در زمینِ زکات
در خاکِ خیرات
در وادی وتر
گرسنهگان بیشمارند
کسانی که سالی و سالیانی
نان مان را ربوده اند
آبهای مان را به کشتگاه خود راه داده اند
و حتا
هوای پاک و نور را از کلبههای مان گرفته اند
فقط برای لحظهیی مهربان میشوند
و یا مهربانی را برای رضای خدا به نمایش میگذارند
امروز نمایشی به پایان میرسد
سیرترینان گمان میکنند که ازدلِ گرسنهگان میآیند
و فردا نمایش دیگری آغاز میشود
شادترینان به روی هربدبختی لبخند میزنند