گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » زه رحمان د بى غیرتو پرخلاف یم
زه رحمان د بى غیرتو پرخلاف یم

زه رحمان د بى غیرتو پرخلاف یم

هر چند حکمتیار در طول حیات سیاسى اش، جان خود را از سنگ حوادث در اتاق شیشه اى حفظ نموده و از آنهمه دشوارى هاى طاقت فرساى جهاد و پیچ و خم هاى مهیب جنگ با متجاوزان، سر بسلامت برده و خارى از مبارزه در پایش نخلیده، اما در تظاهرات اخیر هوادارانش، با ظاهر شدن در غرفه زرهى نشان داد که رهبر ترسو و بزدلى است که خویش را بر پیروانش ترجیح میدهد.برخى از مفسرین در توضیح آیه ۶٧ سوره مائده گفته اند که با آغاز تبلیغ علنى رسالت، پیامبر گرامى اسلام در معرض دسایس مشرکان قرار گرفت. بعضى هم گفته اند که با هجرت رسول الله (ص) به مدینه، احتمال حمله بر پیامبر از سوى منافقان و قبایل یهود اطراف یثرب متصور بود.

بناً اصحاب کرام از پیامبر محافظت مى نمودند. تا اینکه آیه ( وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ) ترجمه: خداوند ترا از ( آسیب ) مردم محافظت می کند. نازل شد و نبى کریم (ص) به اصحابش دستور داد تا از محافظت وى دست بردارند، زیرا او در محافظت خداوند لایزال است.پیامبران الهى همواره با مردم مى زیستند و هیچ مانعى در رابطه مردم با آن برگزیده گان نبود. نه چون شاهان زراندوخته و قصر ها برافراشته بودند و نه براى محافظت شان مردم را گماشته بودند و رسم زنده گى شان چنان بود که:گویند زمانیکه احمدشاه ابدالى از فتوحات فارغ شد و غنایم زیادى بدست آورد، خیالى در سر داشت تا مشابه دربارهاى هاى مزین شاهان هندى، قصر مجلل و مستحکمى با برج و بارو هاى محافظتى برایش در قندهار اعمار نماید تا از شر تهاجم دشمنان خارجى و توطئه بدخواهان داخلى در امان باشد.خواست با مادرش زرغونه که خواهر عبدالغنى خان الکوزایى والى اسبق نادرشاه افشار در هرات بود، در مورد اعمار قصر شاهى مشورت نماید. مادرش که زنى دانشور و با درایت بود، به وى گفت: اگر محبوب مردم و در حصار آنها باشى، دست هیچ خصمى به تو نخواهد رسید، اما اگر ستمگر و محکوم مردم باشى، در هیچ قلعه و قصرى مصئون نخواهى بود. بهتر آنست که در خدمت خلق و رعیت کوشى و در قلعه اى محفوظ مردم بسر برى، تا در پناه خشت و گِل و سنگ.مسعود شهید آن رهرو راستین راه پیامبر و تداوم بخش واقعى روش و منش آزادیخواهان جهان که از متن توده ها برخاسته بود، همواره با مردم زیست و بدور از ریا، جُبن و هراس با خلق خدا در ارتباط بود و دردل و دماغ رهروانش جا داشت. او چنان به خدایش توکل و بر نجابتش باور داشت که نه تنها دشمنانش با خاطر مطمئن به ساحه تحت تسلطش مى آمدند، بلکه خودش نیز دلیرانه به حریم دشمن مى رفت.

دراوج جنگها، گلبدین خان را در شینه و رهبران طالبان را در میدانشهرملاقات نمود تا بهانه هاى جنگ را مرفوع سازد.رهبرانى که نه تنها از دشمنان شان، بلکه از عوام الناس و حتىٰ هواداران شان مى ترسند و مى لرزند و تصورتوطئه را ازپیروان شان دارند، لیاقت رهبرى و زعامت را بهیچوجه ندارند. همان به که در پستو ها بخزند و ادعاى کاذب رهبرى و مبارزه را نکنند.رهبر واقعى و شایسته آنست که چون ماهى در دریاى مردم شناور باشد. ورنه هیچ روایتى در تاریخ نشده که بزدلانِ ترسو شاهد پیروزى را به آغوش کشیده باشند و کشتى شکسته ملت شانرا به ساحل نجات سوق نموده باشند.
نام و نشان شخصیت هایى در ضمیر تاریخ و دل مردم جاودانه و در پایتخت کشور هاى جهان ماندگار میشود که سرنوشت خود را با مقدرات ملت شان گره زده اند و دلبسته هیچ مقام و موقعیت و عناوینى نبوده اند.نه اینکه از اتاق کوچک زره به غنى اعتراض کنى که از حصار بزرگ ارگ خارج شو!

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا