گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » داعش، بازوی حذف طالبان !
داعش، بازوی حذف طالبان !

داعش، بازوی حذف طالبان !

حال و روز مردم افغانســتان از زمان سقوط کابل، قدرت گیری طالبان و احیای حکومت دوم این جریان به مراتب بدتر از گذشته شده است. عالوه بر گرسنگی، فقر و بیماری این روزها که شاهد سلسله عملیات های تروریســتی در کابل و دیگر شهرهای افغانستان هستیم که نشــان می دهد طالبان حتی توانایی اداره امنیت این کشــور را ندارد. این در حالی اســت که برخی بر این باور بودند که اگر طالبان بتواند حکومت را در دســت بگیرد، حداقل در برقراری امنیت نســبت به دولت قبلی موفق تر عمل خواهد کرد. پیرو این نکته تداوم و تشــدید فضای ناامنی فعلی در افغانستان بی شک متوجه همســایگان این کشور و کل منطقه خواهد بود. در این بین احتمال ســرریز ناامنی ها به مرزهای شرقی ایران بیش از ســایر همسایگان است. این مسئله نگرانی های بســیاری را در محافل سیاسی، رسانه ای و کارشناسی داخلی به دنبال داشته است؛ به ویژه آنکه در چند روز اخیر شــاهد اختلافات و تنش های مرزی بین ایران و حکومت طالبان بوده ایم. این در حالی است که اخباری هم دال بر پذیرش نماینده ای از حکومت طالبان در ســطح دبیر سوم به گوش می رسد که می تواند به معنای آغاز پذیرش رسمی امارت اسالمی افغانســتان باشد. حال در چنین فضای پیچیده و متناقض امنیتی و دیپلماتیک بین طالبان و تهران، سؤال مهمی که به ذهن متبادر می شود، ناظر بر آینده این روابط است. از این رو «شرق» ســراغ دکتر عبدالمحمد طاهری رفته تا در این زمینه ارزیابی او را جویا شود؛ فردی که اولین مستشار و رایزن فرهنگی  ایران در وزارت معارف افغانســتان بوده ۲۵۹ روز از ســقوط کابــل، قدرت گیــری طالبان و تشــکیل . حکومت دوم این جریان گذشت و با توجه به سلسله انفجارهای چند روز اخیر، شــرایط مردم افغانســتان در همه ابعاد و سطوح بسیار نگران کننده تر از قبل شــده است. با این حال در این مدت برخی چهره های سیاسی، نمایندگان مجلس یازدهم، جریان های رسانه ای و حتی صداوسیما از ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ /۲۴ مرداد ۱۴۰۰ و قبل تر از آن هم حمایت سیاسی، رسانه ای و دیپلماتیک جدی از طالبان را در دستور کار داشته و کماکان دارند. حال حضرت عالی به عنــوان اولین مستشــار و رایزن فرهنگــی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانســتان که تجربه زیســت در جامعه این کشــور و طالبان را برای ســال های متمادی داشــته اید، چه ارزیابی ای از شــرایط کنونی افغانســتان دارید؟آیانگاه حمایتی وتطهیرکننــده داخلی درایران ازطالبــان رامنطقی و نزدیک به واقعیت می دانید؟

خیر. به هیچ وجه؛ چرا که اســاس و بنیان تحلیل من تجربیات شخصی است که در سایه سال ها حضور در افغانستان به دست آوردم. نگاه سیاســی حزبی برخی از افــراد و جریانات در داخل برای من مالک نیست، ســنگ محک من نگاه انسان گرایانه است. نــه اینکه بــه اهداف و مواضع سیاســی برخی از ایــن آقایان در حمایت و تطهیر از طالبان اشــراف نداشته باشــم، کامال به آنها واقف هســتم؛ اما من هیــچ گاه نگاه انســان گرایانه و واقعیت ها را فدای برخــی منافع غیرواقعــی نمی کنــم؛ واقعیت هایی که با گوشــت و پوســت خود در سایه ســال ها حضور در افغانستان بعینه دیده ام. چون اگر مبنای تحلیل را بر اســاس منافع حزبی و سیاســی پیش ببریم، قطعا واقعیات وارونه جلوه داده می شود و تصوری از واقعیت به مخاطب عرضه می شود، نه خود واقعیت. من در جایگاه فردی با نگاه انســان گرایانه در پاسخ به سؤال شما سعی می کنم واقعیت هایی را مطرح کنم که با چشم خود نظاره کرده ام. طالبانی که نیروهایش به راحتی شرط بندی می کردند که آیا می توانند یک پســربچه را در حین دوچرخه ســواری با اسلحه مــورد هدف قرار بدهنــد یا یک زن را در ورزشــگاه کابل به دلیل صحبت کــردن با یک نامحــرم اعدام کردند، بیش از هشــت ماه اســت که حکومت دوم خود را در افغانستان تشکیل داده است. عملکرد این به اصطالح امارت اســلامی افغانستان، در این مدت در همه ابعاد و ســطوح زندگی از مســائل اقتصادی و معیشتی گرفته تا آزادی رسانه ای، حقوق بانوان، سیاست، مسائل فرهنگی و اجتماعی، آموزش و پرورش و حتی امنیت، به قدری فاجعه بار بوده کــه اکنون یقین دارم افغانســتان در سراشــیبی انحطاط و نابــودی کامل قرار گرفته اســت. حال اینکه چنیــن حکومتی با چنیــن کارنامه ای، هم در دوره اول و هم در چند ماه اخیر چگونه می تواند با حمایت داخلی ما ایرانی ها همراه شود، جای تعجب فراوان دارد. با ایــن اوصاف، علاوه بــر نگرانی های امنیتــی این روزهای . افغانستان، ادعای تغییر طالبان و عمل به پیش شرط مکرر تهران و جامعه جهانی در خصوص تشکیل دولتی فراگیر از سوی امارت اسلامی را هم با همین عینک بدبینانه می بینید؟چرا بدبینانه! اتفاقا نگاه کاملا واقع بینانه است. چون نمی‌توان روی هیچ کدام از مواضع طالبان پیرامون ایجاد حکومتی فراگیر و ملی با حضور همه اقوام و مذاهب افغانستانی حساب باز کرد. اساسا نمی توان روی هیچ قول طالب ها حساب باز کرد. لذا برای من هنوز جای سوال است که جمهوری اسلامی ایران با چه منطقی، با چه خردی، با چه عقلی و با چه بینش سیاسی حرف ها و قول های طالبان را در این خصوص باور کرده است. هر کسی که اندک شناختی از طالبان و افراد تشکیل دهنده آن داشته باشد و همچنین کارنامه اعمال این گروه را از زمان تشکیل تا کنون بررسی کند به سادگی و به روشنی در خواهد یافت که طالبان به هیچ عنوان، تاکید می کنم به هیچ عنوان قدرت را با هیچ جریانی تقسیم نمی کند. ضمن اینکه بزرگ ترین چالش طالبان در برابر دموکراسی، توجه به رای مردم و اساساً فرایند چرخش قدرت از دل صندوق انتخابات است. من به صراحت عرض می کنم که این گروه، قُماش، جریان، جماعت یا هر چیزی که بتوان آن را خطاب کرد از زمان شکل گیری خود تا به اکنون هیچ گونه مشروعیتی برای دموکراسی، رای مردم، صندوق انتخابات، چرخش قدرت و نظایر آن قائل نبوده و نیست. چرا که اساسا مبنای فکری و ایدئولوژیک طالبان عدم مشروعیت بخشی تشکیل حکومتی دموکراتیک از دل انتخابات و اصالت بخشیدن به صندوق رای است. پس «امارت اسلامی افغانستان» به معنای نابود کردن دموکراسی در این کشور است. حال من از شما می پرسم طالبانی که قائل به اصالت گفتمان دموکراسی و تعامل دموکراتیک نیست، انتخابات را حرام شرعی می‌داند و با فتوای آنان هر کسی درانتخابات رای دهد، کافراست وباید کشته شود، چگونه می تواند ادعای تغییر داشته باشد؟!پس اقدام تهران مبنی بر پذیرش نماینده‌ای از حکومت طالبان در سطح دبیر سوم برای سفات افغانستان را جایز نمی دانید؟  اتفاقاً این اقدام جزء معدود اقداماتی است که من آن را مثبت ارزیابی می کنم. به چه دلیل؟ چون تمام اقدامات مخرب حکومت طالبان علیه ایران در افغانستان می‌تواند با واکنش و اعتراض رسمی تهران به نماینده این جریان منتقل شود. ببینید ما با یک کشور و سیستم مدرن دولتی، چه در قالب «Government» و چه در قالب «State» مواجه نیستیم. ما با یک حکومت قومی، عشیره ای و دینی به نام طالبان طرفیم که قدرت را در افغانستان قبضه کرده است. ضمن اینکه دورن این حکومت طیف گسترده و متنوعی از جریان‌های دیگر وجود دارد که با هم بر سر مسائل مختلف داخلی و خارجی اختلاف نظر دارند. پس اگر اتفاقی، اقدامی و موضعی علیه جمهوری اسلامی ایران توسط طالبان اتخاذ شود، تهران نمی‌تواند یقه کسی را بگیرد.اما زمانی که نماینده ای ازطالبان درتهران حضور پیدا کند می‌توان مراتب اعتراض خود را به طالبان منتقل کرد و این مسئله به معنای پذیرش حکومت طالبانی نخواهد بود.با توجه به نکات قبلی تان پیش شرط به رسمیت شناختن طالبان توسط تهران و جامعه به تشکیل دولت فراگیر منجر نمی شود؟  من قبل تر هم گفتم وقتی طالبان مشروعیتی برای انتخابات قائل نیست اساسا تشکیل «دولت» معنا ندارد. اینجا مسئله حکومتی عشیره ای و دینی است، نه دولت. لذا با در نظر داشتن این نکته یا به دلایلی تهران هم چنان خواهان حمایت از طالبان است و ما به آن اشراف نداریم و یا اینکه تهران اساسا شناختی از این جریان ندارد که دومی عذر بدتر از گناه است. ببینید طالبان یک جریان تروریستِ رادیکال است که بنا بر خوی و مشی خود، نگاهی تمامیت خواهانه در قبال قدرت دارد. پس طبیعی است که بخواهد قدرت را به صورت یکجا در اختیار بگیرد. اگر از این به بعد در داخل کشور فردی، رسانه ای، جریانی و یا گروهی بخواهد کماکان حمایت از طالبان را ادامه دهد مطمئن باشید دیگر نمی تواند روی توجیه و پارامتر تغییر طالبان نسبت به ۲۰ سال پیش مانور دهد، چون قطعاً لیست وزرای حکومتشان نشان داد که طالبان اگر بدتراز دو دهه پیش نباشد بهتر نشده است. شما سال ها سابقه مشاوره مستقیم محمد حنیف اتمر، وزیر امور خارجه دولت اشرف غنی را در کارنامه دارید و از نزدیک با نگاه و بینش سیاسی و دیپلماتیک وی آشنایی داشته اید، کما اینکه حامد کرزی را هم از نزدیک می شناسید. با این شناخت آیا اکنون چهرهای سیاسی افغانستان از بازماندگان دولت سابق (دولت اشرف غنی) مانند عبدالله عبدالله گرفته تا حامد کرزی و حتی گلبدین حکمتیار توان مدیریت طالبان و تعدیل مواضع این جریان را ندارند. اگر چه افراد مذکور پیش تر با اقداماتی نظیر تشکیل شورایی سه نفره به دنبال تعامل با طالبان بوده اند؟در یک بستر واقع‌بینانه من به تاثیر گذاری این افراد و حتی شورایی متشکل از آنها چندان خوشبین نیستم. چون اگر چه این افراد با نگاهی مصلحانه وارد تحولات افغانستان شده اند، اما به دلیل آن که دایره نفوذ و تاثیرگذاری این افراد و بُردار سیاسی آنان در صحنه تحولات این کشور، به خصوص کابل کم‌رنگ شده است، قادر به مدیریت اوضاع و تعدیل مواضع طالبان نخواهند بود. این افراد خیلی هنر کنند مواظب جان خود باشند.

حتی حکمتیار؟!

حتی حکمتیار.

چون گلبدین حکمتیار اگر چه از بدنه طالبان بوده است، اما نهایتاً به دولتمردان و سیستم کابل پیوست. بنابراین طالبان نگاه گذشته را به وی ندارد. در سایه این نکته اگر به هر دلیلی طالبان، حکمتیار را گزینه ای همگن و همسو با سیاست‌ها و برنامه هایش تصور نکند دیگر دلیلی برای حذف نکردن او هم ندارد.پس بر این باورید که سناریوی حذف این افراد توسط طالبان وجود دارد؟          اکنون که شاهد تشکیل حکومت تماما طالبانی هستیم قطعا بستر وقوعش بیشتر از گذشته شده است. این نکته محدود به کرزی، عبدالله، حکمتیار و … نمی شود. به هر میزان که از عمر حکومت طالبان بگذرد فضای لازم برای حذف فیزیکی تمام سیاسیون و نخبگان افغانی شکل خواهد گرفت. یقین داشته باشید با شکل گیری حکومت طالبانی از این به بعد هر سیاستمداری که اکنون در افغانستان مانده است باید بیم جان خود را داشته باشد. البته این مهم در چند روز، چند هفته و یا حتی چند ماه آینده روی نمی دهد. یعنی بعید است که به این زودی ها این افراد توسط طالبان محاکمه و اعدام شوند، هر چند که احتمال آن هم کم نیست، اما به دلیل شرایط نابه سامانی فعلی دست طالبان برای این مهم بسته است. با این وجود حتی اگر در کوتاه مدت اتفاقی برای آنان روی ندهد و محاکمه و اعدام نشوند، یقین بدانید در میان مدت و طولانی مدت که طالبان سیطره بیشتری بر افغانستان پیدا می کند و به قول خودش امارت اسلامیش را با این وزرایش پی بگیرد، آن زمان تک تک این سیاستمداران یا محاکمه و اعدام خواهند شد و یا در یک حادثه تروریستی و بدون مسئولیت‌پذیری طالبان از صحنه تحولات افغانستان حذف می شوند، به خصوص سیاستمدارانی که از عقبه مردمی و حمایت قابل توجهی برخوردارند. به هر حال باید در نظر گرفت که بعد از تحولات و انفجارهای تروریستی فرودگاه کابل در بحبوحه فرار آمریکایی در همان مرداد سال گذشته تا به اکنون با پررنگ شدن نقش داعش در افغانستان اکنون دست طالبان برای حذف بازتر شده است. چون می تواند عملیات های تروریستی خود را به این جریان (داعش) محول کند که در این صورت کار طالبان بسیار ساده خواهد شد. چون عملاً داعش افغانستان می تواند به عنوان بازوی عملیاتی و امنیتی طالبان ماموریت حذف تک تک مخالفان سیاسی و حتی اجتماعی و مدنی افغانستان را که سرِ ناسازگاری با حکومت طالبان را دارند انجام دهد بدون آن که مسئولیت و تبعاتی برای طالبان داشته باشد.                                             

در راستای گزاره تحلیلی پایانی شما این سناریوی محتمل هم وجود دارد که انفجارهای تروریستی در افغانستان بعد از روی کار آمدن حکومت دوم طالبان اساساً یک برنامه‌ریزی از طرف خود این جریان با هدف حذف، پاکسازی و یا مرعوب سازی دیگر اقوام و مذاهب ضد پشتون و ضد طالبان است که به نام جریان های رادیکال تری مانند داعش اجرایی می شود بدون آنکه مسئولیتی به صورت مستقیم متوجه طالبان باشد. این سناریو را تا چه اندازه نزدیک به واقعیت می دانید؟ در کمال تاسف اقتضائات سیاسی و امنیتی در افغانستان به شکل بسیار جدی و پررنگی این سناریو را تایید می کند. یعنی طالبان یا با هدف پاکسازی کامل برخی اقوام و مذاهب مانند هزاره‌ها و یا حتی اهل سنت با  گرایش های صوفی مسلک و اساساً هر جریان مخالف با خود را و یا با مرعوب سازی کل جامعه افغانستان این سلسله عملیات‌های تروریستی پی خواهد گرفت. اما در این بین دو نکته بسیار مهم وجود دارد. اول اینکه پیرو سوال شما قطعاً طالبانی که قدرت را در دست گرفته است دیگر نمی تواند به شکل مستقیم عملیات انتحاری انجام دهد، بنابراین بهترین و ایده آل ترین فضا، انجام عملیات های تروریستی توسط گروه‌هایی مانند داعش با مدیریت خود طالبان است. دوم آنکه نباید فراموش کرد به هر میزان فضای امنیتی افغانستان به دلیل تداوم و تشدید عملیات های تروریستی و انفجار در کوچه ها خیابان ها و مساجد این کشور ادامه پیدا کند بهترین شرایط برای ادامه حیات حکومت طالبان وجود دارد. چطور؟ببینید طالبان به بهانه مدیریت شرایط امنیتی کنونی در افغانستان می تواند تا هر زمان که بخواهد تحقق پیش شرط جمهوری اسلامی ایران و در کل جامعه جهانی مبنی بر تشکیل حکومتی فراگیر را به تعویق بیندازد. بنابراین طالبان تا هر زمانی که بخواهد می‌تواند این حکومت موقت را ادامه دهد یا اصطلاحا کش بدهد. چون کافی است که طالبان وضعیت بحرانی افغانستان، چه از نظر اقتصادی، چه از نظر امنیتی، اجتماعی، سیاسی و … را بهانه کند تا ذیل ادعای مدیریت این وضعیت بحرانی، حیات این حکومت موقت را مرتبا تمدید کند. در عین حال طالبان به بهانه همین شرایط حساس امنیتی می تواند اهرم فشاری برای پذیرش دیپلماتیک حکومت خود ایجاد کند. البته من اکراه دارم که واژه کابینه و یا دولت را برای این حکومت و سیستم طالبانی به کار ببرم بنابراین همان حکومت طالبانی را استفاده خواهم کرد. ضمن اینکه طالبان اکنون نعل وارونه زده است. چون ادعای موقتی بودن کابینه این حکومت در تقابل با لیست اعضایش دلیل دیگری بر دروغ گویی جریان تروریست طالبان است. چرا که در منطق سیاسی حکومت موقت در شرایط گذار و بحران ناشی از انقلاب، کودتا و نظایر آن بیشتر ناظر به حکومتی است که با حضور بیشتر احزاب و جریان‌ها شکل بگیرد تا دوره گذار و بحران مدیریت شود، نه اینکه در دوره بحران یک گروه، حزب و جریان بخواهد همه قدرت را یکجا تصاحب کند تا به بحران دامن بزند.

منبع : روزنامه شرق چاپ تهران

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا