گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » مفهوم اصلی قصاص درآیات قرآن!
مفهوم اصلی قصاص درآیات قرآن!

مفهوم اصلی قصاص درآیات قرآن!

 فروکاهیدن قصاص به «مقابله به مثل» (خون با خون، و عضو با عضو،…) نادرست است. واژه قصاص در قرآن حامل مفهومی بس جامع تر و عمیق تر می باشد. قصاص پیگیری نمودن اثر و امور مربوط به تعدی بر اساس تناسب و توازن (نه مقابله به مثل) بین جرم و مجازات است. این پیگیری هم بر مبنای حق فرد قربانی و خانواده او و هم برای مبنای اصلاح و حق حیات جامعه می باشد. همچنین این پیگیری به مرجعی غیر از قبیله یا بستگان قربانی و متعدی سپرده شده است. در همه آیات مربوطه، ترجیح شارع پرهیز از کشتن مجرم است. در حالی که دریافت عمومی از واژه قصاص ترجیح کشتن و تقاص گرفتن است که کاملا خلاف ترجیح شارع می باشد.

به عبارت دیگر در بین مردم با شنیدن کلمه قصاص اولین چیزی است که معمولا به ذهن می آید کشتن و مقابله به مثل است و اما در تعادل و تنظیم بین رجحان پرهیز از کشتن قاتل، تامین حق قربانی و خانواده او، و تامین حق اصلاح و حیات جامعه؛ عنصر یا بحث گم شده ای وجود دارد که این نوشتار به روشن تر شدن آن کمک خواهد کرد. دیه ما به ازای عفو کردن به جای قصاص کردن شناخته شده است. اما دیه به تنهایی نمی تواند بین بخشش و حق حیات و اصلاح جامعه توازن و تعادل برقرار کند. در نتیجه در رویکرد رایج قضایی بر مبنای درک رایج از قصاص، شکاف و عدم سازگاری و یا عدم انسجامی بس بزرگ در این دو مورد وجود دارد: ۱) بین مجازات دنیایی قتل عمد و مجازات دنیایی قتل غیرعمد؛۲) بین مجازات دنیا ومجازات آخرت برای قتل عمد.

بر اساس استدلال بیان شده در این نوشتار می توان نتیجه گیری کرد که:

آیه بحث انگیز بقره:۱۷۸ و آیه بقره:۱۷۹ بدون یکدیگر و بدون آیات دیگر قرآن نمی توانند مبنای قصاص باشند. آیه بقره:۱۷۸ مربوط به حق اولیای دم (دیه بعد از عفو) و آیه بقره:۱۷۹ مربوط به حق جامعه و تنظیم این دو حق توسط مرجعی دیگر (اولی الالباب جامعه) است. «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى» ذکر شده در آیه بقره:۱۷۸، مبنای مقابله به مثل در کشتن قاتل نیست؛ بلکه مبنای تعیین مبلغ دیه بر مبنای عرف جامعه آن روز در آن سرزمین می باشد.

یکم – عدم سازگاری بین مجازات قتل عمد و قتل غیرعمد در رویکرد رایج

الف۱- کشتن عمدی یک فرد بیگناه (چه زن چه مرد، وچه آزاد چه عبد) مثل کشتن تمام بشریت است (مائده:۳۲).

الف۲ – اگر کسی مرتکب قتل غیرعمد شود، بدون عفو اولیای مقتول مجازات آن پرداخت دیه و آزاد کردن یک بنده است (غیر از حالت قتل یک دشمن) (نساء:۹۲) .

الف۳ – با عفو قاتل قتل عمد توسط اولیای مقتول، مجازات قتل عمد دیه می شود (بقره:۱۷۸).

بنابراین:

الف۴ – در عمل قاتلی که معادل همه بشریت را کشته با عفو اولیای دم

  • اولا- مجازاتش از قتل غیر عمد کمتر می شود (به اندازه آزادی یک برده)؛ که محل اشکال است.
  • دوما- فرصت بازگشت بدون قید و شرط به جامعه را یافته است که ممکن است به ارتکاب قتل یا قتل های احتمالی دیگر توسط قاتل بینجامد.

دوم- عدم تناسب بین مجازات دنیایی و مجازات آخرت قتل عمد در رویکرد رایج

ب۱ – جزای قتل عمد، اقامت دائمی قاتل در جهنم است ( نساء:۹۳). یعنی هیچ مجازات دنیایی نمی تواند متناسب کشتن تمام بشریت باشد. این آیه در مجازات قاتل قتل عمد فراگیر است و برای مجازات در آخرت بین حالت بخشش و حالت عدم بخشش توسط اولیای قربانی فرقی نگذاشته است.

ب۲ – (الف:۴)در عمل قاتلی که بشریت را کشته با عفو اولیای دم:

اولا- مجازاتش از قتل غیر عمد (مثلا یک حادثه رانندگی در جوامع کنونی) کمتر می شود؛

دوما- با آزادی یک جنایتکار و بازگشت بدون قید و شرط او به جامعه، فرصت انجام قتل یا قتل های احتمالی دیگر به او داده شده است. به ویژه اگر از لحاظ مالی فرد متمولی باشد می تواند افرادی را که اراده کند (و ممکن است برای جامعه ارزش بالایی هم داسته باشند) بی پروا به قتل برساند.

بنابراین:

ب۳- بین (ب)۱ و (ب۲) عدم توازن و عدم سازگاری بزرگی برقرار است که محل اشکال است. این شکاف دلالت بر گم بودن کبرایی در این قیاس دارد که در این نوشتار خواهد آمد.

سوم- «قصاص» جامع تر و عمیق تر از مقابله به مثل

ج۱- الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ (بقره: ۱۹۴) مانند:- الْحُرُّ بِالْحُرِّ و … (بقره:۱۷۸ )، و- النَّفْسَ بِالنَّفْسِ و … (مائده: ۴۵)؛«محدود کردن» مقدار عکس العمل به مقدار عمل را می رساند.

ج۲- اما در معادله محرمات الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ؛ مقابله به مثل، انجام ندادن کاری است. یعنی نمی توان قصاص را فقط شامل انجام عکس العملی در برابر عملی دانست. اینجا عدم تعرض، عدم تعدی، نکشتن، … در یک دوره زمانی توافق شده بین طرفین درگیر؛ یک نوع قصاص است. این نکته بسیار مهم و شایسته دقت بسیار است. به عبارت دیگر اینجا یک در برابر یک نیست. صفر در برابر صفر است.

ج۳- در قصاص برای جامعه حیات است (بقره:۱۷۹).

ج۴- درآیه بقره: ۱۷۸ بر خلاف آیه مائده:۴۵ از نفس با نفس استفاده نشده است؛ بلکه آزاد بودن یا غیر آزاد نبودن و زن بودن قربانی را ذکر کرده است. توجه ویژه به این نکته اهمیت زیاد دارد.

ج۵- درآیه بقره: ۱۷۸، ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ؛ دلالت دارد بر خواست خداوند (نه توصیه) در تخفیف و کاهش دادن مجازات کشتن و جایگزین کردن آن با دیه. تا جایی که این تخفیف و کاهش را رحمت خدا می داند.

ج۶- در آیه شوری:۴۰ در مجازات بدی با بدی بر دو مورد تاکید شده است: ۱) بخشش، و ۲) اصلاح.

ج۷- واژه «قصاص» اسم مصدر از ریشه «قصَّ یقُصُّ» به معناى پى گیرى نمودن اثر چیزى است. در «لسان العرب» چنین آمده است: قصصت الشى‏ء اذا تتبعت اثره شیئاً بعد شئٍ[۱]. قصاص نمودن چیزى، یعنى به تدریج دنبال اثر آن رفتن.
ج۸ – برای نمونه، دو مورد از همین ریشه لغوی با کاربرد پی گیری و دنبال اثر چیزی رفتن:قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّاعَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا. گفت این همان چیزى است که ما جست‏وجویش مى‏کردیم‏،پس پی جویانه بر رد (پای) خود بازگشتند (کهف:۶۴). ·-وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِفَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَایَشْعُرُونَ. و به خواهر او گفت پى او را بگیر، آنگاه دورادور او را مى‏پایید، ولى ایشان درنمى‏یافتند (قصص:۱۱).

بنابراین:

ج۹ – مفهوم قصاص برخلاف درک رایج، فراتر و جامع تراز مقابله به مثل خون با خون یا عضو با عضو است.

چهارم- دو مولفه اصلی قصاص: حق اولیای دم و حق حیات و اصلاح جامعه

د۱- مفهوم قصاص بر خلاف درک رایج فراتر و جامع تر از مقابله به مثل خون با خون یا عضو با عضو است (ج۹)

د۲- برای ولی مقتول حقی است اما نباید در قتل زیاده روی کند (اسرا:۳۳)

د۳- در آیه شوری:۴۰ در مجازات هر بدی بر دو مورد تاکید شده است: ۱) بخشش، و ۲) اصلاح.

د۴- در قصاص برای جامعه حیات است (بقره:۱۷۹)

بنابراین:

د۵– امور مربوط به قصاص شامل تامین و تنظم دو مولفه است: حق قربانی و اولیای او و همچنین حق اصلاح و حیات جامعه.

د۶) با افزوده شدن مولفه حق جامعه در اصلاح و حیات و «تعیین مجازات برای این حق»، اشکال عدم توازن و عدم سازگاری بین جرم و مجازات در رویکرد رایج در موارد زیر برطرف می شود:·بین مجازات قتل غیر عمد و مجازات قتل عمد پس ازعفو (الف۴)  ·بین مجازات آخرت فتل عمد و مجازات دنیایی قتل عمد پس از عفو (ب۳).

پنجم- ترجیح پرهیز از کشتن قاتل

ه۱- درآیه بقره:۱۷۸ با یک تفسیر بر تخفیف مجازات کشتن قاتل به دیه، و با تفسیر دیگر بر تخفیف مجازات کشتن قاتل به دیه پس از بخشش اولیای دم تاکید شده است:تخفیف و تبدیل مجازات قتل به دیه، تخفیف و رحمت خدا خوانده شده است (ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَهٌ)  ·حتی اگر این تخفیف و تبدیل مجازات را با تفسیر مقید و مشروط بودن به عفو اولیای دم بخوانیم، بر ترجیح بخشش و اجتناب از قتل تاکید شده است. اما در این حالت هنوز این اشکال باقی می ماند: اگر منظور از واژه قصاص در این آیه حکم واجب کشتن قاتلاست، چطور خدا خود این حکم را نقض می کند و نقض این حکم را رحمت و تخفیف از جانب خود می داند.

ه۲- در آیه مائده:۴۵ بر بخشش در قتل تاکید شده است.

ه۳- در آیه شوری:۴۰ بر بخشش و اصلاح در مجازات بدی با بدی تاکید شده است.

ه۴- آیه نحل:۱۲۶ دلالت بر خویشتنداری در عقوبت کردن دارد. همچنین عقوبت کردن با قید اگر خواستید آمده است. به عبارت دیگر تاکید شده است که اگر خواستید عقوبت کنید، مثل آن را انجام دهید (نه بیشتر). اینجا هم عقویت نکردن بر عقوبت کردن برتری دارد.

ه۵- عفو کردن برای پیشگیری از دور باطل ادامه خشونت. در چهار مورد آیه های بالا (ه۱ ،ه۲، ه۳، و ه۴)، از یک طرف هر کدام از آیه ها دلالت بر تناسب مجازات با جرم دارد و از طرف دیگر بر رجحان و برتری بخشش تاکید شده است. توجه ویژه به این نکته دارای اهمیت زیاد است: شان نزول این آیات مبنی بر مجازات متناسب با تعدی، به جامعه و زمانی برمی گردد که انتقام جویی های خشونت بار و بی رویه خانوادگی و قبیله ای، و همچنین خود برتر دانستن برخی از قبیله ها بر دیگر قبایل؛ و در نتیجه کشتن تعدادی انسان بیگناه در عکس العمل به یک قتل رایج بوده است. در چنان محیط و شرایطی، نه تنها حکم قرآن سقف (حداکثر) مجازات یک نفر در برابر یک نفر است، بلکه بر بخشش و رحجان نکشتن همان یک نفر نیز تاکید شده است. تا جایی که در آیه بقره:۱۷۸ آن را رحمت و تخفیفی از جانب خدا دانسته است.

ه۶- قضاوت در مورد سلب حیات از یک نفر کاری است به غایت بزرگ و مسئولیت زا. آیه نساء:۹۳ تنها آیه ای است که در قرآن برای قتل عمد به طور مستقیم حکم صادر شده است. این حکم اما حکم اقامت دائمی در آتش جهنم است و نه یک حکم مجازات در این دنیا. دلایل زیر را می توان برای عدم صدور مستقیم حکم مجازات دنیایی قتل برشمرد:کشتن یک انسان بیگناه که معادل کشتن تمام بشریت است آن قدر بزرگ است که هیچ مجازات دنیایی متناسب با آن وجود ندارد·انسان جائزالخطاست (آیات زیادی در قرآن)؛ بطوری که ممکن است در قضاوت اشتباه کند. کشتن یک بیگناه مثل کشتن بشریت است (مائده:۳۲). یعنی این که تعیین مجازات اعدام مسئولیت بسیار بزرگی است نجات جان یک انسان بیگناه مثل نجات بشریت است، وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا(مائده:۳۲). در مقایسه با بخش دیگر این آیه؛ این بخش از آیه مبنی بر نجات جان یک انسان، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این نجات شامل نجات جان یک انسان بیگناه متهم به قتل نیز هست. اگر انسانی بر اثر قضاوت اشتباه یک انسان جائزالخطا کشته شود، نمی توان قربانی را زنده کرد. متاسفانه درسلب حیات از انسان ها دست ودل بازتر عمل شده است تا سلب مرگ از انسان ها!تبدیل مجازات قاتل به دیه در بقره:۱۷۸ تخفیف و رحمت خداست (ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَهٌ )، حتی اگر با تفسیر مشروط بودن به عفو اولیای دم بخوانیم. می توان گفت اینجا نیز علاوه بر تامین حق اولیای قربانی، دلالت بر احتیاط در عدم کشتن یک متهم احتمالا بیگناه هم دارد. کما این که اگر بشر جائزالخطا نبود خدا خود مجازات دنیایی برای قتل عمد مشخص می کرد.

بنابراین می توان گفت:

ه۷– رجحان شارع پرهیز از مقابله به مثل خون با خون است، با حفظ اصل تناسب بین جرم و مجازات.

ششم- پیگیری قصاص با مفهوم جامع آن توسط اولی الالباب با ترجیح پرهیز از کشتن قاتل

و۱ – پی گیری امور مربوط به قصاص شامل تامین و تنظم دو مولفه است: حق قربانی و اولیای او و همچنین اصلاح و حیات جامعه (د۵)

و۲- ترجیح شارع پرهیز از مقابله به مثل خون با خون است با حفظ اصل تناسب بین جرم و مجازات (ه۷)

و۳- در آیه شوری: ۴۰ بر بخشش و اصلاح در مجازات بدی با بدی تاکید شده است.

و۴ – قضاوت در مورد سلب حیات از یک نفر کاری است به غایت بزرگ و مسئولیت زا (ه۶).

و۵- توصیه به انجام کارها به صورت شورایی (شورا:۳۸)

و۶ – اولی الالباب جامعه (خردمندان نه یک نفر خردمند) در قصاص اهمیت دارند (بقره:۱۷۹) و (همچنین آیات دیگر قرآن مبنی بر توانایی ها و صلاحیت اولی الالباب [۲]).

(۷۶) تصمیم گیری برای پرکردن شکاف ناشی از عدم توازن و عدم سازگاری مجازات آخرت و مجازات دنیایی قتل عمد (الف۴)، و همچنین بین مجازات قتل عمد و غیر عمد (ب۳)؛ با تعیین مجازات جهت تامین حق حیات جامعه و اصلاح جامعه(د۶)، به عهده اولی الالباب (و۶) است.

بنابراین نظر شارع درباره قصاص چنین می شود:

و۷– سپردن پی گیری امر خطیر قصاص با مفهوم جامع آن به خردمندان (اولی الالباب) برای تامین و تنظیم حق قربانی و اولیای او و حق حیات و اصلاح جامعه؛ بر مبنای رجحان پرهیز از کشتن مجرم با حفظ اصل تناسب و توازن بین جرم و مجازات.

هفتم- نتیجه گیری

ز۱-هریک ازآیات بقره:۱۷۸وبقره:۱۷۹بدون یکدیگر واین دو آیه بدون آیات دیگر نمی توانند مبنای قصاص باشد.

ز۲- با توجه به مفهوم جامع قصاص، آیه بقره:۱۷۸ مربوط به حق اولیای دم (دیه بعد از عفو) و آیه بقره:۱۷۹ مربوط به حق جامعه و تامین و تنظیم این دو حق توسط اولی الالباب جامعه (مرجعی غیر از اولیای دم و بستگان و قبیله طرفین نزاع) است. یعنی واژه قصاص در آیه بقره:۱۷۸ به معنای کشتن نیست. همان مفهوم جامع قصاص است که در (و۷) تعریف شده است و با آیه بعدی که با حرف ربط «و» ربط داده شده و همچنین آیات دیگر کامل می شود.

ز۳- «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى» ذکر شده در بقره:۱۷۸؛ مبنای کشتن قاتل نیست بلکه مبنای تعیین مبلغ دیه بر مبنای عرف جامعه پیش ازعصرنزول برای سه گروه آزاد و برده و زن است.

ز۴- می توان گفت در تعریف جامع یا مفهوم جامع قصاص، عبارت «ترجیح پرهیز از اعدام» جایگزین عبارت «عدم اعدام در صورت بخشش اولیای دم» می شود. یعنی حق عفو اولیای مقتول حق حیات و اصلاح جامعه را از بین نمی برد. مبنای این حق و مرجع تصمیم گیری درباره آن حق قربانی و اولیای دم نیست و در نتیجه خارج از حوزه تصمیم گیری آن هاست. تصمیم گیری درباره حق جامعه به عهده اولی الالباب (حکومت در زمان وجود دولت و ملت) است که می تواند بستگی به مورد تعدی و احوالات و پیش بینی رفتار مجرم زندان باشد. پی گیری تغییر رفتار مجرم و اثر آن بر جامعه بخشی از قصاص است.   با ارزیابی مجدد رفتار مجرم در رابطه با حق حیات و اصلاح جامعه امکان بازگشت او به جامعه فراهم می گردد. با تعریف جامع قصاص عدم توازن رایج بین مجازات جرم قتل عمد و مجازات آن در صورت عفو اولیای دم برطرف می شود.

ز۵- بر مبنای استدلال مشابه، نتیجه را می توان به «قصاص» نقص عضو نیز تعمیم داد: پرداخت دیه متناسب با عضو نقص شده به قربانی (حق قربانی) و تصمیم گیری درباره حق حیات و اصلاح جامعه و پی گیری اثر آن توسط قوه قضاییه که می تواند حکم زندان مشروط به تخفیف در آینده باشد.

هشتم- آیات مربوطه

مائده: ۳۲

مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاء تْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ به همین جهت‏، بر بنى اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس‏ انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته‏؛ و هر کس‏ انسانى را از مرگ رهایى بخشد چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است‏. و رسولان ما، دلایل روشن براى بنى اسرائیل آوردند، اما بسیارى از آنها، پس از آن در روى زمین‏، زیاده روی کردند.

نساء: ۹۲

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهٍ وَدِیَهٌ مُّسَلَّمَهٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن یَصَّدَّقُواْ فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهٍ وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِّیثَاقٌ فَدِیَهٌ مُّسَلَّمَهٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهً فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَهً مِّنَ اللّهِ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمًا حَکِیمًاهیچ فرد باایمانى نباید مؤمنى را به قتل برساند، مگر از روى خطا، کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایى به کسان او بپردازد؛ مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند. و اگر [مقتول‏] از گروهى باشد که دشمنان شما هستند باید یک برده مؤمن را آزاد کند. و اگر [مقتول‏] از جمعیّتى باشد که میان شما و آنها پیمانى برقرار است‏، باید خونبهاى او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن [نیز] آزاد کند. و آن کس که [برده[ نیابد دو ماه پى در پى روزه ‏بگیرد. این توبه‏پذیرى خداوند است و خداوند داناى فرزانه است.

‏ بقره: ۱۷۸

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ

اى کسانی که ایمان آورده اید بر شما در مورد کشتگان قصاص مقرر گردیده است‏: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن. پس هر کس برادر (دینى‏)اش در حق او بخشش کند، بر اوست که خوشرفتارى کند و (دیه را) به نیکى به او بپردازد. این (عفو کردن) آسانگیرى و رحمتى از سوى پروردگارتان است‏، پس از آن (عفو) هر فراروی، عذابى دردناک (در پیش‏) خواهد داشت

نساء:۹۳

وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا و هرکس مؤمنى را عمدا بکشد، جزاى او جهنم است که جاودانه درآن بماند و خداوند بر او خشم گیرد و لعنتش کند و براى او عذابى عظیم آماده سازد.

بقره:۱۹۴

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

ماه حرام در برابر ماه حرام و مقابله به مثل (قصاص) در حرمت ها. پس اگر کسی علیه شما تعدی کرد شما علیه او به همان اندازه تعدی کنید. از خدا پروا کنید و بدانید خدا با پرهیزگاران است.

مائده:۴۵

وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَهٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ

و در آن بر آنان مقرر داشتیم که جان در برابر جان، و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و نیز همه ضرب و جرحها قصاص دارد، و هرکس که درگذرد، این [عفو] در حکم کفاره اوست، و کسانى که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، حکم نکنند، ستمگرند

نحل:۱۲۶

وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرینَ و اگر خواستید کسى را مکافات کنید، نظیر آنچه به آن مکافات دیده‏اید، مکافات دهید؛ و اگر شکیبایى ورزید، این شیوه براى شکیبایان بهتر است‏.

شوری:۴۰

وَجَزَاء سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ جزای هر بدی، بدی همانند آن است و هرکه گذشت و اصلاح کند، پاداشش باخداست، براستی او ستمگران را دوست ندارد

بقره:۱۷۹

وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ و اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است باشد که به تقوا گرایید

اسرا:۳۳

وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا و نفسى را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وى حجتی داده‏ایم پس [او] نباید در قتل زیاده‏روى کند زیرا او یارى شده است

شورا:۳۸

وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ و کسانى که نداى پروردگارشان را استجابت کرده‏اند، و نماز را برپا داشته‏اند و کارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزیشان داده ‏ایم ‏مى‏بخشند

[۱ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، صفحه ۱۹۰

[۲برخی آیات مربوط به اولی الالباب:

آل عمران:۱۹۰ ، بقره:۲۶۹، آل عمران:۷، یوسف:۱۱۱، رعد:۱۹، ابراهیم:۵۲، ص:۲۹، زمر:۹، زمر:۱۸، زمر:۲۱ ، غافر:۵۴           

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا