گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » کزسنگ ناله خیزدروزوداع یاران
کزسنگ ناله خیزدروزوداع یاران

کزسنگ ناله خیزدروزوداع یاران

با فرمانده مرزارحیم خان و تعدادی از فرماندهان مشهور مجاهدین از دفتر آمریت پنجشیر بیرون شدیم. هیچکس نمی دانست بر سر آمر صاحب چه آمده است. آمرصاحبِ پنجشیرهم با وجود تماس های مکرر با فهیم خان و مسئولین دفتر ماورای کوکچه، موفق به دریافت خبر ثقه نگردیده بود. و هر باری که تماس مخابره یی میگرفت در پاسخ برایش می گفتند که آمر صاحب زخمی است و در تاجکستان تحت مدوا قرار دارد. با دل ناخواسته و فکر پریشان دوباره به دره برگشتیم و منتظر احوال آمر صاحب ماندیم.

اخبار رادیوها هم ضد و نقیض بودند؛ و این امر برنگرانی مردم و مجاهدین می افزود. دو و یا سه روز بدین منوال سپری شد، تا آنکه روزی آمر صاحب پنجشیر بعد از ظهر ساعت حدود چهار عصر به مقر ولسوالی دره آمد و در جمع سران مجاهدین منطقه که به این منظور دعوت شده بودند، بپا استاد و آیه متبرکه( وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ) را (که این آیه مبارک را صدیق اکبر در مصیبت رحلت پیامبر اکرم که مسلمانان در آن وقت سخت سراسیمه بودند خوانده بود)، تلاوت کرد.

و بعد سران مجاهدین منطقه را به آماده باش بخاطر دفاع از نوامیس مردم و مقابله با سپاه متجاوز و مزدوران پاکستانی فرا خواند و اضافه کرد: آمر صاحب عمومی شدیدآ زخمی می باشد ممکن زمان زیادی ضرورت به تداوی داشته باشد. شما باید آماده خنثا کردن پلان های شوم دشمن باشید. بعد از اتمام صحبت آمر صاحب پنجشیر و مختصر گفت و شنودی پیرامون وضعیت صحی آمر صاحب عمومی، مجلس ختم گردید. در اثنای بیرون شدن از اتاق جلسات ولسوالی، قوماندان صاحب شاه سلیمان آهسته در گوشم گفت: فکر نکنم آمر صاحب زنده باشد. و از من خواست تا از قوماندان مرزارحیم خان که قبل از شروع جلسه با آمر صاحب پنجشیر به تنهایی نشست داشتند، بپرسم که وی(آمر پنجشیر) در خفا برایش چه گفته است؟ آیا آمر صاحب شهید شده است؟

من که از تلاوت آیه مبارکه متیقن شده بودم که آمر صاحب دیگر زنده نیست؛ موضوع را از مرزارحیم خان پرسیدم ، وی گفت: از شهادت آمر صاحب چیزی نگفتند تنها همین قدر تذکر دادند که وضعیت آمر صاحب چندان خوب نیست. باید آماده دفاع و متوجه اوضاع باشیم که هر لحظه امکان برهم خوردن آن متصور است. بعد از پرسش این سوال؛ خود را گرفته نتوانستم و به شدت گریستم . مرزارحیم خان که سخت متاثر بود بمن گفت: وقت گریه نیست؛ وقت آنست تا همت کنیم و از مردم و ناموس خویش دفاع نمائیم. از این سخن بسیار شرمنده شده با خود گفتم که شرم است چون زنان گریه می کنم. و با خود تصمیم گرفتم که باید هرگز دیگر گریه نکنم.

روز بعد باز هم به ولسوالی خواسته شدیم و اینبار معلوم گردید که آمر صاحب دیگر زنده نیست، شهید شده است. ترتیبات بخاک سپاری اش فردا صورت می گیرد. صبح در اوایل وقت نماز جنازه خوانده می شود تا دشمن نتواند اطلاع حاصل کند و مردم را بمبارد نماید. قرار براین شد که ساعت یکنیم شب کسانیکه داوطلبانه میخواهند در تشییع جنازه آمر صاحب شهید اشتراک کنند، باید آماده حرکت از مرکز ولسوالی بطرف بازارک شوند.موضوع به اطلاع عموم مردم و مجاهدین رسانیده شد. ساعت یکنیم شب به سوب مقصد در حرکت شدیم؛ جایی سوار بر موتر و جایی هم پیاده؛ سر انجام صبح وقت به جنگلک جایی که قرار بود جنازه امر صاحب خوانده شود رسیدیم.

چیزیکه توجه ام را بخود جلب نمود؛ تعدادی از مردم از ترس بمبارد دشمن و یا هم روی ملحوظات خاص … از اشتراک درین مراسم خود داری نموده بودند. و این یاران قدیم و مجاهدین سابقه بودند که بی هیچ مصلحتی عاشقانه همه چون کبوتران وفادار به هوای رهبر و یار سنگر دار قهرمان شان، بال و پر کشوده بودند و بی صبرانه منتظر فرود آمدن پیکر بخون آلوده ملکوتی این مجاهد فی سبیل الله که توسط هلی کوبتر از تاجکستان انتقال داده می شد، بودند. به مجرد فرود آمدن طیاره و پائین کردن پیکر مطهر شهید نامدار تاریخ کشور مسعود نامدار؛ صدای شیون وگریه و زاری زمین و زمان را در خود فرو برد؛ گویی محشری بپا شده است، که همه خود را گم کرده اند و بی اختیار فریاد می زدند و می گریستند. چنین صحنه یی را نمی توان با قلم و زبان به تصویر کشید. در هیچ خانه یی نبود که آواز گریه و شیون از آن بلند نمی شد. مرزارحیم خان که دو روز پیش سرزنشم می کرد که وقت گریه نیست،

به نزدیکم آمد و دستم را گرفت و بی اختیار می گریست؛ غصه ها و بغض گلویش یکباره ترکیده بودند. آن روز آخرین روز وداع یاران بود که به قول سعدی:” کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران”. در همان شب در تمام خیمه های مهاجرین شمالی هم ماتم بر پا بود و زن و مرد از رفتن پدر دلسوز و یار مهربان شان در نوحه و زاری بودند. فکر می کردیم که با رفتن مسعود همه چیز از ما رفته است؛ دنیای بی مسعود دیگر ارزشی ندارد و مرده سرد را می ماند.براستی این مسعود کی بود که مجاهدین او را دیوانه وار دوست داشتند، عاشقانه به او دل داده بودند و زندگی و جوانی خویش را در پای آرمان های او با تحمل سختی ها و مرارت های روزگار سخاوت مندانه وقف کردند؟

مسعود مجاهد پاک آئین راه خدا(ج) بود. او ازمردم و در میان مردم محشور و مامور گشته بود، از کسی خود را بلند تر فکر نمی کرد؛ بمانند توده های محروم سرزمینش، لباس می پوشید، می خورد، می آشامید و می خوابید و از آنان فرقی نداشت و در خوشی و ماتم در کنارآنان بود.

مجاهدین او را نماد شخصیت اعتقادی، تاریخی، و فرهنگی خویش فکر می کردند؛ صدای او را صدای خود و تصمیم و اراده او را اراده خود میدانستند. در یک کلام مجاهدین در مسعود و مسعود به اصطلاح فلاسفه در یکدیگرحلول کرده بودند. در این جا اشتباه نشود، منظور از مجاهدین آنهایی هستند که هرگز دین بر سر دنیا نگذاشتند و در معاملات منفعت طلبانه با امریکا، هیچگاه شریک نبودند وتا کنون فقیرانه در کلبه های گلی خویش با افتخار زندگی می کنند و بفکر فرصتی اند تا چگونه بتوانند تا قله های پیروزی راه آمرشان را تداوم بخشند.

مسعود آن جوان نورسیده بود که بحکم دین خدا از جان گذشت و با ایثار و از خود گذری، عَلم جهاد را در شرایط و اوضاع بسیار حساس و دشوار بدوش گرفت که پیش قراولان فکر و اندیشه کمونیستی تمهید تعرض و تجاوز امپریالیزم سرخ را به حریم کشورش قبل از آن چیده و دین و آیینش را به تمسخر گرفته بودند.مسعود بعد از تجاوز نیروهای ارتش سرخ به کشور، با ایمان راسخ به نصرت الهی، علی الرغم محاسبات صاحبنظران سیاسی نظامی و روشنفکران مدرن که در آن زمان به تسلیمی و فرار به غرب می اندیشیدند؛ با عزم پولادین و خرد والا و اندیشه عمیق در برابر سیلاب تجاوز ارتش سرخ استاد و با جانفشانی ها و قهرمانی های فرزندان مومن و مجاهد میهن اش در کارزار جهاد و مبارزه مسلحانه توانست دشمن را منهزم و رژیم وابسته به آن را بعد از سیزده سال از صحنه سیاسی افغانستان حذف کند و بجای آن نخستین دولت اسلامی را در کشور تاسیس و به سلطه کفر و کمونیزم در کشور خاتمه دهد. افسوس که در صبح پیروزی، این دولت نوپا که بقول حافظ« خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود» از هر طرف مورد تجاوز دشمنان اسلام و افغانستان قرار گرفت. اینبار بازهم همین مجاهدین و مسعود بودند که با مقاومت مردانه جلو این تجاوزات بی شرمانه و وحشیانه را گرفتند. اما دریغ و درد که در فرجام، دشمن با حیله و دسیسه شیطانی خود که در غرب چیده شده بود مسعود عزیز را به شهادت رسانید. انا لله و انا الیه راجعون.خط فکری و شخصیت مسعود هنوز خار چشم اغیارا ست. اگرحذف فزیکی وجود مسعود، با انفجار و انتحار علناً صورت گرفت، امروز محو راه و آرمان این ابر مرد تاریخ، با شیوه های نرم و ملایم صورت می گیرد. اگر ترور فزیکی او از راه دشمنی آشکارا صورت گرفت و ترور شخصیت و آرمان وی از راه دوستی اجرا می شود. امروز با سماجت دشمنان او از احمد شاه مسعود چهره یی خلاف آنچه بوده ترسیم کرده او را تکنوکرات، ملی گرا، طرفدار لیبرال دیموکراسی قلمداد می کنند که با شخصیت، آرمان و اهداف او در تضاد و تناقض آشکارا قرار دارد؛ و بد تر از همه مظلومانه شخصیت او از طرف هرکس و ناکس مورد استثمار و بهره برداری قرار می گیرد.

تعدادی هم با خوشامد گویی به غرب که از درون شکست خورده و بی مقدار اند و اصالت فرهنگی و تاریخی خود را درک نکرده از یکنوع خود کم بینی در برابر غربیها رنج می برند، تلاش دارند تا احمد شاه مسعود را قیاس به نفس خویش نموده او را داعی نظام لیبرال و آزادی های لگام گسیخته غربی معرفی کنند که این جمع تعدادی از نزدیکان و مدعیان دروغین پیروی از فکر و راه مسعود را نیز شامل می شود که همیشه در این راستا حرف های پوچ و مضحکی می زنند.

نام مسعود دیگر با آرمانها، ایده آلها و رنجهای مردم دردمند ما گره خورده و نقطۀ عطفی گشته در تاریخ، فرهنگ و چگونه بودن و چگونه زیستن نسلهای گرفتار ستمِ این سرزمین. در جامعه یی که گرسنگی، بی سوادی، جاهلیت های تباری، انتحار و آدم کشی هر روز فاجعه می آفریند و روشنفکر و تحصیلکرده های مدرن و تازه از غرب برگشته اش مثل نسل جوان امریکایی یا انگلیسی یا فرانسوی فکر می کنند و حساسیت دارند؛ مسعود مکتبی می شود و آرمانی مقدس در امتداد مبارزات عدالت گستر و آزادی محور که نسلهای گرفتار ستم به او سخت نیازمند اند.شناخت راه و آرمان مسعود، در حقیقت شناخت خویش و تامل در خویشتن خویش (فرهنگ، تاریخ و جامعه) است تا زنجیر های اسارت و بندگی را بشکنیم و بعنوان انسان، حق حیات و زندگی انسانی داشته باشیم. مسعود شهید زندگی اش را قهرمانانه در پای ایمان راستینش فدا کرد و درسی ماندگار از خود برای آیندگان به ارمغان گذاشت.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا