش از هر شخصیت و نهاد دیگر حقوقی و حقیقی برای مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران هویدا گردیده است چرا بازهم بصورت خوشباورانه چنان در مخالفت ظاهری و در حد شعار با امریکا همدست همان نیروهای شده است که از لحاظ بینیش فکری واعتقادی هیچگونه تفاؤتی با کسانی که نه تن از جوانان رشیدی را در قنسلگریی مزارشریف به شهادت رساندند ندارند ؟ بدون شک که این گونه دیپلماسی را باید بزرگترین شوخی قرن دانیست .
