گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » بازسرماشدوفــریادِغریبــان برخاست
بازسرماشدوفــریادِغریبــان برخاست

بازسرماشدوفــریادِغریبــان برخاست

گرچه در سال ۱۳۲۹ خورشیدی سروده شده است، اما این رنجنامه پایان نیافته است

غم سرما و زمستان نه تو داری ونه من . . .

بازسرما شد وفریادِغریبان برخاست

لطف واحسانی به ایشان نه تو داری نه من

فرا رسیدن زمستان و هوشداردلسوزان، خبر ازمرگ غریبان وغفلت سودخواران دارد. شعری را که می خوانید از مجلۀ بلخ شمارۀ هفتم، سال ۱۳۲۹ خورشیدی گرفته شده است. شاعر آن محمد اسماعیل خان “ذبیح” است. با ابراز امتنان از کامران پارسیان ارجمند که خواهش مرا پذیرفت و به زودی طرحی دل نشین آراست .

غم سرما و زمستان نه تو داری ونه من

رحم بر حال غریبان نه تو داری ونه من

یک بغل افت وشنو نغمۀ استاد نتو

گوش برشیون طفلان نه تو داری ونه من

شادمان باش بخور مرغک بریان شب و روز

پرسش ازبیوۀ بی نان نه تو داری ونه من

دل سیه ساز وبکن قیمت اجناس دو چند

خوف از آه غریبان نه تو داری و نه من                                               طفل ما وتو که آرام بناز ونعم است

خبر ازحال یتیمان نه تو داری نه من

بازسرما شد وفریادِغریبان برخاست

لطف واحسانی به ایشان نه تو داری نه من

چه توانی تو از این ناله وفریاد “ذبیح”

قدرت دادن یک نان نه تو داری ونه من

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا