گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » این قافله عمر عجب می گذرد..!
این قافله عمر عجب می گذرد..!

این قافله عمر عجب می گذرد..!

ما همیشه دعا می کنیم که خدایا برای این عزیز ما طول عمر نصیب فرمأ اما بیخبر از اینکه بدانیم ما در مسیر زندگی و این طول عمر دچار چه سرنوشتی می گردیم؟ مهمتر از همه که امروز بواسطه این تکنالوژی مدرن چه بلا های نیست که به سر انسان امروزی نمی آید. یکی برای ریشخند یا مسخره نمودن دیگری برای سرگرمی و بیکاری و لایک گرفتن، سومی بخاطر مطرح شدن خودش، چهارمی بخاطر انتقام

گرفتن، پنجمی بخاطر ماجراجوئی و ششمی بخاطر صفت گوسفندی بودنش از این میدیا بهره میبرند.شاید افراد ی انگشت شماری را سراغ داشته باشیم که درد همدیگر را احساس نمایند.پدیدهء شوم انهدام خانواده که گویا پسر و یا دخترم ۱۸ ساله شده و باید مستقل زندگی نماید منجر به آن میگردد که پشت سر والدین، خاله،کاکا، ماما،عمه و بزرگان ما خالی گردد و سرنوشت ما را، یا به خانه سالمندان می کشاند و یا هم مثل میرمن پروین ویا داکتر سهیلا صدیق بدست کسانی می اندازد که از ارزش های زندگی این زنان مبارز نه اطلاعی دارند و نه با آنها حرمتی قائل اندبیاید کمربند های خانواده های مانرا ،رشته ها و پیوند دوستی ها ی مانرا محکم ببندیم تا اولاد ما از دور ترین نقطه دنیا به روزی که ما ضرورت داریم خود را برسانند و با ما بدون توقع دست یاری رسانند و اما دعا نمایم که خداوند ما را محتاج این نوع دلسوزی ها ی مسخره کننده ای که دکتر صاحب سهیلابه آن مواجه شده نسازند واز درگاه رحمت اش فضل خویش را به حال همه ما و بخصوص استاد گرامی داکتر صاحب سهیلاجان صدیق که یک عمر در خدمت انسان این سرزمین بود و اکنون از بیماریی الزائمر رنج میبرد عنایت فرمایند.

ماجرای دل نمی گفتم به حق

آب چشمم ترجمانی میکند

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا