گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » چه تراژدئی عبرت انگیزی ؟!
چه تراژدئی عبرت انگیزی ؟!

چه تراژدئی عبرت انگیزی ؟!

برتراندراسل فیلسوف انگلیس که در دوران خودش از دست ملاهای مسیحی و تیکه داران دین عیسی خون جگر گشته بود میگفت من در حیزتم ازینکه این روحانیان و متولیان معامله گر دین در حیله،فریب،غصب اموال،مواشی و زمینهای مردم و مکیدن خون مومنان مثل همه دزدان،خاینان و دغلبازان دیگر عمل میکنند و هیچ فرقی با آنها ندارند اما در موقع مجادلات و مناقشات عقیدتی و تیوریک هیچکس دیگر را آدم حساب نمیکنند،،همه را با چوب تکفیر،تفسیق و ارتداد و زندقه میرانند و شایسته رحمت خدا و وصلت به ملکوت او نمیشمارند.درین سخن راسل نکات زیادی نهفته است اما درین مجال یک نکته آن مورد توجه ماست و آن اینکه انواع مختلف استبداد،غارت،خیانت به حقوق مردم،اختلاس،دزدی و رشوه ستانی و ظلم ،شکنجه،تهدید،ارعاب،زندان و قتل بیگناهان در طول تاریخ بشر همه شبیه هم اند اما شعار ها،ترفندها،عقاید و ایدئولوژیها از زمین تا اسمان از یکدیگر فرق دارند.،یکی از بهشت روی زمین میگوید و دیگری از بهشت در سرای دیگر اما هرد. یکسان دزد،قلدر و مستبد اند.ما مردم افغانستان از تاریخ ۷ ثور تا ۸ ثور و تا امروز ناظر یک صحنه تراژیک اما بسیار عبرت آموزی هستیم و آن اینکه در همین مدت شاهد بازیگری بازیگران کثیر و رنگارنگ از هر پشم وپوستی بوده ایم که هرکدام با حیله و نیرنگ گونگون از دیندار گرفته تا بیدین آمدند و رفتند .بقول عزیزمولانا همه را بیازمودم زتو خوشترم نیامد ! همه بگونه ذلتبار و شرم اوری یکسان پلید بازی کردند،خیانت کردند وغیر انسانی عمل کردند.دیدیم که همه یکسان فاجعه آفریدند و عاقبت جز ننگ و نفرین خلایق ببار نیاوردند.

دزدان و خاینان دین و مذهب ندارند ،دزدند.آنکه با شعار دین و جهاد خیانت و دزدی میکند برای مومنان ساده دل خطرناکترند چون آسانتر در پوستین مردم می افتند.در میان شعار های متضاد نمایش شان خیلی شبیه یکدیگرند که ازین قرار اند:همه تنگ نظر،انحصار طلب و دیکتاتورند،غیر از خود کسی دیگر را در کنار خود تحمل نمیکنند.به همین دلیل در تفرقه میان خود خانمان ملت را سوختند.اگر انحصار طلبی و استبداد دینی باشد پلید از همه است.ویژگی دیگر شان اینکه همه نوکر . خود فروخته بیگانگان اند،هویت و شآن انسانی مستقل از خود ندارند،برای منافع پست مادی خودشان مملکت و ملت را در معامله میگذارند،دم هرکدام زیر پای یک قدرت بیگانه است..هر حرکت سیاس- اجتماعی که منافع واقعی و عینی مردم را هدف اعلا و بالاترین ارزش غیر قابل معامله برای خود نشمارد آن حرکت و سازمان کمترین اعتبار ی ندارد.وصف مشترک دیگر اینها اینست که از کارنامه سیاه و خطاهای استراتژیک خود ندامت ندارند.فلسفه توبه در دین همینست.به خطاهای خود اعتراف نمیکنند و حاضر نیستند به مردم جوابگو باشند.کسیکه بین مردم جوابگو نیست به خدا هم جوابگو نیست،چون اگر به خدا بنده میبود چنین عمل نمیکرد.یک عزیز فرهیخته در نوشتار خود از همین نکته شکوه داشت.من به جواب ایشان و اطمینان مردم میگویم که اینها به این دلیل جوابگو نیستند که مردم برایشان کمترین ارزش را ندارد تا در برابر شان جوابگو باشند.جوابگویی در برابر مردم برترین هدف یک حرکت مردمی و خدمتگزار است.آنکه بی حضور مردم و در غیبت انها بر مقدرات و شرنوشت و مصالح مردم تصمیم میگیرد و مردم را شایسته مشورت نمیداند بزرگترین کذاب است.تحقیر و توهینی بزذگتر ازین برای یک ملت نیست که یک دیکتاتور جاهل و بی خبر از دنیا در برج عاج نشسته و از فرط بخار معده در خلسه فرورفته با مشوره جنیات و دیوان برای مردم تصمیم بگیرد.آنکه مدعی حساب با خداست منکر وجود خلایق و بندگان اوست.اول حساب با مردم است.بل برق را باید فورآ همینجا تادیه کرد.وجه مشترک دیگر این گروهها درینست که همه افیون شده ایدیولوژی ها و آرمانها خیالی اند که در پر سیمرغ و در پشت کوه قاف قرار دارند.اینها به واقعیتهای زندگی مردم و خواسته شان کاری ندارند بلکه میخواهند زندگی و طبیعت مردم مردم به قد و اندام تئوریها و ایدئولوژی  های خود برش بزنند،به همین دلیل با مردم مشوره ندارند و انها را به پشیزی حساب نمیکنند.این طالبان آخرزمانی و عجیب الخلقه و امیر المومنین شان را ببینید که گویی از کره مریخ افتاده اند و زبان مردمان زبان بسته زمینی را نمیدانند و رییس الوزرای شان فقط با موجودات غیبی و هورقلیایی در معاشقه است که زمین و زمانه را از یاد برده.باید به جادوگری و چشمبندی آی اس آی افرین بگویید.نکته مهم و بر جسته دیگر جامعه شناسانه مشترک میان این گروهها بستر تاریخی و فرهنگی یکسان است هرچند یکی از آسمان و ملکوت اعلی سخن میگوید و کل سرمایه اش یک قبضه ریش است و دیگری از ماتریالیسم تاریخی ،دادگاه تاریخ و جامعه بی طبقه و مائده های زمینی و سریر اعلای شکم و زیر شکم .کل مایه و سرمایه اش از معرفت بشری چندتا لغت قلمبه سلمبه از فرهنگ سیاسی خارجه ای که بندگان بیچاره خدا به انها آشنا نیستند و سرمایه بزرگ دیگرش یک جفت بروت سنگین که اگر او را خلع بروت کنید از راه گشتن می ماند.او هم فقط به پیشگاه تاریخ خود را جوابگو میداند.مردم برایش انقدر بی ارزش اند که حاضرند همه را از دم تیغ استالینی بگذرانند و فقط سه میلیون نخبه سوسیالیست را نگه دارند.آنگاه شما ازین نوع حاکمان جوابگویی میخواهید؟وجه مشترک دیگر میان اینها اینست که در درون یک چنبره بسته بدون کمترین عاقبت اندیشی و درایت پیشبینی کار خود عمل میکنند و یکبار سر از زیر سرگین بالا نمی کنند که ببینند مهار شان در دست کریملین،واشنگتن و پاکستان است.هردو همین نوکری و انجام وظیفه مقید خویش را نیکو و مستوجب صواب میدانند.یکی روشنفکر طراز نوین است و نمیداند که یک کشور وملتی را از ۷ ثور به بعد در سراشیب سقوط نامعلوم قرار میدهد.دیگری تصور دارد مرتکب جهاد شده است هرچند برکات جهاد شان مشمول حال واشنگتن میشود.هردو راه میروند ولی نمیدانند کجا.هدف مشترک همه اینها رسیدن به قدرت برای قدرت است.آخرین معراج همه اینها قبضه کردن قدرت سیاسی است و قربانی کردن همه چیز دیگر در آستانه قدرت..

اگر از جامعه بی طبقه و مایده های زمینی گفتند و یا از رضای خدا بدانید که دروغ میگویند.ما و شما در طول این پنجاه سال اخیر ناظر و تماشاچی این تئاتر مسخره تراژیک بودیم که ما را به خاکستر نشاندند امیدواریم ققنوس وار از خاکستر خویش برخیزیم و پرواز دیگر آغاز کنیم.ما تماشاچی سوختن  و خاکستر شدن خویش بودیم.ارزش آنرا دارد تا ازان درس عبرتی بیاموزیم..

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا