گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » فاصلـــه های طبـــقاتـــی رنــج وحشــتناک درجهـــان اســلام !
فاصلـــه های طبـــقاتـــی رنــج   وحشــتناک درجهـــان اســلام !

فاصلـــه های طبـــقاتـــی رنــج وحشــتناک درجهـــان اســلام !

یادداشت نواندیشی : آخیرأ متن کوتاهی   به امضای یکتن از روشنفکران عزیز و نامور جامعه افغانی جناب استاد  احمد ذکی خاورنیا که خود درسخوانده حوزه الهیات است و گفته میشود که همین اکنون نیز در یکی از دانشگاه های افغانستان مشغول تدریس در حوزه الهیات میباشد  زیر نام ” فاصله های طبقاتی!  که قسمت  بزرگی از نظام اقتصادی در اسلام را احتوا میکند به بخش تحریریه تربیون نواندیشی مواصلت نموده است.تربیون نواندیشی نیز با رسالت و تعهدی که نسبت به روشنگری احساس میکند و به پاس احترامی که به  افکار و اندیشه های جناب احمد ذکی خاورنیا دارد ضمن سپاسگذاری از جناب خاورنیا مطالبی را نیز بصورت مختصر بر آن می افزائید .

دانشمندی گفته است که اندیشه و قضاوت ذهنی ای که هر کسی ازجهان دارد با چهارچوبهای طبقاتی دوران حیاتش هم سنخ و هم اندازه است و نظر هر متفکر و دانشمندی نسبت به هر موضوعی نه میتواند بهتر از نوع اطلاعاتی باشد که در آن زمینه دریافت میکند و با پارامتر های تفکر و باورهای خود می سنجاند . بدون شک محور اصلی تمامی ایدئولوژیها ، آدیان و مکاتب فکری اعم از دینی و غیر دینی  شناخت انسان و ارتباط وی با هستی و کائینات است . زیرا کاملأ بی معنی خواهد بود که قبل از اینکه سرشت ، هویت ، شخصیت و خواسته هاو…. اصلی انسان شناخته شود ، مکتبی راه وروشی و احکامی برای زندگی وی تعیین نموده  وبطور ” ثابت و جامد ” نقشه راه پیشرفت برایش ترسیم کرد.

طبیعی است که رجال و شخصیت های بزرگی چون دکتور مصطفی سباعی نویسنده کتاب معروفش  اشتراکیه الاسلام ، زنده یاد دکتور علی شریعتی و سید قطب نویسنده کتاب عدالت اجتماعی در اسلام ، که در نوشته زیبای جناب احمد ذکی خاورنیا نیز به آنها اشاره شده است نه میتوانیستند ازاین اصل زرین در حوزه مبارزه و پژوهش عدول کنند ، دوست گرامی و نویسنده مقاله فاصله های طبقاتی دریادداشت مذکور به نفوذ و گسترش روز افزون کمونیزم که به قول نویسنده « روزگاری روز بروز  گسترش می یافت ومردم بویژه قشر جوان به آن می گرویدند وحکومت ها یکی پی دیگردراثرگسترش این ایدیولوژی سقوط می کردند، درآن مرحله مسأله عدالت اجتماعی از مسائل مهم و داغ بود ، ودرواقیعت هم اگر خوش ما بیاید یا نیاید کمونیستها توانیسته بودند عدالت نسبی ای رادرجامعه کمونیستی شوروی حاکم سازند به همین لحاظ اندیشه عدالت اجتماعی خریدار زیادی در جهان اسلام که ازنظام طبقاتی وحشتناکی رنج می برد پیدا کردوازمسائل داغ آن روزها شد به گونه ایکه متفکران مسلمان مجبورشدند تابرای پیروان خودبگویند که اسلام هم خواهان عدالت اجتماعیاست و هیچ چیزی کم از کمونیزم ندارد و دانشمندانی مانند مصطفی سباعی به میدان آمده وکتاب تحت عنوان اشتراکیه نوشتند و سید قطب مهمترین کتاب خویش بنام عدالت اجتماعی دراسلام را تحریر نمود

که در آن حضرت عثمان را که از منظر او درتحقق عدالت ناکام بود سخت مورد انتقاد قرار داد و خواهان عدالت عمری شد و در ایران هم کسانی مانند دکتر شریعتی نمونه ابوذر را مطرح کرده ودرآن  باره سخنرانی ها نموده و کتاب ها ترجمه کرد و نوشت . اما پس از مبارزات زیادی که اسلامگرایان در این زمینه انجام دادند، در اخیر توانستند حکومت هایی در ایران وسودان وافغانستان برپا کنند، جالب توجه این که جوامعی که اسلامگرایان بر ان ها حاکم شدند امروز از فاصله های طبقاتی هولناکی رنج می برند مثلا نگاهی به جمهوری اسلامی ایران باندازید، فاصله های طبقاتی در ان کشور بیشتر از زمان شاه تبلور یافته است وقدرت وثروت به گونه بی سابقه ای به دست یک طبقه که همان حکومتی ها هستند افتاده است وکشور سودان انگونه که من از ان خبر دارم چنان نظام طبقاتی بر ان حاکم است که یکی بر افلاک است ودیگری بر خاک وافغانستان که معلوم است ۹۰% ثروت این کشور از تجارت وصنعت وقاچاق مواد مخدر و روسپی خانه ها و… در دست کسانی است که ادعای اخوانیگری می کنند و۱۰% ان در دست باداوردهای غربی است، امروز اسلامگرایان افغانستان از مرفه ترین طبقات اجتماعی اند حتا ملاهای شان که در برخی از نهادهای این احزاب کار می کنند چارچارتا زن گرفته اند در حالیکه جوانان این مملکت از بی پولی به جای زن گرفتن خود را با صابون می مالند!.» بدون شک آنچه را که یک خواننده ای مغرض و بیمار در جامعه که عادتأ آب را نادیده و موزه را از پا میکشد ازاینگونه  نظریات واندیشه های جناب احمد ذکی خاورنیا چنین استنباط میکند که نویسنده مقاله “فاصله های طبقاتی!  ” خواسته ویا  ناخواسته برداشت وارونه و معیوبی از فلسفه تاریخ دارد بویژه آنگاه که مینویسد ” مساله عدالت اجتماعی از مسائل مهم وداغ بود،

ودر واقعیت هم اگر خوش ما بیاید یا نیاید کمونیست ها توانسته بودند عدالت نسبی ای را در جامعه کمونیستی شوروی، حاکم سازند، به همین لحاظ اندیشه عدالت اجتماعی خریدار زیادی درجهان اسلام که از نظام های طبقاتی وحشتناکی رنج می برد پیدا کرد واز مسائل داغ ان روزها شد به گونه ای که متفکران مسلمان مجبور شدند تا برای پیروان خود بگویند که اسلام هم خواهان عدالت اجتماعی است وهیچ چیزی کم از کمونیزم ندارد ودانشمندانی مانند مصطفی سباعی به میدان امده و کتابی تحت عنوان اشتراکیه الاسلام نوشتند وسید قطب مهمترین کتاب خویش بنام عدالت اجتماعی دراسلام را تحریر نمود که دران حضرت عثمان را که ازمنظراودرتحقق عدالت ناکام بود سخت مورد انتقاد قرار داد وخواهان عدالت عمری

شد ودر ایران هم کسانی مانند دکتر شریعتی نمونه ابوذر را مطرح بحث کرده ودر ان باره سخنرانی ها نموده وکتاب ها ترجمه کرد ونوشت…..اما واقیعت چیزی دیگری وچنین است و ما نیز به عنوان تربیون نواندیشان مسلمان  افغانستان اکیدأ باور داریم  که نویسنده یادداشت “فاصله های طبقاتی! “ جناب احمد ذکی خاورنیا متعلق به نسلی است که باور دارد در جامعه‌شناسی، هر طبقه‌ای زبانی، وملتی ،اندیشه احساسات،حساسیتهاوتمایلات و به‌خصوص آرزوها و بالاخص جهان‌بینی خاص خود را دارد و در نتیجه دردها ونیازهای آن نیز ویژه خویش است. اگراز دکتور مصطفی سباعی که با نوشتن اثرارجمند اش اشتراکیه الاسلام طرح سوسیالیزم اسلامی را به میان کشید ، یا هم سیدقطب با نوشتن کتاب معروفش اسلام و عدالت اجتماعی مسأله تحقق عدالت را از نخستین دوره مسلمانان تا به امروز مورد بررسی قرار گــرفت و چنانــــچه نویسنده ارجمند مقاله  ” فاصله های طبقاتی ” به نوع تحکیم فرآیند عدالت در خلافت حضرت عثمان رض را به عنوان نمونه یاد نموده است نباید سید قطب را خواستار عدالت عمری عنوان کرد که با مطالعه عمیق اندیشه های منفی و یاهم مثبت سید قطب شهید که به هر دلیلی و مصلحتی به قربانگاه آورده شد وخونش ریخت  ما وتمامی روشنفکران  آزادی خواه و عدالت طلب حق نداریم تا بدون آنکه روشنفکر معاصر مخصوصأ باشنده جغرافیه مصرپیشرفته کنونی از مؤقیعت زمان ومکان امروزی  بیرون رود وبا پارامترهای پژوهشی مناسبات حاکم تاریخ دوران گذشته را محاسبه کنند .

که در آن صورت شهادت خواهند داد که دلالان و دلقکان غرب چگونه بر گستره ای ازفرهنگ  وتمدن بزرگ نیل نازل شدند وپوسیده ها را دوباره پوسا نید ، فرهنگ گذشته را از مفهوم وماهیت  تهی کرد وفرهنگ جدید و جلوه هایش را چون رمه ای از بُزها بد نبال خود کشانید و بذر انحراف را در زمین شحم کرده شده مصر آن روزگار پاشیدند ، همچنان به یقین که نویسنده ارجمند  مقاله ” فاصله های طبقاتی ”  بر این باوراست   که در بینیش  توحیدی ، تاریخ مبدأ و معادی دارد  و درپرتو این نگاه میتوان نگاه انتقادی به تاریخ و جامعه را استخراج کرد که رسالت یک روشنفکر متعهد در هر مقطعی از تاریخ نگاه انتقادی به سیر تاریخی بشر است که سید قطب نخستین دانشمند مسلمان بود تا چگونگی حاکمیت های بشری را از همان آغاز ظهوردین مقدس  اسلام مورد بررسی و نقد  قرار دهد 

البته در شرائطی که سید قطب و  دکتور مصطفی سباعی و یا هم  دکتور علی شریعتی می زیستند نه تنها از لحاظ زمانی وفاصله های  تاریخی  باهم در تفاؤت چشمگیری قرار داشتند بلکه بصورت کاملأ  طبیعی  در شناخت شان ازتاریخ ، و انسان  نیزفرق اساسی  موجود بود زیرا این دانشمندان ارجمند تاریخ در خیطه های جداگانه ای از جغرافیا  زندگی میکردند که با الهام از میکانیزم  علمی و عقلانی موسوم به ” اجتهاد “ که  متناسب با شرائط اقلیمی و مناسبات فرهنگی و اقتصادی هر جامعه و هر تمدن از چشمه  ذلال  توحید  سیراب میگردد و اکنون نیز معیار پای بندی و تعلق هر شخص حقیقی و حقوقی  با اندیشه های دینی بویژه اسلامی باید متناسب و در پیرامون همین فرآیند  یعنی باوربر عقلانیت متعهد که در میکانیزمی موسوم به  اجتهاد پویا و دینا میک تبلور می یابند باید مورد مطالعه قرار گیرد در غیر آن نه میتوان عملکردها و نوع نگرش شخصیت ها را یک نگرش و عملکرد اسلامی  به حساب آورد . نمونه بارز این روند حکومت های است که پس از مبارزات زیادی بنام اسلام دربرخی ازکشور برسرنوشت مردم  حاکم شده اند . ماسوا از اینکه شرائط  سیاسی و مناسبات اقتصادی و فرهنگی قبل از به قدرت رسیدن این جریانات مذهبی در آن جوامع وجود داشت چه بوده است  باید نهضت ها و حرکت های اجتماعی اعم از مذهبی و غیر مذهبی را بروی التزام اخلاقی ووجدانی آنها که ریشه در باور و ایمان شان داشته باشد اندازه گیری نمود یعنی اینکه ارتباط  خدا و انسان در افکار واندیشه های  فلان شخصیت حقیقی و حقوقی که مدعی رهبریی مردم است باید بصورت روشن و عالمانه باهم گِره خورده باشد و در پرتو چنین ضرورت تاریخی و فلسفی  است که نه میتوان تنها با به قدرت رسیدن بنام یک تفکراعم از دینی وغیر دینی آنرا نمائنده یک اندیشه و یک تفکردانیست .

البته نباید فراموش کرد که در این حالت ،  شرائط تاریخی و اقتصادی  ونوع نظام های حاکم بر هر جامعه را نیز نه میتوان از نظر بدورانداخت زیرا هر شعاری و هرنوع  مناسباتی در جامعه مجرد است مگر آنکه در آن پتانسیل و خلاقیت ایمان با شدت حس شده باشد . زنده یاد دکتورشریعتی با مناسبات حاکم آن روزگاربر جامعه  ایران صدای یک عصیان مقدسی را  بلند کرد که روح آن برخاسته ازاسلام راستین  در مقابله با فشار و ظلم برانسان ایرانی  در آن زمان بود که هرچند شریعتی قبل از پیروزیی انقلاب اسلامی در ایران دریک مسافرت تبعیدی  به انگلستان زندگی را پدرود گفته بود اما به دلائیل گوناگون وقتی انقلابیون مسلمان دست  به اجرای مهمترین مأموریت انقلابیون  که همانا تحقق عدالت اقتصادی توام با عدالت سیاسی و اجتماعی محسوب می شد  اقدام نمودند اولین صدای مخالفت از نگهبانان سنتی قدرت بلند شد واین صدای مخالفت تا آنجا پیش رفت که به جز در مقاطع کوتاهی از تاریخ انقلاب اسلامی بهترین فرزندان انقلاب راهی زندانها شدند و بسیاری از آنان به جرم دیگراندیشی بویژه به اتهام مسخره آمیز سنی بودن به دارکشیده شدند و عجیب است که سرداران سرافراز اصلاحات دینی همچون مهندس میرحسین موسوی ، آیت الله مهدی کروبی و غیره  که در پیروزیی انقلاب اسلامی درایران  نقش بارزی داشتند و از لحاظ وابسته گی ها وشجره النسب مذهبی نیز با مذهب اثنی عشره تعلق دارند از چندین سال بدینسو در حصر خانگی به سرمیبرند . وصدها تن از این جوانان رشید ووارسته به جرم توحید ، حرمت نهادن به انسان ،

استقلال و عدالت خواهی درزندانهای مخوفی چون کاریزک و اوین آماج جنایات بی شماری از نگهبانان قدرت و ثروت  شدند . میتوان گفت که در حقیقت خون این جوانان به مانند خون جوانانی که در میدان رابعه العدویه قاهره بصورت وحشیانه  به قتل  رسیدند با یک انگیزه قربانی شده بودند و آنهم انگیزه ای که  گفتمان متحجرانه و سنگواره ای شریعتمداری که خون انسان را میریزانند و آنرا حلال می شمارند پیروی نه میکنند .

طبیعی است که در امربزرگترین بنیاد فکریی دینی که همانا  توحید بوده است مانند بنیادگرایان سنگواره ای نه می اندیشند و درمؤلفه ای موسوم به  شناخت ازخدا نیز تفاؤت ماهوی دارند . مهمتر ازهمه ما به عنوان نسل پیشرواین جامعه و این فرهنگ  نباید بنیانگذار یک تقدیس جاهلانه وجامد ی باشیم که درفقدان نقد سالم وعقلانی زمینه ساز حاکمیت دیکتاتورهای جباروخونریزبر سرنوشت انسان های آئنده گردد درچنین مؤقیعتی اساس نقد و انتقاد ، رسوخ دادن آن در اذهان مردم و متحول ساختن اندیشه ها و مغزهای روبه رکود وبالاخره نهادینه ساختن  گفتمان راستین  نقد به حیث یکی از پایه های اصلی و اساسی تکامل و پیشرفت درکالبد زرین جامعه انسانی از وظائف اصلی تمامی روشنفکران و مبارزان اصیل  جامعه  باید باشد که با نهادینه سازیی نقد سالم و نشانه گرفتن هر اشتباهی از هر گونه شخصیت های سیاسی و مذهبی راه تکامل معنوی جامعه را باید با براق ایمان و آگاهی طی کرد.ازآنجائیکه مسأله  طبقاتی درافغانستان نیز یکی از بنیادی ترین مسائل جامعه ما بوده است وبدون شک با استقرارصلح عادلانه نیزارتباط تنگاتنگ دارد وبرادر عزیز جناب احمدذکی خاورنیاآنرادرنوشته کوتاهی موردبحث قرارداده است ضمن سپاسگذاری ازوی برای این برادرفرهیخته ازپروردگاربزرگ توفیقات مزیدی استدعا میکنیم

________________________

فاصله های طبقاتی رنج وحشتناک درجهان اسلام !

روزگاری که کمونیزم داشت روز به روز گسترش می یافت و مردم به ویژه قشر جوان به ان می گرویدند وحکومت ها یکی پی دیگر در اثر گسترش این ایدیولوژی سقوط می کردند، در ان مرحله مساله عدالت اجتماعی از مسائل مهم وداغ بود، ودر واقعیت هم اگر خوش ما بیاید یا نیاید کمونیست ها توانسته بودند عدالت نسبی ای را در جامعه کمونیستی شوروی، حاکم سازند، به همین لحاظ اندیشه عدالت اجتماعی خریدار زیادی درجهان اسلام که از نظام های طبقاتی وحشتناکی رنج می برد پیدا کرد واز مسائل داغ ان روزها شد به گونه ای که متفکران مسلمان مجبور شدند تا برای پیروان خود بگویند که اسلام هم خواهان عدالت اجتماعی است وهیچ چیزی کم از کمونیزم ندارد ودانشمندانی مانند مصطفی سباعی به میدان امده و کتابی تحت عنوان اشتراکیه الاسلام نوشتند وسید قطب مهمترین کتاب خویش بنام عدالت اجتماعی در اسلام را تحریر نمود

که در ان حضرت عثمان را که از منظر او در تحقق عدالت ناکام بود سخت مورد انتقاد قرار داد وخواهان عدالت عمری شد ودر ایران هم کسانی مانند دکتر شریعتی نمونه ابوذر را مطرح بحث کرده ودر ان باره سخنرانی ها نموده وکتاب ها ترجمه کرد ونوشت.اما پس از مبارزات زیادی که اسلامگرایان در این زمینه انجام دادند، در اخیر توانستند حکومت هایی در ایران وسودان وافغانستان برپا کنند،

جالب توجه این که جوامعی که اسلامگرایان بر ان ها حاکم شدند امروز از فاصله های طبقاتی هولناکی رنج می برند مثلا نگاهی به جمهوری اسلامی ایران باندازید، فاصله های طبقاتی در ان کشور بیشتر از زمان شاه تبلور یافته است وقدرت وثروت به گونه بی سابقه ای به دست یک طبقه که همان حکومتی ها هستند افتاده است

وکشور سودان انگونه که من از ان خبر دارم چنان نظام طبقاتی بر ان حاکم است که یکی بر افلاک است ودیگری بر خاک وافغانستان که معلوم است ۹۰% ثروت این کشور از تجارت وصنعت وقاچاق مواد مخدر و روسپی خانه ها و… در دست کسانی است که ادعای اخوانیگری می کنند و۱۰% ان در دست باداوردهای غربی است، امروز اسلامگرایان افغانستان از مرفه ترین طبقات اجتماعی اند حتا ملاهای شان که در برخی از نهادهای این احزاب کار می کنند چارچارتا زن گرفته اند در حالیکه جوانان این مملکت از بی پولی به جای زن گرفتن خود را با صابون می مالند!.

گاهی که می بینم عکس احمدشاه مسعود و ربانی در شیشه موترهای لوکس نصب شده است وعکس نجیب در موترهای خشره از عدالت خواهی خود ما که روزی بخاطر ان انسان های زیادی را دربدر کردیم شرمم می اید.امروز پیروان سید قطب وسباعی بدتر از فئودال های زمان های شاهی عمل می کنند، ان ها بر گرده مردم بنام ارباب وملا وخان سوار بودند این ها بنام دین وعقیده واسلام، ومعلوم است که خطر کدام یک بیشتر است؟شاید که اگر شهید سید قطب ویا شریعتی هم زنده می بودند مانند پیروان شان تبدیل به غول های سرمایه داری می شدند اما گاهی شهید شدن ومردن هم ابرویی برای یک مفکر واندیشمند می گردد.واین باعث شده که سخنان واندیشه های ان ها ماندگار بماند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا