گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » فتواهای ازسنت درعصر مدرنیته !
فتواهای ازسنت درعصر مدرنیته !

فتواهای ازسنت درعصر مدرنیته !

انتقادهای روشنگرانه یا انتقام های آشوبگرانه ؟

از همه دوستان ومبارزان راستین راه آزادی و عدالت می خواهم که این یادداشت را حتمأ از شروع تا به انجام بخوانند شاید جواب بسیاری ازپرسشها و ابهاماتی را که دراین چند روز آخیر جامعه جنگ زده ما با ظهورامام زمان های قلابی و فیلسوف های  جنسی درذهن شان خطورمی نمایند دریابند اما بعد :سخنان دکترعبدالستارسیرت یکی ازنامور ترین مراجع قرئت شریعتمدارمذهبی که دین مقدس اسلام را با الهام ازاندیشه های دانشمندان و فقهای متعلق به گفتمان های اقتدارگرابا نورم های بنیاد گرائی طبقاتی تفسیر و تعبیر میکند به گمان اغلب  شنیدید و مطالعه فرمودید ،ویا هم اکنون با غورودقت کامل توجه فرمائید :

چنانچه می بینیم درجوامع اسلامی منجمله افغانستان شگافهای تمدنی ، فرهنگی ، سیاسی و ایدئولوژیکی گوناگونی وجوددارد که برخی فعال ، برخی نیمه فعال وبعضی از آنها نیزغیر فعال میباشند میتوان با توجه به معیار های خاص هر جامعه طبقه بندی گردیده اند .نباید فراموش کرد که برای دریافتن دقیق و گسترده تمامی ابعاد اندیشه های اسلامی به ویژه در حوزه سیاسی  اسلام درعصر حاضر باید دقیقأ متناسب به  نوع نگارش فلسفی مان درباره  خدا ، وحی ، قرآن ، کائینات و انسان باید معلوم و مشخص بوده باشد باید هرآنکه درباره ء خدا ، وحی ، قرآن ، هستی و انسان نظراش را ارائیه میدهند نسبت به این مفاهیم و مؤلفه ها مواضع اش را نیز پس ازانطباق آن با فلسفه آفرینش هستی وکائنات همچنان درحوزه زندگی تاریخی انسان فرآیند حیات بشری را درآئینه فلسفه آفرینش بصورت علمی ببینند وبا رشته های خرد وعقلانیت پیوند دهند!این اسلوب سبب می شود تا علل و اسباب تکامل هستی و انسان در تاریخ رابصورت علمی مورد مطالعه قرارگیرند.علل واسباب تمامی تحولات اجتماعی رادرپیوند باتکامل هستی وآفریده گارآن درهرعصروهرزمان ودربطن هرجغرافیأ وهرمکان با چنین کلید وچنین معیار بشگافند .

 با دریغ وتأسف آنچه که در جوامع و بزرگترین حوزه های علمی و مذهبی مانند دانشگاه  الازهرمصر ، پوهنتون ام القرای عربستان ، مدرسه دیوبند هند و مدارس و مجامع علمی و  دارالا فتا های تمامی  کشورهای اسلامی به مشاهده میرسد مناسبات سیاسی وبیشتر اقتصادی در نظام اسلامی را با معیارهای جوامع سنتی قبل ازمدرنیتـــه اما با شـــعار ” اسلام دین کامل “با روایت های قوی و ضعیف  اشعری گری ، سلفی گری و دیگر مفاخر و رجال برجسته و ارجمند تاریخ اسلام استخراج و درقالب فتواهای شرعی برای پیرویی و اطاعت مسلمانانی که در هر کجای زمین به سرمی برند صادر می کنند که  در واقع این روشهای انارشیستی و خشونت آمیز تروریستی ، محصول باز تولید عناصر ومایه های نگاه غلط فلسفی به خدا و انسان همچنان  فقه سنتی و قدیم در عصر مدرنیته امروز است . خلاصه اینکه نگاه فلسفی اکثریت مراجع اجتهادی و فقهی عصر سنت به ذات خدا و انسان که همه پژوهش ها ی آنها در حوزه فقه وقانون را تحت تأثیرقرارمیدهند برمحورقرئت دینی سنت گرا استواراست. باتوجه به اینکه ما دریک وضع عمومی گذارقرارداریم نه میتوانیم ازاظهارات برخی ازعلمای ارشدچنین گفتمان سنت گرای تاریخ را پیرامون مواضع اعتقادی آنها نسبت فلسفه وحکمت چشم پوشی نمود 

یکی از برجسته گان این عرصه عالم نمائی بنام مولوی عبیدالله متوکل است که با عمامه و محاسن سفید اش در حالیکه بدون ریأ کاری و فریب به دیگران با صراحت پرده از خاک های افتاده بر کالبد مومیائی شده قرئت شریعتمدارانه فقه تاریخی برمیدارد و اعلام میکند که ” در زمان سقراط و افلاطون عیسی علیهم السلام بود آنها ملحدین بودند آنها فلسفه خود را ترجیح دادند مثلی که حال درهمین وطن ما وشما فارابی ،ابن سینا و..این ملحدها را چقدرارزش دادند درکتاب ها واین ها تمامی عمرشان در فلسفه گوئی وبی دینی تیر شد وعلیه اسلام کارها کردند،درمکتب های ما به جای ازینکه صحابه راارزشهای شان قائل شوند ما را تشویق به وطن پرستی میکند واستدلال شان این است که می گویند در وطن ما خدمت کرده ؛چرا؟ که شعرشرکی را گفته است، قابل قدراست شفاخانه ها ومکتب ها را بنام های شان نام گذشته اند”نمونه های بسیار بارزی ازاین اندیشه وچنین اندیشیدن وجود دارد که تاریخ اسلام ومسلمانان رافراگرفته اند وهمین گونه اظهارات است که به مثابه آب تقطیرشده  برای غرس ونموی درخت تحجروخشونت عمل میکنند اماازاینکه جراثیم این بیماری که درجدارهای نازک وآسیب پذیرکشورجنگزده ما افغانستان به مشاهده میرسند این مبحث بیشتروپیشتردربسترجغرافیاوی وتاریخی این خیطه موردبحث ما قرارگرفته است

     اسلام و لومپن های فیلسوف شبه مذهبی!

چنانچه گفتیم برای شناخت درست و دقیق یا درک تحقیقاتی اسلام به عنوان یک جنبش آزادی بخش و عدالت محورلزومأ باید آنرادرتلسکوب جهان بینی ای محققان و پژوهشگران عرصه پژوهش  نسبت به  خدا ،هستی و انسان مورد مطالعه قرار داد وباید دید که موضع آنها نسبت به ذات الهی و جانشین اش انسان چیست و برای تکامل تاریخی این موجود چگونه برنامه ای را پیشنهاد می کنند وبرای حل معضلات و مسائل پیچیده ایدئو لوژیک و نیازمندی های انسان و جامعه درهرعصرو در هر جغرافیای از زمین  دارای چه نسخه ای اند؟ تا با توصل و توجه به آن اساسات یک جامعه مترقی و پیشرفته را پایه گذاری نمایند ،  درغیرآن هرگونه قضاوت آنها نسبت به اسلام و یا هراندیشه دیگر مذهبی و یا هم غیرمذهبی  ناقص ودُم بریده خواهد بود.اکنون که دریافتیم انسان درزمین جانشین ذات خدا و صاحب بزرگترین نعمت الهی یعنی”عقلانیت و خِرد “محسوب میشود لزومأ باید باور داشته باشیم که هردینی درتاریخ انسان متناسب به شرائط حیات تاریخی بشرتوسط پیام رسانان صادق وحاملان راستین وحی ظهور نموده است وعقل تاریخی مانیزحکم میکند که تکامل هستی با تصاعد هندسی و پیشرفت جامعه با تصاعد ریاضی درانطباق با قوانین وفورمول بندی های قابل شناخت صورت می گیرند اما در عین حال برخی ازشارلاتانهای فیلسوف نما با مسخ اساسات فلسفی وتاریخی  دین بصورت دُگم و با شیوه غیرعلمی در صدد اثبات سفسطه های توهوم زای خویش اند که ازآن جمله به انورالحق جبارخیل  یکی ازشبه فلاسفه بیمار روانی که ازعقده جنسی رنج میبرد وخود را به غلط بنیانگذار فلسفه صحت واسلام میداند بصورت نمونه اشاره میکنیم .انورالحق جبارخیل که خود را اسلام شناس ومفسر بینظیروبی بدیل  قرآن پاک می نامد فلسفه تاریخ حیات انسان را بصورت وارونه باوردارد زیرا وی برخلاف آنچه که درقرآن پاک به عنوان نقشه راه تکامل بشردرباره انبیای بزرگ تذکریافته است ازمسیحیت و یهودیت به عنوان ادیان گذشته انکارمینمایندودریک دعوت تلویزیونی درباره ادیان گذشته چنین ابراز نظردارند 

البته تنها مشکل آقای جبارخیل این فیلسوف قلابی که ازشهرت اش چند سال وچند ماهی بیش نه می گذارد اظهارات اش در باره ادیان آسمانی نیست بلکه وی سعی دارد با استفاده از فرصت های بدست آمده که از حاکمیت نظام مافیائی و منحط بازار آزاد برافغانستان برای وی بدست آمده با معرفی خودبه عنوان فیلسوف ،اسلام شناس،مفسر قرآن ..وغیره ریشه های فرهنگ ملی و معنویت و اخلاق را با تحلیل های توهم زأیش که طراوش نوع نگاه جنسی به دین و تاریخ است آبیاری کند.که وی دردرباره چگونگی تعدادازدواج حضرت محمدپیامبر گرامی اسلام اینگونه اظهارمیدارد 

ببینید عزیزان ! این پیامبر قلابی جنسی در باره ازدواج های حضرت رسول اکرم چه می گوئید ؟ وی که در سخنانش از تغییر در تفسیر سخن میگوید به سومین  آیه سوره النسأ اشاره می کند و میگوید که : الله میفرماید …..اگر یتیم را دوست ندارید همراهش ازدواج نکن بخاطریکه بسیار مردم همراه یتیم بخاطر میراث که پول دارد می خواهد ازدواج بکند یا این است که می خواهد رحمدلی بکند ، الله این را منع ساخت ، باز چه می گوید فانکحو ما تاب لکم نسأ ..تنها حق یک مسلمان در این است که با یک عاقل وبالغ که دونفر زن ومرد باشند با اونکاح کن کسی که دوست داری …..دراسلام تا که یک کسی را دوست نداشته باشی نکاح صورت نه میگیرد …در آنجا تعداد می آید تعداد خانم ها !مثنی دو و ثُلاثه و سه ،و رُباع  وچهار! اینجا وقتی که تعداد آمد قانون حساب دراینجا باید دخیل شود ، یا جمع باید باشد یا ضرب باشد ویا هم تفریق باشد ! اینجا و که می آید سر ازین ماتحقیق کرده روان هستم که وجمع را میگوید،دووجمع سه وجمع چهارنه(۹)می شود هرچند این فیلسوف بیمار جنسی از شناخت تاریخی جوامع سنتی  قبل مدرن جزیره العرب و حجاز آن زمان عاجز است اما عامی ترین مردم منجمله همه کسانی که از زبان عربی اندکترین اطلاعاتی داشته باشند بخوبی میدانند که جناب فیلسوف نه تنها از شناخت جامعه عرب آنزمان اطلاع ندارد بلکه ازآشنائی ابتدائی با قران پاک نیز بی بهره میباشد. زیرا وی علت ظهوردین اسلام را بدون در نظر داشت شرائط عمومی بویژه سیاسی و اقتصادی جهان و شبه جزیره عرب درآن مقطع تاریخ می انگارد و ازمناسبات و شرائط حاکم برجوامع قبائلی عراب بکلی بی اطلاع بوده است نه میداند که درآن جوامع حیات اطفال و کودکان یتیم وبی سرپرست چگونه بوده و موضع پیامبراسلام درحوزه هویت بخشی به اطفال یتیم بروی کدامین پارامترها ی سیاسی وفرهنگی استوار بود ؟ این فیلسوف ومفسرقرآن حتی ازادای حروف ومخارج درزبان نیزنه تنها عاجزاست بلکه آنرابه غلط تلفظ می نمایند چنانچه آیه شماره سوم سوره النسأ را

چنان غلط تلفظ نمود که حتی معنای آنرا تغییر داد و نکاح به ” ن  ِ کسری “ را به ” ن ُ ضمه تلفظ کرد اگراز مطرح نمودن  قواعد صرفی و نحوی که بیشتر از سوی ماجراجویان فتنه گر برای پیروزی بر دیگر اندیشان بکار گرفته میشود و این عملیه  چنان عیب بزرگ نیز نه میباشد بگذریم جبار خیل این متخصص سکس و  فیلسوف بیمارجنسی  خود برآنچه که باید یک بیمار روانی تلقی گردد اعتراف می نمایند . و قبل از آمادگی برای یک گفتگوی تلویزیونی درباره تعریف فلسفه و فیلسوف و دیگر مدارج  و مدارک اش اینگونه اظهار نظر می دارد :

می بینید که وی دریک میان برنامه تلویزیونی درمورد انبیأ بزرگوارتاریخ پرسش گونه چنین اظهار میدارد ” فیلسوف که ما برای شان حکیم می گوئیم …تمامی پیغمبران فیلسوف ها بودند و آخرین و بهترین اش خاتم النبین است .وبعد ازینکه در بین پیغمبران کسی نبود دو نفر ما فیلسوف داشتیم و در قرآن ثابت است یکی لقمان است یکی حضرت خِضر علیه سلام است (۱) و بعد از لُقمان و حضرت خِضر علیه سلام من یگانه فیلسوف این عصر هستم ..این عصر !بسیار متوجه باشید کسانی که قبل از ما بودند و چیزهای را که کردند اجرشان را خدبرای شان میدهد ….ما به اساس این اصل قران را بفهمیم که این کار را مه کرده ایم …..مه وتمامی سابقه کسانی که مؤمنین بودند در یک قطار کار داریم و از نگاه علمی بلی ! علمی لادنی  را که خدا به مه داده فعلأ در بشریت کسی نداره مه پیشتر گفتم که مه ازجمله اوفلاسفه و حکیمهای هستم که الله برایم علم لادنی (۲) داده است

  بی اطلاعی جبارخیل از زندگی سیاسی  محمد پیامبر اسلام !

جبارخیل تنها فیلسوف بیمار و متخصص سکسولوژی است که  مطالعات اش را در قالب  دین اسلام بسته بندی میکند و ازهمان زاویه به تاریخ اسلام بوِیژه حیات رسول اکرم می نگرد ومی تازد  ؛هرچند وی غریزه جنسی را با عشق و محبت میان انسان ها به غلط مخلوط میکند و قرارداد ازدواج میان زنان  و مردان را نیز تنها تأمین کننده غرائز جنسی بنام محبت می داند اما  با زرنگی خاصی که دارد با سان دیگر مخالفان اما برپایه های استدلالات کاذب شبه مذهبی حیات سیاسی و اجتماعی حضرت  محمد پیامبر گرامی اسلام را نشانه میگیرد .عزیزان خواننده می دانند که دشمنان پیدا وپنهان حضرت محمد  نخستین پیام آوربزرگ  آزادی و نجات  انسان مسأله ازدواج ام المومنین حضرت عائیشه درسن چند سالگی و ازدواج حضرت رسول اکرم با زینب همسر طلاق شده زید بن ثابت فرزند خوانده وی همچنان تعدد زوجات حضرت رسول الله به عنوان دو و یا چند نکته سیاه در حیات اش را با مسخ حقائق نهفته در زندگی محمد پیامبر گرامی اسلام نشانه می گیرند تا ثابت کنند که گویا محمد رسول الله ، محمد «امین » نه بلکه از رجال آشفته ، عیاش و زن باره آن روزگار به شمارمی آمد

اما این مستشرقین و مریدان سینه چاک آنها نه میدانند که حضرت محمد پیامبر اسلام درهمان آغاز بعثت اش به این گونه وعید و وعده ها جواب نه داده بود چگونه ممکن است جماعت قریش وقتی دیدند ابوطالب نتوانیست از مذاکره با برادر زاده خود نتیجه بگیرند تصمیم گرفتند  بصورت مستقیم با محمد وارد مذاکره شوند  ویکی ازمردان قریش را که برحلم و خونسردی و آدم شناسی شهرت داشت نزد محمد پیامبر اسلام فرستاد ودر خطاب به وی گفت : ای  محمد ! از روزی که تو قدم به عرصه رشد نهادی ما ترا  محمد با القاب امین  و صبور می خواندیم وتو نیزمصداق عینی این صفات بودی هرگز آزارت به کسی نرسید ولی امروز حرف ها ، سخنان و عملکردهای تو زندگی مردم مکه را دیگرگون ساخته وهیچ کسی ازگزند اندیشه ها وشعارهای  نوی که داری در امان نیست !! دین مردم این شهر را خطا میدانی وبت های ما را ناحق می شماری  و میگوئی که دین نیاکان ما بر خطا بوده است در حالیکه تو خود یکی از فرزندان ما هستی و از اجداد ما بوجود آمده ای چگونه روا میداری که به اجداد ونیکان ات توهین نمائی ؟ من از تو به نمائنده گی از همه سران و اعیان قبیله درخواست میکنم که هرچه دردل داری به من بگو تا ما بدانیم که منظور و مقصد اصلی تو چیست ؟ اگر پول وثروت می خواهی من قول میدهم آنقدر پول از بازرگانان و تاجران مکه جمع آوری خواهیم کرد وبه خواهیم داد که برای تمام عمرت بی نیاز شوی ! اگر زن می خواهی من بازهم به توقول میدهم که همه سران قبیله قریش زیباترین دختران خودرا به تو خواهند داد وتوخواهی توانیست هر شب با یکی از دختران زیبای قریش به سرببری !اگر جاه طلب هستی و مقام و منزلت می خواهی و میل داری که شخصیت اول مکه به شمار بیایی ما حاضریم که منظور ترا اجابت کنیم و ترا در رأس این شهر قرار دهیم ولی به شرط اینکه روش خود را تغییر بدهی وعقیده ما تخطئه ننمائی ونگوئی که بت های ما برحق نیستند ، زیرا ما نه میتوانیم این توهین ها را بشنویم و تحمل کنیم ….محمد پیامبربزرگوار اسلام با شکیبائی تمام  اظهارات نمائنده قبیله قریش را استماع نمود و بعد از اینکه سخنان نمائنده قریش پایان یــافت در جـــــواب گفت : « آنچه من میگوئیم از جانب خود نیا ورده ام بلکه این سخنان مأموریتی است که از جانب پروردگاربرمن فرو خوانده می شود و من به شما میگوئیم …وقتی من می گوئیم که دین شما واجداد تان برحق نیست گفته خداوند را برزبان می آورم ومن رسالتی دارم که به انجام خواهم رسانید و تهدید و تطمیع شما مرا از آن رسالت باز نخواهند داشت و شما را مخاطب قرار میدهم و میگوئیم برای اینکه رستگار شوید دست از شرک و بت پرستی بشویئد و دین خدای واحد را بپذیرید …..چگونه ممکن است که اینگونه شخصیت منزه در تاریخ همه داعیه و رسالت الهی و معنوی اش را در پای غرائیزمادی و  شهوانی ذبح کند ؟ و با آنکه بصورت عادی و طی یک معامله تجارتی و با پیشنهاد واصرار زعمای قبیله قریش میتوانیست به این اهداف نائل آید . !!!

(۱) : در قرآن مجید صریحاً نامى از خضر برده نشده بلکه به عنوان: «عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»، که بیانگر مقام عبودیت و علم و دانش خاص او است، و به عنوان معلم موسى بن عمران، از او یاد شده است. در روایات متعددى این مرد عالم به نام «خضر» معرفى شده است.
همچنین از پاره‌اى روایات استفاده می‌شود که حضرت خضر(ع) داراى مقام نبوت، و از پیامبران مرسل بود که خداوند او را به سوی قومش مبعوث ساخت، تا ایشان را به یکتاپرستى و اقرار به انبیاء و رسل و کتب آسمانى دعوت نماید. معجزه‌اش این بود که هرگاه اراده می‌فرمود به اذن الهی چوبى خشک یا زمین بی سبزه‌اى سرسبز شود، این امر بلافاصله به تحقق می‌پیوست و از این جهت وى را خضر گفتند و خضر لقب او است، نام اصلیش بالیا [تالیا] بن ملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است.

(۲) : در الهیات،علم لَدُنّی، علم حضوری یا علم ناآموخته علمی است که بدون تعلیم و تعلّم و بی‌واسطه به دست آمده باشدبه عبارت دیگر علم لدنّی، علمی است که از طریق کشف و الهام بدست می‌آید و نام دیگر آن علم اعلیٰ است. این علم، مختصّ اهل قرب است و تنها با تعلیم و تفهیم ربّانی به دست می‌آید نه با دلایل عقلی و شواهد نقلی !

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا