شما را از ازادی گریزی نیست. شما میتوانید هزار بار شعار بدهید و بگویید آزادی و دموکراسی را نمیخواهیم، اما ازادی گریبان شما را رها نمیکند.همین “نخواستن آزادی” صدای آزادی است نه صدای شما.ازادی چادر نپوشیدن، و عدم آزادی خود را در کفن سیاه پیچیدن نیست.
ازادی انتخاب میان این دو است، میان پوشیدن و نپوشیدن، همینکه میان این دو یکی را انتخاب میکنید آزادی را تجربه میکنید.نپوشیدن چادر به هیچ صورت معادل آزاد بودن یا تجربه ازادی نیست همانگونه که پوشیدن آن ازادی را نقض نمیکند، مگر اینکه از جانب شیخ و یا شهریار تحمیل شده باشد.به همین گونه گردهم آمدن و یکجا باهم علیه دموکراسی شعار دادن یک عمل دموکراتیک و تقلید ازارزش های نظام های دموکراسی است، پس شما را از دموکراسی هم گریزی نیست.
اما این سیاه پوشی و خود را مانند کالا های صنعتی به یک رنگ و یک سایز بسته بندی کردن و در قفسه ای دوکان گذاشتن، خواست و آرزوی شیخ است تا نظر به توان مالی خود از میان شما یکی، دو، سه یا چهار عدد را برای کشت خود بردارد و ببرد، و از آنجا که همه یک رنگ و یک سایز هستید عدالت را در میان تان به آسانی بتواند تامین کند
* ژان پل سارتر