گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » شعرمتعــــهد پرنــده ایـــســت اســـیر و بـــال شکــــسته !
شعرمتعــــهد پرنــده ایـــســت اســـیر و بـــال شکــــسته !

شعرمتعــــهد پرنــده ایـــســت اســـیر و بـــال شکــــسته !

شاعر میتواند متعهد باشد اما نه از طریق شعر. توقع اینکه شاعر در شعر خود باید در قبال مسایل اجتماعی تعهد داشته باشد توقع کاملا بیجاست و به این میماند که ازکسی بخواهید که درغم وماتم خود بخندند ودرجشن وشادی خود گریه کند.

اصلا فلسفه وجودی شعر و یا هنر در مجموع، چیست؟گفته میشود هنر بیان حساسات درونی انسان است. پس نباید عقل جلو بروز این احساسات را بگیرد. دهقان یا چوپانی که در عالم تنهایی صدای خود را بلند میکند و آواز میخواند به چی منظوری این کار را میکند؟ آیا چیزی غیر از بیان احساسات درونی اش میباشد؟

آیا هدف از این صدا بلند کردن و آواز خواندن به گونه ای گریز از تنهایی و دلتنگی نیست؟آگر چنین است پس چرا از او توقع داشته باشیم که در آنچه میخواند چیز های را باید بگوید که به نفع اجتماع باشد. آیا عرق ریزی که این دهقان از صبح تا شام میکند خود تعهد به جامعه نیست و جامعه از آن نفع نمیبرد؟ چرا او را باید مجبور بسازیم که حتی در ابراز احساسات خود هم آزاد نباشد.هنر همانگونه که در بالا هم آمده از عمق احساسات بیرون میشود اما زمانیکه از تعهد صحبت میکنیم با عقل سرو کار داریم، با عقل حسابگر که کارش تشخیص نفع و ضرر است.اصلا تعهد به چی؟ تعهد در قبال مسایل اجتماعی بخودی خود سخن ایست مبهم. تعهد به مسایل اجتماعی بدون تعهد به یک مکتب یا آموزه سیاسی، دینی، فلسفی و یا اقتصادی امکان ندارد، چون همین آموزه های حاکم بر جامعه اند که آسان را تعریف میکنند. بنابرین شاعر یا هنرمند متعهد نا گزیر است به یکی از آموزه ها خود را متعهد بسازد. تعهد به یک مکتب فکری شعر را از شعریت اش خارج میکند. و زمانیکه مکتب فکری که به آن تعهد داشت از اعتبار بیافتد شعر او هم بی اعتبار شدهدبه زباله دانی می افتد.البته این بدان معنی نیست که شاعر نباید در مورد مسایل اجتماعی شعر بگوید. شعری که از عمق احساسات شاعر برون میشود، بدون اینکه که خود را مکلف به سرودن آن بداند تفاوت دارد با شعری که بخاطر قول و قراری که با کسی گذاشت است می سراید. تعهد یک امر آگاهانه و عهد بستن با کسی یا چیزی است، پس زمانی که شما با چیزی یا کسی عهد می بندید آزادی تان را از دست میدهد.در ضمن هنر متعهد و یا هنرمندی که با کسی یا حتی با جامعه عهد می بندد از طرف مقابل هم توقع پاداش دارد.هنر متعهد بگونه ای همان نسخه قدیم است اما به شکل دیگرش، یعنی همانگونه که شاعر دربار برای دربار شعر میگفت و پاداش میگرفت، شاعری هم که با یک مکتب فکری تعهد می بندد در واقع آگاهانه یا ناخودآگاه توقع پاداش را دارد. این پاداش ضرور نسیت که حتما پاداش مادی و در زمان حال باشد.اما برخلاف هنر مندی که تعهد با هنر دارد و هنر را نمی خواهد اسیر این یا آن ایدیولوژی یا مکتب فکری بسازد، زمانیکه چیزی در قبال مسایل اجتماعی مینویسد هیچ پاداشی توقع ندارد. مثل آفتاب می درخشد، نورخود را به اطراف خود پخش میکند، برایش مهم نیست که این نوروگرما برای چی کسی میرسد، چی کسی ازآن استفاده میکند، دوست یا دشمن، و شاید هم هردو.

نظر دادن بسته است.

بالا