گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » ثروتــمنـــدتر از بیــل گیتس !
ثروتــمنـــدتر از بیــل گیتس !

ثروتــمنـــدتر از بیــل گیتس !

از بیل گیتس  پرسیدند : « از تو ثروتمند تر هم هست ؟» در جواب گفت : « بلی فقط یک نفر » پرسیدن :  « کی هست ؟»در جواب گفت :من سال‌های پیش زمانی که اخراج شدم و به تازگی اندیشه های طراحی مایکروسافت را در ذهنم داشتم پی ریزی می کردم ،در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز  چشمم به نشریه های و روز نامه ها افتاد . از تیتر یک روز نامه خیلی خوشم آمد ، دست در جیبم کردم که روز نامه را بخرم دیدم که پول خرد ندارم به همین خاطر منصرف شدم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روز نامه فروش وقتی این  نگاه پر توجه مرا دید گفت :

«این روز نامه از خودت بخشیدمش به خودت. بردار برای خودت!گفتم «آخر من پول خرد ندارم.»گفت: « بردار برای خودت بخشید مش .» سه ما بعد برحسب تصادف در همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم دو با ره چشمم به یک مجله خورد دست کردم داخل جیبم باز دیدم پول خرد ندارم باز همان بچه برایم  گفت:« این مجله را بردار برای خودت.»گفتم : « پسر جان چند وقت پیش باز من آمدم یک روز نامه برایم بخشیدی . تو هر کسی که می آید اینجا دچار این مسئله می شوی و برایش می بخشی ؟!»پسر گفت :بلی من دلم میخواهد ببخشم از مفاد خودم است که می بخشم.»به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر در ذهنم مانده که با خود فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می گوید .بعد از نوزده سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد را پیدا کنم تا جبران گذشته را بکنم گروه را تشکیل دادم و گفتم بروید و ببینید در فلان فرود گاه کی  روز نامه می فروخته ، یکنیم ماه تحقیق کردند متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان که فعلأ نگهبان یک صالون تئاتر  است ، خلاصه دعوتش کردن اداره ،ازش پرسیدم من را می شناسی ؟گفت : بلی جناب عالی آقای بیل گیتس معروف که دنیا می شناسدش »برایش گفتم سال های قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روز نامه می فروختی دو بارچون پول خورد نداشتم به من روز نامه مجانی دادی ،چرااینکارراکردی؟گفت:«طبیعی است چون این حسن وحال خودم بود»گفتم :«حالامی دانی چه کارت دارم ، میخواهم آن محبتی که به من کردی را جبران کنم.»جوان پرسید:به چه صورت ؟گفتم هرچیزی که بخواهی برایت میدهم.پسر سیاه پوست درحالی که می خندید،گفت:هرچه بخواهم برایم می‌دهد ؟گفتم هرچه بخواهی گفت: «واقعأ هر چه بخواهم؟»

بیل گیتس گفت: «بلی هر چه بخواهی برایت می دهم ، من به پنجاه کشور آفریقایی قرضه داده ام . به اندازه تمام آنها به تو می بخشم .»جوان گفت:«آقای بیل گیتس ، نمی توانی جبران کنی .»گفتم: «یعنی چه؟ نمی توانم یا نمی خواهم؟»گفت: « تواناییش  را داری اما نمی توانی جبران کنی»پرسیدم:

« بخاطر چی نمی توانم جبران کنم؟»جوان سیاه پوست گفت :« فرق من با تو در ای است  که من در اوج نداشتن به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می خواهی به من ببخشی واین چیزی را جبران نمی کند.با این کار نمی توانی آرام شوی .تازه لطف شما از سر ما زیاد هم است !بیل گیتس می گوید همواره احساس می کنم ثروتمند تراز من کسی نیست جزاین جوان سی دوساله مسلمان سیاه پوست 

2 نظر

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا