گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » مارکسیسم شکست خورد اما ….
مارکسیسم شکست خورد اما ….

مارکسیسم شکست خورد اما ….

یادداشت نواندیشی : با درد وتأسف این واقیعت زمان ما است که ما به عنوان چیزفهمان وحتی درس خوانده گان این نسل شب وروز مشغول ایم آنچه را که در فطرت مان گنجانیده شده به آن از در ستیز وجنگ بر می خیزیم  .جالب و سخت شگفت انگیزآنجا و آنگاه  است که ما درحالیکه خود را انسان های موحد و خدا پرست بنامیم  مسأله شناخت هستی و انسان را بصورت منجمدانه جزی از میراث های بدانیم که گویا از ازل و از همان آغاز آفرینش تنها برایمان به میراث مانده است . واز همه مسخره ترآنکه تمامی ضریب هاو مناسبت های اجتماعی و انسانی خود با دیگران را نیز روی همین معادله معیوب فلسفی استوار سازیم .

روی همین دلیل است که افلاطون و ارسطو و مارکس و دیگر فلاسفه بزرگ  در قلمرو فلسفه و تیوری پردازی سیاسی ایدئولوگهای سیاسی اند که هرکدام با تیوری سیاسی ویژه خود وارد قلمرو فلسفه سیاسی می شوند مشغول کشف ودرک هویت و سپس رسالت حقیقی انسان در هستی و زمین اند  بنابراین تمامی  متفکرین ، تیوریسن ها و فلیسوفان و اندیشه پردازان سیاسی با تحلیل و معرفتی که نسبت به هستی و انسان دارند باید به دیده قدر نگریسته شوند . ما در کشف حقائق و شنیدن و خواندن  آثارهمه  بزرگان علم و فلسفه  باید این معادله را اکیدأ درنظر بگیریم که آنچه آنها می گویند باید مورد سنجش و ملاک عمل ما باشند نه آنکه فلان فیلسوف و دانشمند و نویسنده ای با ما چه تعلق نژادی و قومی دارد ؟   بدون شک حوزه شناخت هستی و انسان از نخستین مفردات حکمت و فلسفه اند که شاه بیت اصلی رسالت تمامی پیامبران و انبیأ به شمار میرود ومبحث اصلی فلاسفه بزرگواری چون مارکس وارسطو و دیگر فلاسفه عهد قدیم و جدید را نیز باید در پرتو همین مبحث  مورد مطالعه قرار داد  لهذا شاید لازم نباشد با توضیحاتی که در در فوق ارائه نمودیم در مبحث زندگی سیاسی و تاریخی نیز انسان ها راتابع معیار واحدی بنمائیم که  تمامی متفکرین ، تیوریسن ها و فیلسوفان و اندیشه پردازان سیاسی به اقتضای شرائط تاریخی عصر شان زندگی نموده اند و برای آئنده گان به مثابه چشمه های نابی قرار دارند که هر نسلی و در هر عصری تشنه گان آزادی و عدالت از آن ذخائر معنوی آب ذلالی را استخراج نموده و برآن مبنا ، شکل خاص حکومت و دولتی را پیشنهاد و مطالبه می کند و یا هم اصول و اهداف کلی و هم آهنگ را تبیین می نمایند . که به نظر اکثریتی از دانشمندان تمامی این پیشنهادات و ابداعات بر شناخت های نظری و اعتباری استواراند که نظریات و تعاریف ابداع شده سبب پایه گزاریی فلسفه سیاسی برای جامعه بشری شده است بدون شک که پایه ریزیی چنین شالوده گی هم چیزی جز معرفت انسان در قلمرو محدود معرفت نبوده است و برداشت انسان در قلمرو خاص و محدود زمانی مشخص و تنظیم شده است . هرچند برخی را باور بر این است که در قلمرو رسالت انبیأ و هدایت رهبریی معنوی – دینی توحیدی در مکتب اسلام از آدم تا خاتم به این فورمول بندی ها انطباق ندارند اما این تفاؤت نظری در حوزه شناخت انسان و جامعه هیچگاه مجوز نادیده گرفتن بزرگترین خدمات فلاسفه ای ارجمندی چون کارل مارکس نبوده است . اکنون که ما در دوصدمین سالروز تولد کارل مارکس  یکی  از برجسته ترین متفکران و  فلاسفه قرن نوزده قرار داریم وبا دلائل گونا گون بخش از نظریات متعلق با این فیلسوف نامور قرن ۱۹ با جامعه و کشور ما افغانستان تعلق دارد  و خوشبختانه جناب آقای معشوق رحیم از نویسنده گان و فرهنگیان نامور و منصف کشوربصورت تابو شکنانه یادداشتی را برشته تحریر در آورده است  نواندیشی تربیون نواندیشان مسلمان افغانستان نیز آنرا با اضافه یک یادداشت مختصر خدمت شما عزیزان تقدیم میدارد .

  مارکسیسم شکست خورد اما فراموش نمیشود.

مارکس یکی از شخصیت های بزرگ و اثرگذاری است که مهرخود را بر صفحات تاریخ چنان عمیق حک کرده است که تا جهان است و تا انسان متمدن بر روی این کره خاکی زندگی میکند این نام همچنان پا برجا خواهد ماند.ما چه مخالف مارکس و اندیشه هایش باشیم و یا هم موافق ، چیزی را که نمیتوانیم منکرش شویم این است که هنوز هم این مرد بزرگ افکار مخالفین و موافقین خود را چه در دانشگاه ها و چه هم خار ج ار دانشگاه ها با خود مصروف نگه داشته و هنوز هم هر سال ده ها و صد ها کتاب در مورد اندیشه هایش نوشته میشود.اما یک بحث دیگر که برای خودم همیشه مهم بوده این است که اگر فرض کنیم علم روزی موفق شود گذشته گان را دوباره زنده بسازد، آیا در آنصورت موجه است که آنها را بخاطر جنایاتی که از نام شان صورت گرفته است به میز محاکمه بکشانیم؟

 

ایزیا برلین به این نظر است که ما نمیتوانم این افراد را به صورت مستقیم مسوول بدانیم. اما در ضمن اضافه میکند که اگر بعد از رفتن یک اندیشمند از جهان آفرادی پیدا میشوند که خود را پیروان او میدانند

و اندیشه های او را به سمت دیگری می چرخانند و یا خوانش دیگری از آن ارائه میکنند، در آنصورت بخشی از مسوولیت بر میگردد به صاحبان این اندیشه ها نه کل آن.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا