گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » مکثی برارشادات شیخ هیبت الله رهبـــرطالبان درمراســـم بیعت !
مکثی برارشادات شیخ هیبت الله رهبـــرطالبان درمراســـم بیعت !

مکثی برارشادات شیخ هیبت الله رهبـــرطالبان درمراســـم بیعت !

هیچکسی ندانیست که چگونه و برای انجام کدامین مأموریت استخباراتی ازستون های چوبین خیمه تاریخی لویه جرگه ها صدای مردی بلند شد  که خود را امیرلمؤمنین شیخ هیبت الله آخند معرفی میکرد و میگفت من از جانب خدا آمده ام که خدا ارده کرده است تا پس از فتح المبین و غلبه برکفار شما قوم تازیانه خورده را رهبری کنم . باور ما نه شد اما از اینکه از سالهای زیادی  سنت بر این جاری است  که در جامعه افغانستان شخص داروغه ای اعظم تمامی سخنرانی ها و خطبات اش را با دروغ های شاخدار وخالی بندی های مضحک درطول تمامی سال سیصدو شصت وچهار روز مزئن می فرمایند و امسال نیز که  مصادف بایک تغییردراماتیک ودرعین استخباراتی شده بود و حاکمان هر چه زور میزدند به جائی نه میرسیدند ولزومأ داروغه اعظم طائفه ای ازحاکمان جدید باید زنگ کلیسای قدرت رابا دستان مبارک این پیشوای خود خوانده ای ازطالبان به صدا در می آورد،روی همین استدلال ضعیف شاید چنین سخنان هذیان آلود وغیر قابل باوررا پخش و نشر میکندباید گفت داروغه ای برخاسته از چاه جمکران قرون قبل از صدراسلام در مغائرت با روح اصلی قرآن واسلام که میفرمایند

ودردومین روز جلسه دستاربندی مانند ی  جثه ای بنام حضرت شیخ هیبت الله که خودرا امیرالمؤمنین دامت برکاتهم می خواند بروی منبر ظاهر شد و در بخشی از خطبه اش که بدون شک باید آنرا در زمره خطبه های تاریخی  خون و شقاوت نامید چنین گفت :

کفاردنیا با ما جنگ  برسرزمین و جایداد نداشت و به پول و ثروت هم نبود بلکه جنگ دو اندیشه وعقیده  بود که اندیشه واعتقاد ما را خاموش سازند …اما این حضرت شیخ نه گفت که کدام جنگ اندیشه و عقیده ؟ این چگونه جنگ عقیده و اندیشه بوده که تا همین لحظات نوشتن این یادداشت اردلی های تان دردروازه های سفارت امریکا درقطر کاسه های گدائی دردست دارند واز کشورهای خارجی خیرات جمع آوری میکنند ؟مگر این نوع گدائی و دست درازی ها نه تنها اهانت به ملت بزرگ و مسلمان افغانستان است  که مفاخری عظیم الشانی چون زنده یاد امام ابوحنیفه رحمة الله علامه سید جمال الدین افغان احمد شاه ابدالی که وقتی شاه ولی الله دهلوی مرحوم در برابرحکام ظالم راجا داهرومراتی‌ها از وی معاونت خواست واحمد شاه ابدالی بدان شتافت .همچنان فلاسفه ای ناموری چون ابونصر محمد بن محمد فارابی که در علم، فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی، طب ، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت. بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی و همچنین دانشنامه‌نویسی بود شاعر و عارف نامور شرق جلال‌الدین محمد بلخی ، ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا و ده ها شخصیت دیگری  از این سرزمین سر برآفرشته اند .

وقتی شیخ هیبت الله خان با ضمیر مفرد متکلم شبیه به  سلاطین سخن میگفت و درحالیکه بیان میداشت :امروز در تبلیغات نیز سعی بر این است و امارت را به الفاظ سبک یاد میکنند بدورد میگویند ! چرا میگویند ؟ این بسیار حرف ناجائز است مطبوعات درافغانستان است ، کشور من است ، نظام من است من مستقل هستم ، ازشما می پرسم : من یک شخص نا دانیسته هستم با حکومت و حکومتدا ری  خو من نه میدانم آیا شما می خواهید که من به رأی خودم عمل کنم یا خوش دارید که به اشاره دیگران امور را به پیش ببرم .؟ ….وقتی  حاضران چنین صدا را شنیدندهمه  حاضران یکصدا گفتند که به رأی خود ! و شیخ هیبت الله خان نیز تکرار کرد که به رأی خود !امروز افغانستان به رأی مستقل خود حرکت میکند ..امروزدنیا نه میخواهد که افغانستان و حکومت افغانستان به اساس اراده مستقل خود حرکت کنند ! میخواهند که به استشاره شان امور را به پیش ببرند .تا آنزمان کشور تان ترقی کرده نه میتواند تا که کشور استقلال و خود ارادیت نداشته باشد امروز جهان نه می خواهند که افغانستان و حکومت افغانستان به اراده مستقل خود حرکت نمایند . میخواهند که به استشاره آنها حرکت کند . به ما مشوره میدهند که فلان کاررا بکن چرا نه میکنی ؟ …تو در کار ما چه کار داری ؟ با نظام من چه کار داریی ؟ با اصول ما چه کار داری ؟ چرا در امور ما مداخله میکنی ؟ من نه میتوانم فرمائیشات ترا پوره کنم . نه هم اوامر و فرمائیشات ترا قبول دارم ونه هم با خودت یک گام هم برنه میدارم !………..من خو به این نظر هستم هیچکسی اینگونه توقع نداشته باشد …حال شاید برمن از نقاط دور و کنج های عالم صدا بلند و بخواهد با مذاکرات مرا تسلیم کند یا این که تمامی آتوم را برمن استفاده کند ، آخیر هم می میریم …….ما امروز می خواهیم که بر دین اش مظلومیت ما اشکارگردد تو اگر تمامی بمب آتوم را برمن استعمال و استفاده کنی گامی با تو نخواهیم گذاشت که الله ج از ما ناراض شود . چنان امنیتی را خداوند برما ارزانی نموده است که نظیرآن درقرنها دیده نه میشود .همین ده ماه که الله ج که بدست علمأ و مجاهدین درتمامی افغانستان امنیت را برقرارساخته این هم یک خبر بسیار بزرگ خوشی است .این هم افتخار و نعمت بزرگ الهی است که خداوند نصیب مجاهدین ساخت . سخت تعجب آوروشگفت انگیزاست که با سپری شدن یازده ماه از اجلال نزول امارت طالبان در جغرافیای افغانستان که به قول خودش ودیگرحواریون سینه چاک وی  که گاه گاهی از” شبکه های سابق حرام و ضاله تلویزیونی ” بیماریی مایکروفون را معالجه میبخشند درکنارسائرحواشی ذلت و تملق تأمین امنیت سرتاسری و ختم جزائر قدرت  را یکی ازفضائل حاکمیت طالبی محسوب میکنند.اما با این امنیت آهنین حضرت  هیبت الله خان پیشوایی که به قول آنحضرت که ضمن بیعت گرفتن از حاضران فرموده بود من یک شخص نا دانیسته هستم با حکومت و حکومتدا ری  خو من نه میدانم آیا شما می خواهید که من به رأی خودم عمل کنم یا خوش دارید که به اشاره دیگران امور را به پیش ببرم .؟ یاد مرحوم ضیأالحق دیکتاتور کشور پاکستان افتادیم که ایشان نیزبا برپاساختن یک کمیدیی همه پرسی عمومی مبنی بر اینکه آیا شما اسلام را می خواهید یا نه ؟ همه مردم که اکثریت آنها را مسلمانان سنتی تشکیل میداد برسر یک دوراهی قرارگرفتند اما ناچارمردم گفتند که بلی مااسلام را می خواهیم ! دیکتاتور ضیأالحق درپاسخ میلیونها شهروند پاکستانی که شعاراسلام خواهی را بلند ساخته بودند گفته بود شما که عاشق اسلام هستید و من نیزازسینه چاکان این دین هستم پس مرا به حیث خادم تان یعنی رئیس اسلامی جمهوریه پاکستان انتخاب نمودید!!بدین ترتیب جنرال ضیأ الحق درنتیجه یک همه پرسی براریکه ریاست جمهوریی پاکستان قرارگرفت .اکنون وبا استفاده ازهمین سیاست مزورانه شیخ هیبت الله خان درفرآیند بیعت با خود استفاده نمود و دسته های ازتحقیر شده گان عالم نمایی که تعداد آن به چند هزار تن میرسید درمسأله بیعت عقل خویش را دربدل طعام وقیام مختصرسودا نمودند چنانچه گفتیم طالبان در مبحث  نگاه فلسفی  به خدا و انسان از گفتمان تاریخی بنیادگرای شریعت مدار پیروی میکنند که با دیگر قرئت ها و گفتمان های دینی معاصر در افغانستان و جهان متفاوت است البته ریشه های منفرد و عنصري آنرا میتوان در تاریخ جهان اسلام با خارجی گری، سلفی گری وغیره قرئت ها تبارشنانی کرد در این قرئت و گفتمان مسائلی چون پیشرفت و تکامل جوامع انسانی کاملأ تعطیل بوده و پدیده های طبیعی را با نگاه ماورألطبیعی غیرعقلانی وخرافاتی مورد تحلیل وارزیابی قرار میدهند .البته جناب هیبت الله خان میتواند در قلمرو خصوصی حیاتش که هیچگونه ارتباط با بیرون جامعه  را نداشته باشد چنین لاطائلات جنون آمیزی را با استعمال هر ضمیری که خواسته باشد نزد اعضای خانواده چند نفره اش مطرح کند اما هیچگاه حق ندارد نسبت به سرنوشت مردم با افکار و اندیشه های گوناگونی که درمسیرصدها سال تاریخ مشترک وجغرافیای واحدی بنام افغانستان درواحد های گوناگون بشری اعم ازمذهبی و نژادی زیسته اند بصورت یکجانبه تصمیم اتخاذ کند.اکنون ببینیم که شیخ هیبت الله خان این مؤلفه را ازکدامین دیدگاه می نگرد ؟وطبعأ برای حل آن چه برنامه ای دارد ؟ ایشان در بخشی از سخنرانی اش گفت …

این مردمی که در خارج زندگی میکنند ومصروف دسیسه سازی  علیه افغانستان اند برای آنها میگوئیم که اینک فتنه کشته و شعله های جنگ خاموش شد به آنها میگوئیم این  آتش اگرروشن شد تمامی افغانها با شما مخالف اند .اکنون شما را مورد عفو قرار داده ایم بیاید در این کشور شب ها را سپری کنید آن عزتی که در کشور خود دارید در کشور های دیگری موجود نیست در کشور کافر شما و خانواده تان عزت ندارید ….بیا و در این کشورزندگی کن  ما با شما حساب نه میکنیم مگر ها به شرارت نباید دست بزنید و دسیسه را نباید بسازید . اگر امنیت را خراب نمودی باز بخاطر مصلحت عمومی محاکمه می شوی !

یک حرف برای تان میگوئیم که ما اصلأ حاکم نه بلکه خادم هستیم ! حکم را خو خداوند نموده است و آن مسأله هم تمام شده است شریعت  ما کتاب الله سنت رسول الله وفقه حنفی است این همه مسائل تمام شده است ما هرفیصله ای که در محکمه میکنیم آنها را منتقل مینمائیم قبلأ ترتیب یافته است ما خادم شریعت هستیم . وقتی این سخنان  ملا هیبت الله خان را که با میتود های  قبل از دوران حیات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  بیان می فرمود  شنیدیم ما وهمه انانیکه دغدغه دین و مدنیت در قرن حاضررا داریم دریافتیم که ملا هیبت الله خان در بیان افکار اش از مودل پروکروستی تبیعت میکند . پروکروست که  راه زن افسانوی یونان در کوه ها و گردنه ها راه را بروی کاروانیان می بست و اموال آنانرا به غارت می برد اما به این کار اکتفا نه میکرد بلکه یک تخت آهنی که داشت دستور میداد تا افراد کاروان را یک یکی بروی تخت بخوابانند هرکسی که قد وانداز اش از تخت آهنی کوتاه تر بود به فرمان پروکرست آنقدر او را از طرف پا وسر میکشیدند تا به اندازه تخت شود و اگر قد بلند تری داشت فرمان می داد تا از ناحیه پا میزان اضافی را آره کنند تا کاملأ در قالب تخت آهنی جای گیرد . از نظر ملا هیبت الله خان اسلام تخت آهنی است که باید انسان و جامعه را در درون آن قرار داد وکم زیاد های آنرا با برش و کشش تمامأ قالب بندی کرد که ریشه تناقض معرفت شناختی ملا هیبت الله خان با انسان و جامعه معاصر درهمین جا است.چرا که پویائی و تکامل انسان و جامعه یک امر ضروری درسیر زندگی است که با درد ودریغ ملا هیبت الله خان و دیگر اذناب معتقد به چنین گفتمان متحجرانه  از آن  بی خبر میباشند زیرا چه کسی نه میداند که تاریخ خونین افغانستان با داشتن اقوام و مذاهب گوناگون برای بقای سرنوشت افغانستان درمبرزواحدی خون جاری کرده ویکسان دربرابر استعمار و استبداد صدای آزادی خواهی را بلند نموده اند .وقتی ملا هیبت الله خان از منبرخطبه شقشقیه بیعت اعلان میکند ومیگوید حکم را خو خداوند نموده است و آن مسأله هم تمام شده است شریعت  ما کتاب الله سنت رسول الله وفقه حنفی است این همه مسائل تمام شده است ما هرفیصله ای که درمحکمه میکنیم آنها را منتقل مینمائیم قبلأ ترتیب یافته است ما خادم شریعت هستیم . نه میتوان انکار کرد که در پرتو این ارشادات داهیانه شیخ هیبت الله دامت برکاتهم که به نظر شیخ صاحب  استوار بر مستندات کتاب الله و سنت رسول الله  میباشند انعکاس تفکری است که در معادلات حقوقی و مناسبات معاصر با دیگر بنیاد گرایان شریعتمدار مذهبی تفاؤت چندانی ندارند

طبیعی است که استعمار جهانی هواداران این نگاه به زندگی را به مقتضای منافع مادیی قلمروسیاسی خویش  نشانه گزاری میکنند . این درحالی است که از صدها و بلکه هزاران سال بدینسو اقوام و مذاهب گوناگون با داشتن عقاید مختلف مذهبی چون پیروان مذهب گوناگون شیعی اسلامی مانند پیروان شیعیان جعفری و شیعیان اسماعیلی که اکثریت شان عمدتأ وابسته با ملیت شریف هزاره اند گام به گام سائر اقوام پشتون ، تاجیک ، ازبک ،ترکمن ، بلوچ ودیگرگروه های قومی ونژادی از کشور افغانستان در برابر متجاوزین و استعمار گران درحالی دفاع نموده اند که اختلافات  فقهی و مذهبی نه تنها مانع انجام چنین وظیفه ایمانی نگردیدند بلکه دروجود فرد ، فردی از شیعیان سرزمین افغانستان عشق به مادر وطن افغانستان به مثابه جرقه های از آزادی و استقلال  در بطن و متن اکثرنهاد های تشکیلاتی که قبل از سالهای بحران  تشکیل یافته بودند  به مشاهده میرسد .وقتی کسی بنام شیخ هیبت الله آخندزاده در سخنان خود از امید مسلمانان جهان سخن میگوید  که مسلمان عالم چشم شان بسوی افغانستان است و هدایات و رهنمائی می طلبند رهنمائی اخلاقی و علمی جهان منتظر ما ست …وظیفه علمأ تنها این نیست که در افغانستان نظام شریعت را قائیم بسازند بلکه در تمامی جهان رهبری شرعی بدست علمای افغانستان خواهند بود . هیچکسی ندانیست که وقتی هیبت الله خان از رهبریی جهانی سخن میگوید با چه تفکرجهانی که بتواند برتری اش را بر مبنای عقلانیت و خرد نسبت به همه مکاتب و ایدئولوژی ها ثابت سازد ؟ملا هیبت الله آخندزاه پیشوای طالبان ورهبرنامشروع مردم افغانستان وقتی صدایش از میان تالار خیمه لویه جرگه بلند می شد دربخشی از سخنان اش چنین ارشاد فرمود :

مسلمانا ن جهان اکنون از افغان ها هدایات و رهنمائی  می خواهند برای رهنمائی اخلاقی و علمی همه جهان منتظرشما است شما ازآنها احوال گیری کنید که چگونه هستند ؟ و چه باید بکنند که چنین کنید و چنان نکنید انتظار چنین حالتی اند . علمأ نه تنها در افغانستان نظام شریعت را قائم میکنند بلکه در تمامی جهان رهبریی شرعی وظیفه علمای افغانستان است …شاید ملا هیبت الله آخندزاده که عجالتأ خودرا امیرالمؤمنین میخوانند ملتفت این مطلب نیست که این نوع اظهارات وی نه تنها در مغائرت با روح حقیقی  دین مقدس اسلام میباشد بلکه در مخالفت با نامه معروف سرگشاده  سلف اش ملا اختر محمد منصورعنوانی ابوبکر ابراهیم بغدادی  نیزکه وقتی منافع کشورعربستان با خواسته های مادی پاکستان بویژه ارتش آنکشور که خود را نگهبان حقیقی عمق استراتیژیک پاکستان می خواند و پس از حوادث یازدهم سپتمبربا هم درتقابل قرار گرفت ملااخترمحمد منصوررهبر طالبان  طی نامه سرگشاده ای از رهبر داعش خواست که به تأسیس جبهه دیگری نیاز نیست و با طالبان همکاری کنید واگردولت اسلامی عراق وشام (داعش)بخواهد جبهه ای در افغانستان بگشاید ممکن است با واکنش طالبان که تحت قیادت  امیرالمؤمنین ملا محمد عمر مجاهد حفظهم الله علیه مواجه خواهند شد در این نامه سرگشاده به شرائط اقلیمی و فرهنگی جامعه افغانی اشاره شده بود که با انتــشار این نامه سرگشــاده از سویی  گــروهی بنــام ” فدایی محاذ “که شاخه ای جدا شده ازطالبان برهبریی ملا منصوردادالله بود گفته شد که تحت قیادت کدام امیر المؤمنین  ؟ امیر المؤمنین ملا محمد عمرمجاهد که در نامه ملا اختر محمد منصور بدان اشاره شده دو سال قبل برحمت ایزدی پیوسته است !باید گفت که انتشار اعلامیه ای از نام گروه جنگجویان ” فدایی محاذ ” گفتگوهای صلح را که در شهرک مری واقع در اسلام آباد میان افغانستان و طالبان جریان داشت برهم خورد  و مراسم بیعت گرفتن برای ملا اختر محمد منصور بحیث زعیم و امیرالمؤمنین طالبان در کشور پاکستان آغازیافت و آواره گان افغان  که در اردوگاه های محقری واقع درچهار ایالت پاکستان زندگی مینمودند جوقه ، جوقه برای بیعت با ملا اختر محمد منصور که در نتیجه تغییرات و تحولات استخباراتی بویژه تقابل منافع عربستان وپاکستان به حیث امیر المؤمنین منصوب شده بود حضورمی یافتند نباید فراموش کرد که منصورداد الله رهبر شاخه جدا شده از طالبان موسوم به ” فدایی محاذ ” پس از بیعت استخباراتی برخی از طالبان باملااخترمحمد منصورامیرالمومنین جدید درمخالفت با این انتصاب بحیث معاون نظامی شاخه موسوم به شورای عالی امارت اسلامی طالبان برهبریی ملا محمد رسول آخند منصوب شد که ملا منان نیازی یکی دیگرازمعاونین گروهی برهبریی ملارسول آخند شناخته می شدکارنامه های ملا منان نیازی و دشمنی آنها با گروه های مذهبی که با طالبان یکسان نه می اندیشیدند بویژه شهروندان شیعه مذهبی که عمدتأ با قوم شریف هزاره تعلق داشتند نه تنها با نخستین سلطه طالبان بر افغانستان که مشارُالیه بحیث والی ولایات هرات وبلخ ازسوی طالبان انجام وظیفه نموده بود موجب قتل عام های فروانی گردیده بودند بلکه پس ازانشعاب آخیری که بامرگ ملا محمد عمرمجاهدرهبراین گروه دربدنه آنهابوجودآمده بود نخست ازسوی سازمان امنیت عربستان درمخالفت با جمهوری اسلامی ایران که ازگروه های شیعی مذهب حمایت مینمودند وسپس توسط شورای امنیت افغانستان وکشورهندوستان درمخالفت با استراتیژیی پاکستان مورد حمایت قرار داشتند سخنان ملا منان نیازی در باره قتل شیعه مذهبان از هیچ کس پوشیده نمانده بود

از ابتدائی شکل گیریی زندگی مسؤلانه انسان در زمین که خداوند ج وی را جانشین خود در زمین معرفی نموده است رابطه دین و حاکمیت در جوامع بشری نیز مورد توجه همه اندیشمندان و فلاسفه این عرصه بوده است هرچند که ریشه این مبحث به دیالوگ و گفتمانی میرسد که میان فرشته گان و خالق هستی و کائینات در باره تعیین جانشینی یا همان نیروی توانمندی به قول دانشمندان متعهد انسان موجود خدا گونه درزمین مطرح گردید . این بحث در برهه های تاریخی گوناگون و در سرزمین های متفاوت هربار با صورت و هیئتی نو چهره نموده و بنابر شرائط حاکم و ضرورتهای زمان وجهی از آن برجستگی نموده است که لزومأ برای یافتن ریشه های اصلی وانگیزه های جانبی آن باید به مفاهیم دین و حکومت یکجا به تناسب منظومه خلقت وآفرینش موردبررسی قرارداد که یک بحث عمیقأ تحقیقاتی واکادمیک است وازفرصتی که به مناسبت سخنرانی شیخ هیبت الله رهبر طالبان در جمعی از علمای افغانستان بدست آمده بیرون است لهذا بدان هیچگونه اشاره ای نه میکنیم اما نه میتوانیم از واکنش برخی از سرکرده گان دسته های  سیاسی و نظامی چشم پوشید تا دیده و مشاهده شود که  آیا جناب هیبت الله آخندزاده که خودرا امیر المؤمنین به قول خودش: من یک شخص نا دانیسته هستم با حکومت و حکومتدا ری  خو من نه میدانم آیا شما می خواهید که من به رأی خودم عمل کنم یا خوش دارید که به اشاره دیگران امور را به پیش ببرم .؟ دارای ظرفیت های فکری و ادیولوژیک بوده است یا خیر ؟

البته جریان حمایت مرحوم ملا محمد عمر از اسامه بن لادن به همه هویداست که اینگونه حمایت ها و بیعت ها در مغائرت با احکام صریح دین مقدس اسلام کاملأ جنبه استخباراتی داشته است . هرچند در زمان کنونی رهبران ملوک الطوائفی طالبان ازجنس اندیوالی سعی میکنند تا در نمائیش های مسخره بیعت همچون نشست آخیر طالبان درکابل که با تبلیغات وترفند های ساده اما بصورت مصنوعی  که گویا چندین هزارتن از علمای جید کشور درمدت  سه شبانه روز مهمترین مسائل مملکتی مانند کمیته تعیلم وتربیه ، کمیته امنیت و کمیته سیاسی ،زراعت ، حقوق شهروندی وغیره را در کمیته های که تعداد آن به سی کمیته میرسید  مورد مطالعه قرار داد وبه کسانی که دربیرون اما با ساده لوحی مینگریستند چنان امید کاذب میداد که گویا این جرگه و نشست وهراسمی راکه داشته باشد میتواند دردها ی مردم مجروح کشور را شناسائی و مهر شفأ بدان گزارند . برعلاوه اینکه هیچکسی در این نشست از توانمندیی شناخت و حل وفصل ابتدائی ترین نیازهای مردم بی بهره بودند سخنانی ازشیخ هیبت الله آخندزاده که دردومین روز” نشست علمای افغانستان “ایراد کرد مانندبمب آتومیبود که بر امید های ناشگفته مردم افگنده شد .

مسخره ترین و غیر قابل باورترین  بخشی از سخنان آخندزاده صاحب آنگاه بود که علما را مخاطب قرار داد وگفت شما میدانید که در کتاب مجموع الزواید حدیثی  وجود دارد که اگر قاضی به سلطان نصیحت میکرد از دست اش بگیروبا تنهائی برای وی آنچه که میخواهی برایش بگو! اگرتو به معصیت امرمیکنی کار خوبی نیست و اگر وی (سلطان ) به چنین کاری اقدام میکرد تو باید صبر پیشه کنی ! حجاج ابن یوسف به شما معلوم است که وی حاکم بر مدینه منوره بود و مهلک این امت بود یکصدو بیست هزار از اصحاب پیامبر و تابعین را وی صبرأ اعدام نموده بود اینکه در مقابله وجنگ به شهادت رسانده بود آن چیز دیگر است . حضرت انس (رض) که خادم رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابی کهن سالی بود  وقتی نزد عبدالمالک ابن مروان به شام میرود همین قدر برای عبدالمالک ابن مروان  میگوید که این حجاج ابن یوسف کمی با مردم سختی میکند آن میگوید که ایشان یعنی همین حجاج ابن یوسف صدوبیست هزاراصحاب کرام را به شهادت رسانده است تو میگوئی که با مردم سختی میکند !! غرض و مقصد اصحاب ازین مسأله این بود که فتنه ظهور نه کند !و درمقابل حجاج ابن یوسف صدا بلند نه میکرد می گفتند اکنون در یک وقتی صدو چند هزار تن را به شهادت رساند است اگر در مسلمانان چنین فتنه و بغاوت آغاز گردد باز در یکروز یکصد هزار تن شهید میشوند !…اگر معصیت بود برآن صبر پیشه کن ومخالفت را آغاز نکن اگر مخالف آغازیده شد در یک لحظه در میان مردم فتنه ظهور میکند . اکنون شاید مصیبت کم باشد ولی این مصیبت اضافه میشود …..ثقل سخنانی که جناب هیبت الله آحندزاده درشورای موسوم به علمای افغانستان ایرادکرد ازآن جهت حائز اهمیت است که کانون مرکزیی همه گفتمان های اقتدار گرا ی مذهبی اعم از شیعه و سنی در جهان  به حساب می آید البته درعرصه سیاست و دولت بحث دیگری وجود دارد و آن این است که از نظر هوا داران این گفتمان هیچگاه باحاکمان ظالم که جامه  اسلام و مسلمان بر تن کرده باشند نباید با هیچ صورت با قیام و مقابله با آنها برخاست وجنگید که مقابله با چنین حاکمان ظالم سبب فتنه و بغاوت خواهند شد چنانچه شما در سخنرانی تاریخی و درعین حال  استخباراتی شیخ هیبت الله شنیدید و خواندید ایشان با روایت واستناد یک حدیث کاملأ جعلی که ازکتاب مجموع الزوائد و منبع الفوائد نوشته نورالدین الهیثمی  یکی از اکابر مذهب شافعی نقل میکرد گفت : در کتاب مجموع الزواید حدیثی  وجود دارد که اگر قاضی به سلطان نصیحت میکرد از دست اش بگیروبا تنهائی برای وی آنچه که میخواهی برایش بگو! اگرتو به معصیت امرمیکنی کار خوبی نیست و اگر وی (سلطان ) به چنین کاری اقدام میکرد تو باید صبر پیشه کنی ! … غرض ومقصد اصحاب ازین مسأله این بود که فتنه ظهورنه کند و درمقابل حجاج ابن یوسف صدا بلند نه میکرد می گفتند اکنون در یک وقتی صدو چند هزار تن را به شهادت رساند است اگردرمسلمانان چنین فتنه و بغاوت آغاز گردد بازدریکروزیکصد هزارتن شهید میشوند!.. هیچکسی ندانیست  آنچه را که شیخ هیبت الله آخندزاده بیان می فرمود و اعتراف میکرد که صبراختیار نمودن دربرابرحاکم جلاد صفتی که دستان اش به خون یکصدو چند هزار صحابی و تابعین آغشته است به دلیل مسخره نگرانی از” فتنه وبغاوت ” واجب است … و اصلأ معنای ” فتنه وبغاوت ” از نظر شیخ هیبت الله این مریدسینه چاک حجاج ابن یوسف که قصد کرده مأموریت باقی مانده حجاج ابن یوسف را نه در زمان حاکمیت امویان بلکه در قرن بیست ویکم وبه دورازجغرافیای حجازودرسرزمین افغانستان  چیست وکدام است ؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا