گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » اعمال استراتیژیی داعشی باشیوه های دیپلماتیک در افغانستان !
اعمال استراتیژیی  داعشی باشیوه های دیپلماتیک در افغانستان !

اعمال استراتیژیی داعشی باشیوه های دیپلماتیک در افغانستان !

واقعأ باید دست این آغا اتمر خان جاسوس عصأ بدست را فشرد  که زمین بازی را بهتر بلد است و میداند نوک عصأ را چه زمانی و برکدامین قطعه ای از زمین بفشارد تا بر افکار عمومی ای که از بابت  دو دهه حضور شبکه های استخباراتی جهان در افغانستان آشفته اند ومضطرب ،  تأثیری با فگند ؟ این برادر عزیز ما آغا اتمر خان که کمافی السابق  ازدوران اهخامنشی ها  تا عهد جدید مشغول شغل شریف جاسوسی و چغلی است درست هنگامی که احساسات رقیقه مردم جنگزده ما به مختصر آرامش نیازی می یابند و در اوج آرامش چشم شان به چراغی از امید به زندگی می افتد قوه ناطقه این  جاسوس نامور و دلال مهترلامی به حرکت می آید و مشارُالیه با پخش یک شائعه و ابراز یک حمایت خالی بندانه اما کاملأ منطقی و طبیعی ازمؤتلف سابق اش اشرف خان غنی وارد گود شده ودست به چانی زنی میزند .

ما وهمه اذناب وعوام  ازهمان قرن گذشته میدانیستیم  وهنوزهم میدانیم که قافله بر شانه مجروح اذنابی ازجاسوس برادری مانده شده است و هیچکسی نه میداند که سیرومسیر این قافله بکجا خواهد انجامید  ؟ اما این خالی بند معروف و این جاسوس سینه چاک سابق دستگاه جهنمی  خاد ،  وقتی دید که دیگر مردم کاه نه می خورند و می بیند که چگونه لانه ای از جنگ سالاران مافیائی که  فریب چربزبانی ها  و شعارهای  مفتکی آغا اتمر خان را خورده بود متلاشی گردیده ودیگر  آن شعار های دروغین مخالفت با شیوه  مدیریت با رهبران حکومت وحدت ملی که در استعفا نامه ”  برطرفی ” و پس از آن بیان میکرد دیگر بازاری ندارند  و هریکی از جنگسالاران به راه خویش رفتند در اوج هیاهوی انتخاباتی از تیم انتخاباتی دولت ساز برهبریی اشرف غنی اعلام حمایت کرد وپیوست به آن با انجام کمیدیی انتخاباتی  عنوانی اشرف خان غنی رهبر آرکسترموسوم به انتخابات ریاست جمهوری بیانیه صادرکرد

اما برای اینکه بتواند جایگاه استخباراتی اش را در صف مافیای حاکم استخباراتی حفظ کند به خبر کاملأ غیر واقعی دست یازید شائیعه  تقرر خود بحیث وزیر خارجه افغانستان در دولت فراگیر محمد اشرف غنی را سر زبان ها انداخت لهذا  کاملأ طبیعی است دریک شرکت سهامی که بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان از مدت بیست سال بدینسو در جغرافیای بنام افغانستان حکومت میکند  بازارمکاره سیاسی هرگونه  شائعات گرم و شنیدنی است. وبدون شک که هر شائعه قیمت وبهای دارد در راستای چنین ” خالی بندی ” بود که شائعه تقررحنیف خان  اتمر یکی از مهره های اصلی پروژه انهدام افغانستان و امضأ کننده قرار داد مهم امنیتی با امریکا در پست وزارت خارجه کارگر افتاد

و در یک صبح قرنطین شده دود سفیدی ازمناره های ارگ بلند شد ودرحالیکه هنوز رئیس مافیای ارگ از بیم ویروس کرونا دست کش های سفیدی پوشیده بود دود فرمان تقررحنیف اتمررا به حیث وزیرخارجه دولت فراگیر جمهوری اسلامی افغانستان بلند می شد و بدین ترتیب نه تنها کار به اهل کارواگزارشد بلکه برای رام ساختن نارضیان داعشی نیزحق وحقوقی داده شد.بدین سان کاربه اهل کار واگذار گردید .

تحلیل گران امور  تقرر آقای حنیف خان اتمر را در حالیکه مسأله صلح و ادغام جنگجویان طالب با بدنه حکومت فراگیر یکی از مسائل عمده و پیچیده ای محسوب میشود که با توجه به سوابق گروه طالبان در افغانستان ،استخبارات بیگانه بویژه سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان ISI برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خویش از برخی  چهره های فعال و آلوده شده که در طی چهار دهه جنگ استخباراتی در دامن استخبارات منطقه فعالیت مینمایند استفاده ابزاری نمایند لهذا برای جلوگیری و حفظ ما تقدم ازسوی  حلقه های حاکم استخباراتی برخی از مهره های  که در پروژه انتقال نیروهای داعشی شهرت کسب نموده بودند درپیشواز آغاز مذاکرات بین الافغانی در  بدنه اداره ای که از سوی محمد اشرف غنی رئیس منتصب کمیسیون انتخابات برنده اعلام شده است  بنام حکومت فراگیر ملی جا بجا می سازند

داستان زوال حنیف اتمر از همین جا آغاز یافت که مطابق به گزارش های موثق حمله بر گروهی از خبرنگاران رسانه های مختلف منجمله ژورنالیست های رادیو آزادی در منطقه ای کاملأ امنیتی شش درک کابل با استفاده از موتر های ضد گلوله شورای امنیت برهبریی حنیف اتمر صورت گرفته بود . 

و تقرر آقای حنیف اتمر که با توجه به اسناد موثق اطلاعاتی که موجوداست خود مالک  یکی از چندین مزرعه ای  انتحاری در کابل و حومه آن است که در آن نوجوانان نو رسی از ملیت هاوکشورهای  مختلف منطقه وجهان در انتظار رسیدن به بهشت موعود و مملو از حور یان بهشتی لحظه شماری میکنند ازسلسله چنین مقرری ها به شمارمیرود تا بدین ترتیب وسرانجام شبکه های استخباراتی منطقه نتوانند از آن نیروهای که بصورت فعال و با پتانسیال خشونت فروان آماده هرنوع عملیات تروریستی بر بدنه صلح اند استفاده ابزاری نمایند .

لازم می بینم اکنون حکایت دوران بازجوئی اولیه یکی از همزنجیر های فقید و آزاده ای  خود  زنده یاد محمد بشیر بهمن را که به اتهام سازماندهی و رهبریی  فعالیت های سیاسی ، واجتماعی سازمان آزادی بخش وطنپرستان واقعی ” ساوو” که از شاخه های جریان دموکراتیک نوین افغانستان ” شعله جاوید ” به شمار میرفت   باری در بلاک اول زندان پلچرخی که زندانیان را غرض تفریح وگرفتن  آفتاب به صحن بلاک اول زندان معروف  پلچرخی و در برابر این پرسش ام که آقای بهمن ! سرنوشت پرونده شما  به کجارسیده وچرا برای تان سارنوال موظف  دادگاه اختصاصی انقلابی درغیاب شما کیفر اعدام را خواستار شده  است ؟ ما که اززبان یک همدوسیه دیگری ازتباراین آزاده گان  شنیده بودیم که گویا با ملاحظه به اعترافات اولیه این گروه که به رهبریی سازمان “ساوؤ”متهم شده بودسارنوال موظف محکمه اختصاصی انقلابی طالب کیفر اعدام شده است ودربرابر این تصمیم محکمه متهمان دوسیه خواستار بازرسی مجدد شده اند زنده یاد بشیر بهمن با کشیدن آه عمیق گفت : میدانوال عزیز! پس بشنوو به غور گوش کن !  وقتی بدون داشتن اسناد و مدارک محکمه پسند فقط به عنوان چهره های چپ و مخالف حزب دموکراتیک خلق بازداشت گردیدیم از اینکه هیچگونه سند جرمی از ما دردست بازجویان دستگاه  خاد نه افتاده بود در برابر چندین شب وروز شکنجه های گوناگون آنها تاب آوردیم که آنها کاملأ ناامید شده و از راه دیگری باید پیش می آمدند که روزی وقتی به اتاق بازجویی رفتیم به جایی یکنفر دوتن از بازجویان با برخورد محبت آمیز از جاهای شان بلند شدند و شروع به معذرت خواهی نمودند که ما شما را در حالیکه افغانستان نیاز به دلجویی از همه وطن پرستان دارد شما را به اتهام رهبری تبلیغاتی و غیر مسلحانه ای یکی از سازمان نهای چپ افراطی تحت شکنجه قرار دادیم لهذا جا دارد تا از شما جدأ معذرت خواهی کنیم . اما از اینکه شما مطابق با روال عادی  و سلسله مراتب رهایی  باید از زندان خارج شوید این فورم ها را باید خانه پری کنید تا ما برویت آن به رهائی شما اقدام کنیم !! وقتی فورم ها را دیدم و خواندم آنرا نوع تقاضای عفو ازسوی  متهمین از محکمه اختصاصی انقلابی دانیستم که گویا ما علی الرغم اصرار بر بیگناهی جرمی مرتکب شده ایم که روی همین دلیل  از محکمه اختصاصی انقلابی  خواستار عفو میباشیم . هرچند من بر عدم امضای آن سند پافشاری نمودم اما تأکید بیش از حد بازجوی که تازه برای بازجوئی از من توظیف شده بود نتوانیستم دیگر مقاؤمت کنم و گفتم بگوئید که چه بنویسم ؟ تا من بنویسم ! گفتند برای دستاویزی که نزد دادگاه باید موجود باشد بصورت متحدالمال اشاره به انجام فعالیت های تبلیغاتی از قبیل پخش شب نامه ها ، پمپلیت ها ی تبلیغاتی و حمل بنر ها وشعار های  ضد حکومتی که بر تکه ها نوشته می باشند نمودند و من نیز آنرا امضأ نمودم که سارنوال موظف برویت آن برایم در غیاب من تقاضای اشد مجازات یعنی اعدام را نموده است ، از اینکه نوعی از اینگونه قصه های مرگ را از زبان یک زندانی دیگری نیز به ارتباط همین بازجو که به اسم حنیف اتمر معاون یکی از ریاست های خاد آن وقت شنیده بودم از زنده یاد بشیر بهمن پرسیدم که نام بازجوی که از شما تقاضا امضأ بر ناکرده ها و ناگفته هایت شده  حنیف اتمر نبود ؟ آقای بهمن گفت ، بلی حنیف اتمربود ! مگر تو چطور فهمیدی که نام وی حنیف اتمر است ؟

من همین قصه ای که از متهم دیگری شنیده بودم برایش حکایت کردم و گفتم که آن متهم فهمیده بود و باور داشت که جلادان خاد برای برئت خود فقط سندی ولو به هر نحوی که باشد نیاز دارند و هرگز این کار را نخواهم کرد که نکرد اما سرانجام با سقوط رژیم حزب دموکراتیک خلق از زندان پلچرخی آزاد گردید ولی پس از چند روز درحالیکه بشیر بهمن ویاران اش منتظر تصمیم استیناف خواهی بودند در یک شب نسبتأ تاریک قوماندان بلاک اول زندان پلچرخی که  تورن شمس الدین نام داشت در حالیکه لست طویلی دردست داشت وارد اتاق شد و به آواز بلند اسمای تمامی هم دوسیه های زنده یاد بشیر بهمن منجمله شخص زنده یاد بشیربهمن را قرئت کرد و دستور داد که کالای تان را جمع کنید ، بشیر بهمن بلا درنگ بسوی من نگاه کرد و گفت : من رفتم دوست گرامی  ! به همه آزاده گان تاریخ پیام ام را برسان و بگو که بر ما چه رفته است ؟ در این اثنأ قوماندان شمس الدین به قهر وغصه بشیر بهمن را مخاطب قرار داد وگفت ، حرفهای زیادی نگو هیچ گپی نیست فقط کالا ات راجمع کن که شما را به صدارت میبرد و بس درحالیکه  ما آرام میگریستیم و به اتاق چند نفره ای که بغیر از من ودوسه تن دیگر کسی نه مانده بود می نگریستیم که ناگهان صدای شلیک گلوله ها شنیده شد وبعدأ  گفتند

که حین دست بند زدن غرض انتقال آزاده گان به کشتارگاه بشیر بهمن گفته بود که چرا دستان ام را می بندید بگذارید با دستان آراسته وآزاد پیک مرگ را ببینم و دژخیمان با شنیدن چنین جملات حماسی که از زبان بشیربهمن همچون گلوله ها بیرون می شد نتوانیستند تاب شنیدن بیاورند با شلیک گلوله برسر شهید بهمن شلیک کردند و بدین سان وی را در تاریکی شب از پا درآورند و ومظلومانه به قتل رساندند این بود کرامات استخباراتی حنیف خان اتمر این جاسوس سفاک و بی رحم که تنها به اتهام تبلیغات ضد رژیم سفاک کمونیستی بهترین فرزندان میهن را به قتل می رسانند 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا