گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » مــن و شــمشر و قـــرآن !
مــن و شــمشر و قـــرآن !

مــن و شــمشر و قـــرآن !

 

                  (۴)

               انسانها!

اگر شما خاموش بمانید، من به عنوان گواه و امانتدار گواهی نیاکانم، ناگزیر بگویم که:من کسانی را هم دیده ام که گاهی مرا در دست می گیرند و گاهی فرزندان تیروکمان را. تعدادی ازانسانها هم هر دو را.

گاهی دیده ام که چون کارکرد تیر و تبر فرونشسته ورونق بازار از کار افتاده، من مظلوم، قلم بی تقصیر را در یک دست گرفته و قرآن مجید را در دست دیگر .من نمیدانم که از این راه و بوسیلۀ من چه تعدادی کشته ویا معیوب شده اند. اما در محضر شما وهرجای دیگرگواهی میدهم ابعاد خطر وبیشمار انسانهایی را که وقتی از من در جای تبر استفاده شده است تا اذهان آنها را بزنم، کارکردی داشته ودارم مانند هر اسیر فرمانبر . دارنده گان سلاح کشتار، وقتی تیری را به سوی یک تن ویا چند تن رها میکنند، او ویا چند تن را میکشند. اما وقتی مرا به عنوان سلاح در دست گرفته اند، نه تنها نسلی، حتا نسلها را با انتحار کلمات کشته ویا معیوب نموده اند. زنده گی من نیز چنین گواهی میدهد.

کسی از جمع شما “اشرف المخلوقات”، روزی مرا ارزان خرید، در روی میزی نهاد. شب که تاریک شده بود، با چشمان مست و تن خرامان سوی من آمد. در آغازپنداشتم که مرا با معشوق خویش اشتباه گرفته است. چراغی را روشن کرد و دست به سوی من وکاغذ برد. گلویم را چندین بار فشرد، من همچنان بی زبان و خاموش گریان می نگریستم وشکنجه می شدم.

“اشرف مخلوقات” تبسم های رضایت آمیز نمود، سر دربالین گذاشت. ره آورد او و من و کاغذ وآن شب، چهرۀ بود که گفت:که ای نیکبخت این نه شکل من است ولیکن قلم در کف دشمن است .

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا