گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » ما رافروختندوچه ارزان فروختند!
ما رافروختندوچه ارزان فروختند!

ما رافروختندوچه ارزان فروختند!

ما را فـروختنـد و چـه ارزان فروختند

مثل عروس بی‌سروسامـان فروختند

پیش از بـلوغ؛ ناپدران گرسنه‌چشـم

تنها به رخت و کفش و دوتا نان فروختند

بودیم عـضو خانه و بیگانه زیستیم

تا آشنا شدیم به تاوان فروختند

خستـند چشم روشن گوهرشنـاس را

المـاس را به غول بیـابان فروختند

گفتند‌مـان برادر و در چاه؛ سرنــگـون

رسم کهـن شکسته و مهـمان فروختند

خیـلی که از پدر پدرِ خـود نـداشتند

پاس نمک ـ که هیـــچ ـ نمکدان فروختندگوساله را به دیـگ درمسال سوختند

سردست خوک را به مسلـمان فروختند

اینان به جای بلبـل ســــرمست بر درخـت

گنجشـک رنـگداده به شیـطان فروختند

القصه سال ها است که این ابرهـای خشک

پایـیز را به جای بهاران فروختند

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا