گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » اول معیشــت بعد شریعــت !
اول معیشــت بعد شریعــت !

اول معیشــت بعد شریعــت !

ابراهام ماسلو روانشناس انسان گرای امریکایی در تئوری معروفش بنام« هرم ماسلو» برای رشد و کمال انسانها ضروریات زندگی انسان را طبقه بندی نموده و سلسله مراتب انرا بصورت هرمی تصویر نموده.در اولین و ضروری ترین حوایج انسان ضروریات فزیولوژیک یا جسمانی را در قاعده هرم قرار داده است که همه حیوانات به شمول انسانها به انها نیازمندند .تا این حوایج مرفوع نگردند رسیدن به مدارج برتر کمال میسر نخواهد بود.نیازمندیهای فزیولوژیک شامل غذا،آب،خواب،تنفس و سلامت و بهداشت اند.مرتبه دومی این ضروریات شامل امیت بدنی،داشتن شغل،داشتن منابع مالی،روحیه و جرآت،خانواده،تملک و صحت میباشد.درجه بالاتر ازان محبت و تعلقات،دوستی،تعامل اجتماعی،خانوادگی،صمیمیت و عواطف انسانیست. وقتی اینها میسر بودند نوبت احترام متقابل،عزت نفس،اطمینان و حرمت اجتماعیست که انسان در پی انست.حوایج و خواسته های برتر انسان که از نظر او در رآس هرم قرار میگیرند عبارتند از علاقمندی های عالی مختلف چون خلاقیت،عشق به تحقیقات،ابتکارات،،اخلاقیات برین انسانی و پرداختن به حل معضلات زندگی است.هدف این مقال توجه و تآکید بر حوایج ضروری و اجتناب ناپذیر اولیه یا خواستهای  فزیولوژیک انسانهاست که بدون تامین انها رسیدن به مدارج بالاتر زندگی برای انسان ممکن نیست..هر انسانی در هر جایی از کره زمین در قدم اول این احتیاجات را دارد و بدون اینها زندگی میسر نیست.قابل توجه بسیار عمیق و جدی اینست که اقای ماسلو علایق برین انسانها را که شامل معرفتهای عالی انسانی،معنوی،دینی،اخلاقی،هنردوستی،خلاقیتهای گوناگون در زندگی،کمالات و فضایل اخلاقی و گره گشایی از مشکلات  عمومی و بشری است در صدر حوایج و قله مراتب کمال قرار میدهد.

  قابل توجه ویژه اینست که مذهب،هنر و احساسهای شریف انسانی در رآس هرم قرار دارند که برای رسیدن به قله  حوایج مقدماتی و شرایط ابتدایی باید برطرف گردند.نظیر این نظریه را ماکس وبر جامعه شناس بزرگ آلمانی نیز ابراز کرده و گفته که هنر دوستی و احساسهای عالی معنوی و مذهبی نشان کمال یافتگی و تعالی انسانست.جالبتر از همه اینها روش طالبان است که از قله هرم شروع کرده اند و میخواهند راه صدساله را یک شبه بپیمایند.میخواهند انسانها با شکم گرسنه،تن برهنه،بدون داشتن سلامت تن و روان،بدون امنیتهای ضروری اولی یکباره بزنند به تار آخر و از شریعت و کمال معنوی آغاز کنند.البته این از علایم نحس آخرزمانیست که قافله بر میگردد و انسانها خلاف موج حرکت میکنند.سرقافله بزرگ این انحطاط و سیر قهقرایی طالبان اند که نه قواعد و موازین بشری را قبول دارند و نه دستورات خدایی را در رفع حوایج اولیه و اجرای عدالت.در میان قافله بشری ما گرفتار یک مشکل استثنایی و غیر قابل فهم،به قول سعدی محال عقل و خلاف نقل شده ایم.ما مواجه با موجوداتی هستیم بنام طالب که در هیچ قالب بشری و خدایی نمی گنجند.گویی ما با یک دیوار آهنین نفوذناپذیر که نامش جهالت مرکب است روبروییم.اینها مطابق قول سعدی نه سر سازگاری با نقل( دستورات و احکام دینی) را دارند و نه عقل.کسی از الاغش شکایت داشت که نه کاه میخورد،نه آخور را رها میکند،و اگر به آن نزدیک شوی لگد هم میزند.ما هم در موقعیت مشابهی قرار گرفته ایم.یکی از دانشمندان و مفسران معروف قرآن میگوید؛« دین در جامعه منحط بی فروغ است،» درست میگوید انسان برای فهم معرفت متعالی دینی و کمالات و فضایل معنوی باید مراتب اولیه معارف و عقلانیت بشری معمول در دنیا را فراگیرد.دین بدون عقل دین نیست.اگر معرفت و کسب فضایل معنوی و اخلاقی را برترین مرتبه کمال بشری بدانیم بدون رشد عقلانیت وسواد متعارف بشری نمیتوان به آن کمال نایل شد.بدون تردید وظیفه اولیه هر حکومتی چه دینی وچه غیر دینی تآمین حوایج اولیه مردم است ،باید شکم مردم را سیر کرد،تن پوش و سرپناه برای شان داد،شغل و کار ایجآد نمود و سلامتی و بهداشت مردم را باید تضمین نمود.درست است که ما به اینها ضروریات اولیه نام میگذاریم اما اینها بزرگترین و قطعی ترین ضروریات انسانها در روی زمین است و بزرگترین وظیفه و فلسفه وجودی حکومتها همینهاست.اگر حکومتی بتواند این حوایج مردم خودش را به نحو احسن انجام دهد کمال توفیق را داشته است.در حال کنونی و در طول تاریخ بشر بزرگترین معضله رفع همین حوایج و تآمین عدالت اجتماعیست که عموم حکومتها در جهان خر شان در همین گل مانده است.ایجاد شغل،سلامت و فضای امن برای رشد عادلانه استعداد عای فرد فرد شهروندان کمال وظیفه حکومتها را تشکیل میدهد.به نظر من این معیار اصلی داوری در مورد حکومتهای عادل در جهان است،حکومتی که بدون تآمین حوایج مادی و حیاتی شهروندان در قدم اول   سخن از دین و شریعت و معنویت بگوید سخن مفت گفته است و آب در هاون کوبیده استتآمین همین ضروریات بزرگترین آزمون هر حکومتی در جهان است. طالبان چون این هنر،دانش،تخصص،مهارتها و درایت های سیاسی و اداری معمول و ضروری در جهان را ندارند و بطور حقارتبار و شرم اوری ناتوانی و. ضعف شان به مردم و جهان آشکار گشته است خود را به جهالت مرکب زده به لباس،ظواهر و ریش و پشم مردم چسپیده اند.اگر در وظایف اصلی شان که رفع حوایج ضروری مردم است توفیقی میداشتند اینگونه به ریش و پشم آنها چنگ نمی انداختند.گسترش و اوجگیری مجدد جرایم و جنایات و بی امنیتیها نشان میدهد که روش طالبان ناکام و واژگونه است.بزرگترین بهانه ودستآویز طالبان امنیت است که در رخ مردم میکشند که دران بطور حقارتباری ناکام اند.در طول بیست سال بی امنیتی،انفجار و انتحار کار خود طالبان بود که زمینه و فضا را برای هر جنایت و بی امنیتی فراهم ساخته بود.اکنون که نوبت به مدیریت و خدمات ضروری اجتماعی رسیده است طالبان از بی هنری پای در گل مانده اند،نه به دین برابرند که مردم به آنها رضاییت دهد و نه به موازین دنیا میفهمند که جامعه بین المللی آنها را سیال بگیرد و برسمیت بشناسد،شرمسار دنیا و آخرت شده اند.اکنون تمام هم و غم شان کارهای امنیتی،استخباراتی و تلاشی خانه بخانه مردم و به وحشت و ارعاب آنها پرداخته اند.چون مردم از حوایج اولیه فارغ نشده اند و نخواهند شد چون طالبان این مهارت را ندارند بنابرین باید کار دایمی شان ارعاب و ایجاد ترس در مردم باشد که این روش دیری نخواهد ماند زیرا مردم در هوا و در خلآ نمیتوانند زندگی کنند .اگر طالبان کمی بیداری وجدان و یا فضیلت اخلاقی و معنوی داشتند فورآ اجتماعی از همه علمای دینی شامل همه مذاهب و اقوام،کارشناسان سیاسی . مسلکی و عقلای جامعه بویژه آنهای که از خدمت به جامعه در سالیان دراز دور مانده اند،منهای سران خاین و بدنام معلوم الحال نظام پیشین تشکیل داده و صلاحیت کامل تعیین نوع نظام آینده را به آن بسپارد.خود که حاکمیت را در چنگ دارند امنیت اینکار را تآمین نمایند.با اینکار ملت و مملکت را از پرتگاه فروپاشی کامل نجات دهند.این بزرگتری خدمت بمردم و وسیله ای برای نجات از خسران آخرت برای طالبان خواهد بود.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا