گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » فاجعه ایکه اکنون گرفتار آنیم معـــلول پارادایــــم قـــدرت اســـت
فاجعه ایکه اکنون گرفتار آنیم معـــلول پارادایــــم قـــدرت اســـت

فاجعه ایکه اکنون گرفتار آنیم معـــلول پارادایــــم قـــدرت اســـت

یکی از عوامل عمده در عمل افراطی سیاسی در رابطه با گروههای سیاسی دیگر و مردم عامل  « ایدئو لوژی» است.ایدئولوژی بینش علمی اوبژکتیف و عالمانه و محققانه از پدیده های اجتماعی و آسیب شناسی جامعه نیست،اینگونه نیست که شخص محققانه برود ریشه های فرهنگی،تاریخی،نژادی و اقتصادی مشکلات اجتماعی را بدون پیشفرض ها و پیشداوری های خودش واکاود و بعد بیطرفانه راه حلهای آنها را پیشنهاد کند بلکه صاحب ایدئولوژی با پذیرش قبلی یک تئوری یا یک دوکتورین با پیشفرضها و پیشداوری گزینشی خود سراغ راه حلها میرود.به عباره دیگر او با تصورات و تخیلات مسلم پنداشته شده خودش و با عینکی که قبلآ بچشم زده به جهان و جامعه مینگرد.در حقیقت جهان و جامعه را آیینه تخیلات و توهمات خودش میداند،او آنچیزی را میبیند که خود میخواهد نه انطور که هست.اگر مارکسیست باشد به جهان از عینک تصورات و تئوریهای پذیرفته شده خودش که از کتابها و اطاقهای درس ایدئولوژیک آموخته مینگرد ،راه حلهای تیوریک اماده در ذهن خود دارد کافیست با زور علی یا مهر علی قدرت سیاسی را قبضه کند آنگاه جهان و جامعه و نظام سیاسی را به قد و اندام ذهن خودش قیچی کرده و دنیا را با شمایل ذهنی خود میسازد،اگر نشد زور است،پولیس و شکنجه . زندان است و ارعاب و دیکتاتوری است.ایدیولوژی در حقیقت صاحب خودش را دوپه و منتر میکند مثلیکه قهرمانهای ورزشی برای پیروزی خود را با دارو های محرک مؤقت دوپه میکنند.اگر روشنفکر سیاسی مسلمان باشد که دین را از صورت اصلیش درآورده بصورت ایدئولوژی برش میزند هم همینطور است منتها آن یکی تئوری های خود را از مارکسیسم گرفته . خودش را دوپه کرده این یکی دین را با قرائت ذهنی . ایدئولوژیک خود برش زده تا ازانطریق مستقیم به قدرت سیاسی برسد.توهمات و پیشفرضهای ذهنی خود را دین معرفی میکند.شریعت دست خودش است هر طور بخواهد برش میزند و هر هدفی داشته باشد دین را همانطرف میچرخاند.مهم نیست دین باشد یا غیر دین هدف رسیدن به قدرت است،هم مارکسیسم وسیله است هم دین.اینهم اگر شریعت خود ساخته اش مورد اعتراض مردم قرار گرفت آنگاه سرنیزه،میله تفنگ،زندان و شکنجه گره را میگشاید.آنجا مارکسیسم دستاویز است اینجا دین ،اگر نشد میله تفنگ راه را باز میکند.مسئله بنیادی قابل توجه اینست که ما دین را در پرتو کدام پارادیم مینگریم،به عباره دیگرآنچه تعیین کننده است هدفیست که برای خود تعیین میکنیم.اگر هدف از دین هدایت،معنویت،معرفت و فضایل اخلاقی باشد راهش موعظه حسنه ورفتاراخلاقیست آنهم بشرط اراده و رضاییت مردم ،حتی اگر کسی خدا را هم نپذیرد اجباری .اکراهی در کارنیست.این پارادایمی است که خود دین معرفی میکند.اما اگر دین را در پارادایم( هدف) قدرت سیاسی بخواهیم همه چیز سرچپه میشود،دیگر هدایتی،فضیلتی اخلاقی ای و رضاییتی در کار نیست بلکه دین میشود یک آله سرکوب و خم کردن سر مردم و بریدن زبانهای شان،آنچه ازانها خواسته میشود اطاعت است و بارکشی با زبان بسته.میتوان گفت آنجا هدف رحمانی مطرح است و اینجا مرام شیطانی.به همین دلیل است که در جای دیگر گفتم دین شمشیر دودم است،یکسویش آزادی و فلاحت می اورد دم دیگرش بردگی و اسارت.آن دین هدایت است این دین ایدئولوژی شده بمثابه ابزار قدرت.انتخاب با شماست.فاجعه ایکه اکنون گرفتار آنیم معلول پارادایم قدرت است که هم دین را از مقام دیانت و قداست فروافگنده است و آنرا در حد ابزار سیاسی رذل و پست تنزل داده و هم مایه بدبختی و اسارت مومنان گشته است.ازینجا ما به مسئله بسیار حیاتی دیگر پی میبریم و آن اینکه این « انسان» است که تصمیم میگیرد با دین،با علم،با سیاست و با هر مسئله دیگر چگونه رفتار کند و نسبت خودش را با این امور چگونه معین سازد.همه چیز دست انسان است.اگر انسان هدف شریف اخلاقی و انسانی نداشته باشد همه چیز را با خود منحرف و شیطانی میسازد.این نوع نگرش و زاویه دید انسان نسبت به همه امور است که تعیین کننده هدف نهایی آنها میباشد.هیچ امری در بیرون و در ذات خودش زشت نیست،بلکه ماییم که انها را زشت یا زیبا میسازیم.عده ای از قلم بدستان اند که یکسره و یکطرفه ریشه ای همه بدبختی ها را به دین نسبت میدهند و همه عقده های متراکم شده و تلخ کامی هایشان را بالای دین میگشایند بدون اینکه نقد دیگران از داوری هایشان را بشنوند گویی فقط قصد عقده گشایی دارند و هر کاسه . کوزه را بر سر دین می شکنند.غافل اند از اینکه دین در برابر اراده و نیت انسان بیطرف و مستعد انواع تفسیر و تعبیرات است.من چندین فیلسوف بی باور و بی اعتقاد به دین را می شناسم که برخورد بسیار عاقلانه و عمیق اندیشانه نسبت به دین دارند اما ازانطرف مخالفین بیخبر از دین و هتاکان دوآتشه خود ما هرچه توهین و. پرخاش دارند  مجانی نثار دین میکنند گویی هیچیک از عوامل دیگر بدبختی را نمی بینند.من مطمئنم اگر دین هم نباشد باز بدبختی های زیادی خواهیم داشت.دست نحس انسان همه چیز را منحوس میسازد.دست پاک و مبارک هم همه چیز را مبارک و مقبول میگرداند.همه فجایع و تیره روزی های مردم ما محصول عملکرد مدعیان پرطمطراق دین و غیر دین در پنجاه اخیر بوده در حالیکه هیچکدام حاضر نیستند خود شان را نقد کرده و به خطاهای خانمانسوز خود اعتراف کرده و راه اصلاح و تفاهم اساسی در پیش گیرند.خاموشی ،محافظه کاری و اغماض عیوب و خطاهای خود  نشان میدهد که هیچکدام از خر شیطان پیاده نشده اند و همین کار آینده ما را پیچیده تر و تاریکتر میسازد و کار اصلاح جامعه را مبهمتر.این نفس عقاید،افکار و تئوریها نیست که عامل فجایع تاریخی باشند بلکه نوع نگاه ما نسبت به آنهاست که به آنها جهت و هدف می بخشد.این خیلی مهم است که بدانیم ما از ادیان چه میخواهیم،انسان خودآگاهانه هدف و نسبت خودش رابا دین تعریف میکند.بی دلیل نیست که حکیمان گفته اند انسان با نوع نگاه خودش جهان را تعریف و پدیده ها را تعین می بخشد.

لطیفی  ۱۵ مارچ ۲۰۲۲

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا