یادداشت نواندیشی : دکترعبدالکریم سروش یکی ازدانشمندان نامور جهان اسلام و متعلق به کشوری بنام جمهوری اسلامی ایران است که در حوزه فلسفه و تاریخ هستی و انسان دارای آثاربزرگی میباشد ،
آقای دکتور عبدالکریم سروش وقتی بحیث عضوارشد شورای انقلاب فرهنگی ااینگونه راهش را آغازیده بود !
کاملأ طبیعی است که شخصیت های بزرگی همچون دکتر سروش و دیگر نخبه گانی که درمقطعی از تاریخ جوامع بشری و در جغرافیای خاصی ظهور میکنند از مناسبات فرهنگی و سیاسی حاکم بر آن جغرافیا تأثیر پذیر میباشند و روی همین اصل نیز اینگونه رجال برجسته و دانشمندا ن متبحرجهان اسلام در مسیر پژوهش های علمی شان خالی از اشتباه و خطأ نبوده اند لهذا درباره شخصیت علمی و اکادمیک جناب دکتورسروش نیز این فرضیه کاملأ صدق میکند که اکثریتی از آثاراین دانشمند فرهیخته معاصرنیز ملهم و استوار بر مستنداتی از مذهب تشیع اند که با تأسف اکثریتی از پیروان این مذهب به دلیل متابعت از یک نوع اجتهاد ی که بسیار زود و پس ازرحلت حضرت محمد (ص) درمناسبات فرهنگی و سیاسی قبائل جزیره العرب برمردم عربستان مستولی بود ودر امتداد تمامی مسیر زندگی مسلمانان آن روزگار از سوی روحانیون متحجرمذهبی بنام مذهب تشیع پاسبانی شد در عین حالیکه از دیر باز نه میتوانیست به نیاز های فطریی انسان باشنده این عصر پاسخ گوباشد با یدک کشیدن فرآیند اجتهاد و عقلانیت ادعای برتری نسبت به دیگرنخله های ازمذاهب را مطرح می کرد در پرتو این چنین حالت است که اکثریتی از روشنفکران باورپیدا نمودند که تنها برای اثبات برتریی نسبت به دیگر مذاهب و اندیشه ها به یدک کشیدن فرایند اجتهاد و ادعای عقلانیت کافی نیست بلکه باید دید که چه تفکری و اندیشه ای اعم از مذهبی و یا هم غیر مذهبی در یک مقطع خاصی از تاریخ و در نقطه ای ویژه ای از یک جغرافیا ظرفیت های عقل جمعی بروز شده و پویا را برای حل وفصل معضلات وحصول نیازمندی های انسان مدرن امروزی را بکار می گیرند .؟ همچنان اتکأ بر اصل محکومیت انسان بر خطأ بودن مؤلفه ای است که روح وجوهر فلسفه توحید بر آن بنأ یافته است زیرا خداوند در کلام اش به صورت روشن به عناصر ومؤلفه های این گفتمان فلسفی اشاراتی داشته است
اما ریشه تناقضی که گروه کثیری از پژوهشگران حوزه حکمت و فلسفه به شمول تعداد زیادی از علاقه مندان دکتر سروش آنرا احساس میکنند ریشه درچگونگی شناخت مفهومی بنام وحی وتسوید وآفرینش قرآن به عنوانکلام الهی داردکه حضرت محمد(ص)آن پیامبرآواره وزنجیرشکن تاریخ بشر راویی صادق وآمین آن به شمار میرود . برای ؤرود به این بحث باید در نخستین شالوده های براه انداختن این گفتمان اکیدأ توجه داشته باشیم و آنرادرنظر گیریم که چرا و برای اثبات و دریافت چه حقیقتی وبا کدامین انگیزه ای می خواهیم به این نتیجه برسیم که گویا قرآن رویاهای پاکی از جنس نبوت است که دروجود محمد (ص) پیامبراسلام متجلی گردیده ودرسرزمین حجــــازتعبـــیروتفـسیر شده اســـت !؟ ، و چگونه ثابت خواهیم ساخت که قرآن نقشه راه اذلی ، وحی و استوار بر عقلانیت انسان باشنده قرن حاضر نیز هست ؟
به باور ما شخصیت برازنده و نامداری در جهان اسلام همچون جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش نسبت به هستی و انسان یک بینیش جنجال برانگیزوعیبناکی داشته است که سرانجام انسان را از مقام خلافت مسؤلانه در تاریخ به مقام معصیت ذیلانه نزول می دهد و باید گفت در چهارچوب این تیوری و سائر برداشت های نسبت به خلقت بشر یعنی آدم وحوا که بنام نخستین آفرینش انسان تبلؤر یافته اند
به دلیل عدم پیوند علمی و عقلانی اش با طبیعت و هستی نه میتوان مدعی جهان شمول بودن یک تفکربویژه یک نظریه مذهبی درعرصه تاریخ بشرشد.البته اینگونه اندیشیدن نسبت به هستی و انسان بویژه از جانب یکی از دانشمندان نامور جهان اسلام چون جناب دکتور سروش روال طبیعی در پروسه تکامل علمی و دیالکتیکی در وجود هرانسان منجمله اندیشمندان و فلاسفه ای چون عبدالکریم سروش تلقی میشود زیرا وی نیز مانند هر انسان دیگری متأثر از اطلاعاتی است که وی از محیط اش به میراث گرفته و از وجود اش به عنوان داده های جدیدی به نمائیش گذشته میشوند .
اما جهت اطمینان به آقای دکترعبدالکریم سروش صاحب این تیوریی باید به عرض رساند که با تأسف برخی ازنامدارترین ناقدان این تیوریی نیزخودحامل پنهانی این جهان بینی و تیوری معیوب تکامل بشر در حوزه زندگی سیاسی واجتماعی بشمار می آیند و بجائی اینکه نگاه ویژه ای مبتنی برفرآورده های یک جهان بینی علمی و اکادمیکی را عرضه بدارند ، تمامی عرصه های زندگی را روی همین فرضیه مادی تعبیر و تفسیر می کنند .
نواندیشی به عنوان تربیون متعهد به کرامت ونگهداشت حرمت به افکار واندیشه های دیگراندیشان و مخالفان ، نوشته ها وابراز نظرهای برخی از نامدارترین نویسنده گان و روشنفکران حوزه دینی را در نقد این تیوریی به نشر میرسانند .روی همین ملحوظ نیزازعموم پژوهشگران و روشنفکران جامعه نواندیش افغان دعوت بعمل می آوریم تا درصورت امکان نوشته ها ونظرات شانرا به نشانی تربیون نواندیشی به نشانی nnauandeshi@gmail.com ویاهم sk55588@gmail.com همچنان دوستان فرهیخته میتوانند مقالات خویش را به نشانی فیس بک نواندیشی فرستاده ممنون سازید
________________________________________________________
در واپسین روزهای سال گذشته، انجمن «مباحثات قرآنی» میزگردی را به «نظریه رویاهای رسولانه» اختصاص داد. در این نشست، که ۲۳ ماه حوت ۹۶ برگزار شد، محسن آرمین و امیر مازیار با حضور جمعی از قرآنپژوهان این نظریه را مورد نقد و بررسی قرار دادند.در سالهای اخیر و پس از انتشار سلسله مقالات «محمد(ص) راوی رویاهای رسولانه» در سایت «جرس»، گفتوگوی تلویزیونی عبدالکریم سروش با عبدالعلی بازرگان در برنامهی «پرگار»، فرضیه «رویاهای رسولانه» را به تمامی به عرصهی عمومی کشاند.
این فرضیه که در زمان انتشار نیز با واکنشهای محدودتری روبرو شده بود، این بار معرکهی آرا شد، تا تعدادی از اندیشمندان آن را موجه دانسته و از آن دفاع کنند و در مقابل بسیاری از صاحبنظران به نقد و رد آن بپرداختند.محسن آرمین یکی از نخستین کسانی بود که به انتقاد از این نظریه پرداخت و با انتشار چند مقاله و سخنرانی درصدد رد این نظریه برآمد. آرمین در نشست انجمن مباحثات قرانی نیز در سخنانی با عنوان «نظریه رویاهای رسولانه و مساله اعتبار متن و معنای متن » مجددا به انتقاد از آن پرداخت.از طرفی دیگر امیر مازیار از جمله کسانی است که معتقد است نظریه «رویاهای رسولانه » ظرفیتهایی دارد که باید آنها را شناخت و با پروردن آنها پروژه رویاهای رسولانه را به پیش برد. او نیز در این نشست سخنان خود را با عنوان «دواعی و نتایج رویایی خواندن متن وحیانی» ایراد کرد.
نظریه رویاهای رسولانه ومساله اعتبارمتن و معنای متن
۱– لازمه نظریه رؤیاهای رسولانه آن است که متن مقدس از آمیزهای از رؤیاهای پیامبر، تعبیرهای او از رؤیاهای خویش و انشاءها و تجویزهای پیامبر باشد. چنین نتیجهای متن را از دو جهت مشکوک و نامعتبر میسازد:الف: از آن جهت که مبتنی بر تعبیرها و تبیینهای غیرقابل اعتمادند. ب:از آن جهت که در مقام تجویز معلوم نیست مناسبترین و وافی ترین تجویزها برای نیل به غایاتی باشند که در تعبیر کشف شدهاند.
۲– نظریه رؤیاهای رسولانه علاوه بر سلب اعتبار از متن، با تأکید برنشاندن خوابگزاری به جای تفسیر عملاً دستیابی به فهم معتبر از متن را ناممکن میکند زیرا اولاً مردمشناسی عصر نزول آنگونه که به کار تعبیر رؤیاهای آدمیان آنعصربیاید ممکن نیست وثانیاً کشف وتدوین قواعد وروشهای ضابطهمند برای تعبیررؤیا ومبتنی برموازین علمی شناخته شده امری متعذر است..
۳– چه تنها معانی به پیامبر القاء شده باشد، چه پیامبر وحی را در رؤیا تجربه کرده باشد برای فهم آن گریز و گزیری از تفسیر و مفسر نیست. در نتیجه این نظریه در فهم متن نیاز به معبران را بر نیاز به مفسران میافزاید و در نتیجه با مشروط کردن فهم فراورده وحی به وجود معبر، برخلاف ادعای خود مبنی بر تسهیل فهم متن و رهایی از تأویلهای «خرد آزار»، «ناسلیم» و «متکلفانه»، بر پیچیدگی و صعوبت فهم متن میافزاید.
دواعی و نتایج رویایی خواندن متن وحیانی
از موانع مواجهه صحیح با نظریه رویاهای رسولانه و ارزیابی دقیق آن درکی خاص از داعیه های رویایی خواندن متن وحیانی در این نظریه است. در این تلقی که میتوان آن را تلقی «سلبی یا تنزلبخش» نام داد، داعیه و انگیزه اصلی طرح نظریه رویاها تبیین «مشکلات و کاستیها»ی متن مقدس( تضادها، تناقضهای متن و ناسازگاریهای آن با دانسته و بایستههای متعارف علمی و عقلی) است. در این تلقی تبیین این کاستیها و مشکلات از طریق رویایی خواندن متن یعنی «تنزل» جایگاه آن از «مشاهده و القاء مستقیم»حقایق به امری ذاتا اشتباهپذیر، منطق، گریز و تناقض، روا یعنی رویا انجام میگیرد. پس نظریه رویاها در پی تنزل جایگاه متن وحیانی برای حل کاستیها و مشکلات آن است. اما به نظر میرسد در نظریه رویاها داعیه مهم و اساسیتری وجود دارد که در نقدهای اخیر و اساسا در پژوهشهای سنتی درباب متن مقدس عموما مغفول مانده است. این تلقی را میتوان تلقی «ایجابی و غیر تنزلبخش» خواند. در این تلقی داعیه اصلی نه تبیین کاستیها بلکه تبیین «ویژگیهای خاص و منحصر به فرد» متن وحیانی است؛ ویژگیهایی که متن وحیانی را از متنی اخباری، علمی و فلسفی محض جدا و به متنی حقیقتا دینی و قدسی تبدیل میکند. البته در این تلقی آنچه «کاستیها و مشکلات» محسوب میشود نیز تبیینی مییابد اما این داعیه داعیه اصلی، محوری یا انحصاری نظریه رویاها نیست. پس نظریه رویاها در پی تعیین ماهیت متن مقدس برای تبیین و درک ویژگیهای خاص این متن و بلکه این نوع متون است.اما بر مبنای رویاییخواندن متن مقدس به چه نتایجی درباب ماهیت این متن میتوان رسید؟ با رو در رو قراردادن «زبان رویایی» با «زبان علمی یا اخباری» بهتر میتوان به ویژگیهای زبان رویا پی برد. در زبان اخباری و علمی تاکید بر جنبه ارجاعی زبان است، مفاهیم و الفاظ زبان بر امری خارجی دلالت دارند. در نتیجه خود زبان و الفاظ نقشی جایگزینناپذیر یا قائم به خود ندارند و نشانهای هستند برای ارجاع و اشاره به خارج. همچنین برای شکلگیری دقیق و درست دلالت و ارجاع نیازی به مشارکت همهجانبه و همدلانه مخاطب این زبان نیست بلکه از او خواسته میشود به شکلی خنثی و بیطرف و فارغدلانه به موضوع بپردازد. زبان علم به شیوهای تولیدی-استنتاجی حاصل میشود و روابط منطقی و احکام شعور متعارف بر آن حاکم است .این زبان عموما حاوی اجزایی است که تک به تک با واقعیت خارجی مطابقت دارند و بازنمودی از واقعیت خارجی را شکل میدهند.در زبان رویایی (زبان سمبلیک، استعاری، محاکاتی) تاکید بر جنبه استقلالی زبان است. در اینجا دال و مدلول گونهای پیوستگی و یگانگی با هم دارند و دال به گونهای همان مدلول یا حاوی آن است در نتیجه الفاظ و ظواهر متن خود شانی فی نفسه و جایگزینناپذیر دارند. دلالت در این زبان از طریق ارجاع انجام نمیگیرد بلکه از طریق تجسم انجام میشود. این تجسم امکان تجربهای خاص و قرارگرفتن در موقعیتی ویژه را فراهم میکند. برای شکلگیری دلالت تجسمی و محاکاتی در این زبان مشارکت همهجانبه و حداکثری قرائتکننده طلبیده میشود. زبان رویا تولیدی-استنتاجی نیست و تابع روابط منطقی نمیباشد و از شعور متعارف در میگذرد. در زبان رویا دلالت حاصل تجسمی است که سازنده آن کلیت متن است و نه تک تک اجزای آن.نتیجه این اختلافات آن است که متن علمی ترجمه و جایگزینپذیر، فاقد اثر عاطفی، انگیزشی و غیر مشارکتطلبانه است و بنابراین فاقد توان تبدل و تعالیبخشی در مخاطب است. اما متن رویایی ترجمه و جایگزینناپذیر، دارای اثرات عاطفی و انگیزشی و مشارکتطلبانه است و توان تبدل و تعالیبخشی دارد.در زبان اخباری و ارجاعی دستیابی به حقیقت از طریق ارجاع به واقعیت و برقراری الگوی مطابقت انجام میگیرد. اما در زبان رویایی دستیابی به حقیقت از طریق زیستن در عالم تجسمشده در متن، به دست آوردن تجارب و احوال متناسب با آن و در یک کلمه از طریق «تحقق» حقیقت و نه «تحقیق”» آن صورت میپذیرد.
در تلقیهای رایج از متن مقدس، متن وحیانی را ذیل الگوی متون علمی و اخباری گنجاندهاند اما در نظریه رویاها متن وحیانی به جهت رویاییبودن ذیل الگوی متون شعری و هنری قرار میگیرد. خلاف تصور رایج، شناخت حقیقت تنها به زبان ارجاعی علم محدود نیست بلکه زبان تجسمبخش و استعاری و محاکاتی شعر و هنر شیوهای متمایز، و در نظر بعضی از متفکران معاصر، والاتر برای دستیابی به شناخت و حقیقت است. هیچ متن علمی مقدس، ترجمهناپذیر و تبدلناپذیر نیست، اما بسیاری از متون شاعرانه و هنری حتی در درک عمومی ترجمه و جایگزینناپذیر بودهاند و ورای تحولات تاریخی و عصری به بقا و دوام خود ادامه دادهاند(متون حافظ و مولوی را با ابن سینا و رازی مقایسه کنید). متن مقدس باید از چنین سنخی باشد تا بتواند به راستی مقدس، یعنی یگانه و تعالیبخش و جانافزا باشد.