گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » ای انسانها!مـــن کـفش استم پای بـــرهـــنه گـــان را مـــی بـــینــم!
ای انسانها!مـــن کـفش استم پای بـــرهـــنه گـــان را مـــی بـــینــم!

ای انسانها!مـــن کـفش استم پای بـــرهـــنه گـــان را مـــی بـــینــم!

میخواهم از درد دیگری که برمن آفریده اید، سخن بگویم.هنگامی که برریشه و نسب خود اندیشیدم، از نسل نباتی گذشتم، پوست ویا تنپوش حیواناتی را به یاد آوردم که در محافظت تن آنها با پذیرش هر رنج ودرد ناشی از مصیبت های طبیعی وانسانی، دریغ نکرده است. اما از زمانه های دراز به اینسو، شما آن حیوانات را کشته و می کشید، گوشت های شان را می خورید وپوستها را به دباغان می دهید.

بعد کارد وچکش وپسانها تیغ بران فابریکه های بوت دوزی را بر فرق ما توته ها وبازمانده گان فرود آورده اید که در نتیجه شده ایم پایپوش شما. حتا اگر در فابریکه ها با استفاده از مواد شیمی، کفشهایی عرقزای پلاستکی را تولید نموده اید ویا بازار بوت فروشی “لیلامی” را زیر نفوذ بوتهای خانمها و “مستر”های وفات یافتۀ کشورهای غربی و دیگران نهاده اید، آن کارد وچکش از فرق نسل ما دور نشده است.با این همه و در حالی که حیوانات را تا آخرین لحظۀ توان، پوست وپوشی بودیم و محافظت نمودیم، اما شما، ما را از رفتن به پای بسا انسانها محروم نموده و آنها را برهنه پای نگهداشته اید. خاطراتی را با شما از روزهای بگویم که من ویارانم با قد وقامت های مختلف در کنارهم چیده شده بودیم ومانند کنیزانی که داعشی ها درعراق وسوریه درمعرض فروش نهاده اند،

ملتمسانه انتظار خریداران را داشتیم. چشم ام به پای کسانی افتاده است که پای داشتند، اما ما را نداشتند. محکومانی که گویی کدام محکمه، جزای شان را برهنه پایی تعیین نموده است. چشمان آنها هم به من ویارانم دوخته شده است ولحظات دیرتری که ما را نگریسته اند و آب دهن شان خشک وتازه شده است، با ما عشق می ورزیده اند. دل من نیز خواسته است که پای آنها را ببوسم و در آغوش بگیرم. اما آنها همانطور با پای برهنه سویی رفته اند، ما در قفسه ها بوده ایم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا