گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » دموکراسی باروتی با قرئت بیروتی!
دموکراسی باروتی با قرئت بیروتی!

دموکراسی باروتی با قرئت بیروتی!

میگویند شخصی  از نردبان یا زینه  افتاد و مُرد، پسرش او را در خواب دید و پرسید؛ از سوال و جواب و شب اول قبر چه خبر؟ شخص متوفی  گفت؛ حساب من به اندازه ای روشن بود که نیازی به سوال و جواب نداشت، اززینه که افتادم یکراست وارد جهنم شدم! ازاین قلم همیشه دیده اید و گاهی هم شنیده که حتی اگرهمه مدافعان وضع موجود افغانستان  متحد شوند تا با پینه زنی وچسب کاذب بنام عدالت ، دموکراسی و آزادی بیان  نظام کنونی را متناسب با حال واحوال مردم و فرهنگ افغانستان توجیه کنند نه میتوانند جسد متلاشی شده و متعفن نظام حاکم بر سرنوشت افغان ها را که در بیرون حیاط زندگی شان  افتاده است تطهیر کنند .زیرا وضعیت کنونی نه تنها  جنگجویان مسلح و خونریزی را بوجود آورده است بلکه منتقدان بی پروای دارد که بصورت مسالمت آمیز وبربالهای عقلانیت و خِرد حرف های برای گفتن دارند ونیز این منتقدان غیرمسلح نسبت به وضعیت کنونی به خوبی میدانند که علل اصلی زوال وعروج نهضت های آزادی بخش ملی وسیاسی درجوامع عقب مانده جهان سوم کدام اند؟ اکنون ودربرهه ای کنونی زمان بسیاری سپری شده است تا این منتقدان روشنفکروسیاست گذاران متعهد دینی وچپ گرایان غیر دینی اجازه یابند به عنوان یک نیروی مستقل ومؤثرسیاسی درمتن وبطن حوادث حضور پیدا کنند . نخستین گروهی که موتوراصلی این نظام متعفن مافیائی را تشکیل میدهند جوانانی اند که دردهه دموکراسی به غرض فراگیریی آموزشهای عالی وارد بیروت پایتخت لبنان شده ودرپوهنتون امریکائی لبنان مشغول آموزش بودندروی همین وجه وانگیزه اسم این یادداشت “دموکراسی باروتی با قرئت بیروتی” نامگذاری گردیده است. ؤقوع تحولات جدید سیاسی درافغانستان که به مثابه پس لرزه های انهدام برج های دوقلوی نیویورک وحوادث ناگواروخونین  یازدهم سپتمبرسال ۲۰۰۱ میلادی درسرزمین افغانستان آغازیافت وتااکنون جاری اند نخستین فرصت ظهور این گروه تکنوکراتی بود که ازمؤسسات و شرکت های چند میلیتی مختلف به عنوان امریکائی های افغان تبار به مأموریت جدید درسرزمین پدری آنها فراهم گردید. هرچند اکثریتی از یاران دبستانی گرمابه وگلستان ازهر سو وهمه جا به عنوان بریگادهای افغان تبارامریکائی هم سفرحامد کرزی ازمهره های اصلی و پراعتبارسازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI ورئیس حکومت موقت مأمورشده در کنفرانس تاریخی بن برای افغانستان  بودند

اما زلمی خلیلزاد و اشرف غنی احمدزی ازجمله  چهره های محسوب می شدند که مورد تائید خاص شبکه های استخباراتی ایالات متحده امریکا ازهمان آغاز در طراحی و برگزاریی کنفرانس تاریخی بن یکی باعضویت مستقیم درهیأت ایالات متحده امریکا برهبریی  جیمز دابن James Dobbins و دیگری ( اشرف غنی احمدزی ) بحیث مشاور لخضر ابراهیمی Lakhdar Ebrahimi نمائنده خاص سازمان ملل متحد برای افغانستان نقش بسزای را ایفا نموده بودند. میتوان گفت که از همان آغازفاجعه  خونین درافغانستان یعنی تأسیس کنفرانس تاریخی بن سرنوشت ملت مظلوم افغان بدست گروه  تکنوکراتهای بیروتی افتاده بود برای خواننده گان روشن بین قابل تعجب  نیست که امروزهمان یاران دبستانی یکی برمسند حکومت وحدت ملی و دیگری از جایگاه شهروند افغان تبار امریکائی به عنوان مشاوروزیرخارجه ایالات متحده امریکا در سرکس معروف  صلح قطری با طالبان نقش ایفأ می کنند .! خواننده گان عزیز استحضار دارند که این قلم از منتقدان ” کار به اهل کار سپردن ” نیستم وهرگزنبوده ام بلکه من منتقد و مخالف عقلانی ایدئولوژیک سیستم بورژوائی لبرال مافیائی هستم که وقتی می بینیم هرروزی و هرشبی کرامت خدا داد انسان  درپاهای غول سرمایه داری ذبح شرعی می گردد فریاد و صدای مسالمت آمیزام را بلند میکنم .

خوشبختانه یا متأسفانه درعصر حاضر و درمملکت ما با افشا شدن چهره اصلی نظام مافیائی شبه سرمایه داری بازار آزاد بروزن آزار حوادث ووقائع عجیبی بوقوع می پیوندد که ازآن جمله ویکی ازاندکترین و آخرین آن اعتراف مقامات امنیتی بر بازداشت و تحت تعقیب گرفتن  احمد احمدى مدیر مبارزه بامواد مخدرفرماندهى پولیس کابل هنگام ایکه مى خواست ازمسیرولایات شمال کشور به آسیاى میانه فرارنماید،درولسوالى سالنگ دستگیرگردید.هرچند این مقام امنیتی ازبازداشت وتحت تعقیب قراردادن چندین مأموردیگر امنیتی نیزخبرداد اما از قدیم گفته اند وقتی کاسه سوراخ است آنرا به دیوار باید زد ، چنانچه بارهاگفته ام و نوشته که شما همه کاره های هیچکاره باید بدانید که هر قدر زور میزنید نه تأثیری میگذرانید و نه خود به جائی میرسید .علت اش نخست نداشتن یک نسخه عقلانی و متناسب با فرهنگ تاریخی و تمدن باستانی این سرزمین است که نزد هیچ یکی از حضرات  رهبران ارشد جامعه منجمله ” سیأ “سیون ارجمند کشور که افغانستان رابصورت ریأ کارانه به دارالاسلام و دارالکفرتقسیم میکنند موجود نیست !ثانیأ فقدان تکنیک قوی برای اکتساب فرهنگ و معنویت موجود در این سو و آن سوی سرزمین افغانستان است که برای حصول آن تفکر انسان باید بطور کامل از هرگونه تعصبات قومی ،نژادی و مذهبی تخلیه گردد تا در میقات زندگی حامل بزرگترین پیام نادر نادرپور شاعر تواناو شوریده ای از  زبان و ادبیات فارسی باشد که میگفت :

من باد نیستم ، اما همیشه تشنه فریاد بوده ام

دیوار نیستم ، اما اسیر پنجه بیداد بوده ام

نقش درون آئینه سرد نیستم  زیرا هرآنچه هستم بیدرد نیستم

اینان به ناله آتش درد نهفته را

خاموش میکنند و فراموش میکنند

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا