گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » مسعود الگوی هویت وآدمیت !
مسعود الگوی هویت وآدمیت !

مسعود الگوی هویت وآدمیت !

مسعود را دوستان ودشمانش هریک بگونه یی به تعریف گرفته اند. دوستان ازدریچۀ دوستی، عشق، محبت وصفا به اونگاه کردند، ازخوبیها، نیکی ها و وارسته گی های اوتوصیف کردند. این محبت ها  و توصیف ها موجب شد که گهگاه از حد فرا رود و او راشخصیت خیالی و افسانوی معرفی کنند.دشمنانش به امید آنکه او  را از صحنه خارج کنندو خود را جا گزین سا زند، بسیارناجوانمردانه چشم و گوش را بستند و به سان کوران مادرزاد، همۀ خوبی ها ، نیکی ها ، ایثار وفداکاری های او را نادیده گرفتند و با انواع تهمت به تبلیغ علیه او پردا ختند. پس اگر سوال شود مسعود کی بود،چه باید گفت ؟

آنچه مسلم است، مسعودپیامبر نبود، باوحی هم  ارتباط  نداشت، از اولیا وعرفای امروزی هم نبودکه مردم به دست بوسی شان می روند و گوسفند، گاو و حتی فرزندان شان را به عنوان نیازی به آنها نذر میدهند . او نابغه ، فیلسوف، رستم و سهراب … هم نبود. بلکه مسعود انسانی بودعا دی، فرزند حضرت آ دم، از تبار هابیل و از این سلاله او مسلمانی بود مومن به دین اسلام و از پیروان محمد مصطفی(ص) در سرزمین  و محدودۀ جغرافیایی یی به نام افغانستان. او مردی بود، صا حب وقار وعزتِ نفس.  مسعود عضو هیچ سازما  ن جاسوسی هم نبود، اومیخواست مثل سایر آدمهای عادی زندگی کند، مصالح میهن ومردمش را نسبت به همه نازونعمت و جاه و مقام ترجیح میداد واز همین دیدگاه با دیگران سخن میگفت. مشکل اساسی اوبا سازمان جاسوسی پاکستان (آی اس- آی)  هم همین بود، وگرنه او چانس رهبرشدن و امیرالمومنین شد ن را نسبت به دیگران ،به مراتب بیشتر داشت.مسعود به معنی درست کلمه آدم بود و معنی آدمیت را می فهمید. اومیخواست آدم بماند، درحالیکه معامله گرانِ خارج از شاخصه های آدمیت، در جستجوی خر ها و گاوهای آدم نما استند. برای معامله گران فرق نمیکند که این خرها و گاوها باچه قیافه واندامی ظهورکنند. باقیافۀ اسلامی و یا هم سروصورت آراستۀغربی.

آ ری! مسعود را بخاطر آدمیتش کشتند و او قربانی یک توطئه بسیاربزرگ شیطانی شد که هنوزهم کیف وکان قضیه بطورواضح برای مردم ما معلوم نیست. مسعود رفت و هیچ ما ل ومنالی ازخود برجانگذاشت. امروز کسی نمی گوید که فلان شرکت مسعود، بانک مسعود، بلندمنزل مسعود ویلای مسعود…از نداشتن آنچه که بر شمردیم، از افتخارات بزرگ اوست که برای همیش برجا می ماند. و ای کاش! همانطوریکه او در زنده گی اش به مال و منال و شان وشوکت ظاهری پشت پا زده بود، بعد از مرگش نیز به همان روال او را می گذاشتند. قبرو زیارت او را به همان مجاهدین تیرخورده و یاران زخمی وزجرکشیده وهمسنگران  سربلند و سر افرازش وا گذار می کردند. همان مجاهدین پا برهنه به زیارت او میرفتند و سوره الفاتحۀ را با چشمانی پر ازاشک و قلب های آگنده با عشق و صفا بر مزارش می خواندند و ثوابش را نثار روح او مینمودند.

او نیز از فیض سوره فاتحه بهره مند وخوشنود می شد.    و اما با تاسف که برخی از دلقک ها و معامله گران جهاد،  قبر او را هم مورد معامله   قراردادند.خائنین به ملت، اسلام،عزت وشرف مردم افغانستان بر قبر اورفتند. با چنین وضعیت الغیب عندالله که ملائکته الله و فرشتگان رحمت همه از تربت او فرار کردند. گو یا که فرشتگان رحمت با حیرانی به همدگر نگاه می کردند وبا هم می گفتند که چه شد ؟  چرا نور و روشنی از میان رفت. بعد متوجه می شدند؛ در جا یی که دشمن خدا ومردم  حضور یابد، فرشتگان رحمت می کوچند…حقیقت نزد پروردگار است، اما بنده گانش با چنین تصورات و خیالات مواجه میشوند که انگار مسعود با همچو وضع و حال چنین ناله بر می دارد:های زیارت چیان معامله گر! رنگ خود را گم کنید، با قدوم اهریمنی تان فضای نورانی مرا به ظلمت کده مبدل نسازید، بروید، گُم شوید. از استخوان های شکسته و  سینۀ شکافته ام چه میخواهید؟

من با دغل بازان و خائنین ومزدوران اجنبی کاری ندارم. بروید ومزارم را تیره وتار نسازید. شما را خوب می شناسم. شما مردم دیروز نیستید. وقتی که در سنگر جهاد بودیم، شما نیز مثل من از مال ومنال دنیا چیزی نداشتید. ولی امروز سخن از ملیون و ملیارد میگوئید. از پول دزدی و فروش خون ملت و فروش جهاد مباهات میکنید. اکثر تان به سفارت خانه ها ی پاکستان، ایران، وهابی ها و همچنان به سفارت های گبروترسا جاسوسی میکنید. بروید که مرا بدنام کردید، آبروی مرا بردید،

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا