بیاد روی تو عمریست دیده بی نم نیست
همه روایت ما جز که داغ و ماتم نیست (۱)
چه آتشی است که هرگز نمی شود خاموش ؟
مصیبتی که مثل در نژاد آدم نیست (۲)
زدرد شکوه چه حاصل نصیحتی بشنو!
به هر چه می نگری سرنوشتِ بی غم نیست
دری امید بروی نشاط و جهد مبند
‘’چه غم خوری ز بلندی که نردبان کم نیست’’
بسوخت آتش کین سر بسر مزارع امن
دریغ و درد که در باغِ لاله شبنم نیست
ز خون بی گنههان اهریمن نشد سیراب
چنین جنایتِ سنگین به جمله عالم نیستنه غنچه ای به گلستانِ صلح و امنیت نه گلی
به زخم کهنه ای این درد و داغ مرهم نیست
هجوم گله ای گرگان با این دیار حزین
به جز غریو جنایت و ناله و رم نیست (۳)
هزار قصه ی خونین بهر دلِ مجروح ست
چو بشنوی که کم از داستانِ ‘’مریم ‘’ نیست (۴)
ز عدل و داد اثر، نیست ، از شکوه و جلال
که کس به علم و هنر هم نشین و همدم نیست
چه آفت آمد و این باغ را به غارت بُرد؟
که فکر هیچ سری جز هوای درهم نیست؟
نشانِ آخر این ره ، در این بیابان چیست ؟
رهی نجات به امید آب زَم زَم نیست
_____________________________________________________
۱ـ روایت ـ نقل کردن سخن –
۲ـ مثل ـ مثال ، مانند ـ وصف حال و داستان
۳-ـ رَم ـ فرار و گریختن از معرکه ـ غیاث
۴ـ مریم ـ داستان مادر حضرت عیسی علیه السلام
سه شنبه دوازدهم سنبله ـ سال ـ هزار و سیصد و نود هشت ـ ۱۳۹۸ ـ هجری خورشیدی
برابر با ـ سوم سپتامبر ـ سال ـ ۲۰۱۹ ـ میلادی