گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » آیا عدل طالبانی همین است؟
آیا عدل طالبانی همین است؟

آیا عدل طالبانی همین است؟

سقوط نظام جمهوریت که در بدل گروی کشور و بهای خون هزاران جوان که در صفوف اردوی ملی در دفاع از نظام به شهادت رسیده بودند جفای بزرگ بود که یکتعداد احزاب بشمول آغای حکمتیار بارها تهدید براندازی نظام را نموده بودند که همان تهدیدات پایه های نظام جمهوریت را از داخل متزلزل ساخت، با سقوط نظام جمهوریت جاهلترین گروه قدرت را بدست گرفت که در نتیجه ده ها و صدها فاجعه از آغاز امارت تا به حال در وطن جریان دارد و روزتا روز دامنه مظالم توسط حاکمان فعلی بالای مردم مظلوم افعانستان بیشتر میشود، یگانه دست آوردی که امارت طالبان و چکچکی های امارت ادعای بدست آوردن آنرا می‌کنند امنیت نسبی است که در نظام جمهوریت همین طالبان باعث بدامنی به اثر حملات انتحاری، انفجارهای کنارجاده ها و ناامن سازی شاهراه ها و اطراف افعانستان بودند.یکتعداد دوستان مقیم اروپا اگر چه انسانها خبیر و قابل احترام هم هستند زمانیکه کابل میروند و مهمانی های چرب و نرم را نوش جان میکنند امنیت به زور میله تفنگ را که طالبان بوجود آورده اند تماشا کرده عاشق موی و کاکل طالبان می‌شوند و آغاز می‌کنند به تعریف و توصیف امارت طالبانی حتی بعضی دوستان بدون آنکه تاریخچه پیدایش گروه طالبان را به یاد بیاورند و یا کارنامه های سیاه دوره اول امارت را به ذهن بیاورند (شمالی سوخته!!) و بالاخره درک نمایند که تا چه اندازه ظهور دوباره طالبان در کابل پای استخبارات منطقه و نظامیان پاکستان را در امور افعانستان باز نموده و تا چه اندازه زنان و دختران وطن تحت ستم طالبان قرار دارند شروع می‌کنند به “سفرنامه نویسی” و از امنیت نسبی دست آورد های طالبان تذکر میدهند، برای این دوستان باید نوشت اگر امنیت به زور میله تفنگ و استبداد قابل تعریف و توصیف باشد پس هتلر، هلاکو، استالین و چنگیز محبوب‌ترین و بهترین حاکمان روی زمین بودند.اخیرآ یکی از نخبگان فعال سیاسی مقیم اروپا از یکی از دوستان “سفرنامه نویس” در یکی از صفحات اجتماعی سوال نمودند که:چرا دراین اواخر یکصدوهشتاد درجه در قبال امارت طالبانی ذهنیت تان تغیر کرد؟دوست “سفرنامه نویس” اگرچه قسمآ جواب صادقانه ارائه نمودند و دلیل تغیر ذهنیت خود را در قبال امارت طالبانی عملکرد اخیر طالبان علیه رهبر حزب اسلامی جناب حکمتیار تذکر دادند، اما این تغیر ذهنیت ایجاب پاسخ به سوالات بیشتر دارد که چرا این دوست “سفرنامه نویس” که حالا مبارزه علیه امارت طالبانی را راه حل و مشروع میداند قبل از مصادره زمین و تعمیر رهایشگاه و دفتر آغای حکمتیار این ذهنیت را نداشتند و دست به “سفرنامه نویسی” زده بودند؟ جواب اجمالی این سوال اینست مقوله داریم:در تقریبآ سه سال گذشته مردم اندراب ها، خوست و فرنگ بغلان، پنجشیر، تخار، مردم مظلوم هزاره و شیعه، بخصوص مردم ولایت پنجشیر، جمعیتی ها، افراد امنیتی جمهوریت یعنی جوانان اردوی ملی، پولیس ملی، کماندوهای نظام جمهوریت، خاندان و اقارب جنرال رازق کندهار، هزاران زن مبارز توسط طالبان در زندان افگنده شده و تحت مظالم و کشتار طالبان قرار دارند، این دوست “سفرنامه نویس” بعد از سفر کابل (تعریف و تمجید امارت طالبانی را نمودند اما حالا بعد از تصرف خانه و دفتر حزب اسلامی یک شبه این دوست ما یکصدو هشتاد درجه تغیر کرد و می‌خواهد ‌که با جناب حکمتیار شمشتو/پشاور مهاجرت کند و یا هم در کوه بالا شوند و علیه استبداد امارت طالبانی بجنگند، همه مردم چیز فهم افعانستان میدانند که همین احساس فعلی دوست “سفرنامه نویس” ما را همه حزبی های غیر تبار طالبان بعد از مصادره دفتر حزب پیدا کرده اند که امارت طالبانی ظالم ترین و نا اهل ترین حکومت تاریخ افعانستان است.دردا و حسرتا که سیاسیون افعانستان همه مثل همین دوست “سفرنامه نویس” ما تا زمانیکه خود شان، رهبر شان، حزب شان، خانواده و اطرافیان شان صدمه نبینند حاکمان را فرشته فکر می‌کنند، اما بمجرد اینکه به خودشان، فامیل، حزب و رهبر شان آسیب برسد شروع می‌کنند به قیام و در کوه ها بالا می‌شوند چنانچه یکتعداد رهبران قومی و گروهی داخل نظام از قبیل مارشال دوستم، محقق، استاد عطا وغیره بعد از آنکه داکتر غنی فراری به اصطلاح با آنها “خوگری!” کرد عین عمل را علیه نظام انجام دادند.درد آور اینکه زمانیکه طالبان (ملا قیوم هلمندی) را با تفنگداران قندهاری و پکتیا جهت سرکوب مردم پنجشیر ارسال کرده بود همین مشر حزب اسلامی جناب حکمتیار از امارت طالبانی تقاضا کرد که بجای تفنگداران هلمند، قندهار و پکتیا از افراد مسلح حزب اسلامی استفاده کنند زیرا افراد حزب اسلامی در جنگ با پنجشیری ها بهتر بلد اند و توپوگرافی منطقه را نیز آشنا میباشند، این پیشنهاد جناب حکمتیار ثبت تاریخ خونین افعانستان است و کسی آنرا فراموش نخواهد کرد.برای معلومات مزید فشرده ای نوشته های اخیر این دوست “سفرنامه نویس” را خدمت تان در پایین این متن جابجا میکنم تا خود این نوشته ها را با “سفرنامه” این دوست عزیز ما که در چندین قسط تحریر شده بود مقایسه کرده قضاوت نماید.“حین مسافرت من به کابل مشاهدات عینی من باز گو کننده همان وقایع و پیش امد های بود که شخصا طی سفرنامه نوشتم. بعد از ماه دسامبر الی امروز استراتیژی طالبان برای حفظ قدرت تغییر خورده و دیده شد که آنها به هیچ هنجار های ملی و‌بین المللی وقعی نمی گذارند، مثلا قطعنامه شوری امنیت را نپذیرفتند.‌در سیاست داخلی روز بروز به دروغ روی آوردند. در اخیر ماه فبروری دریافتم که وزیران این‌ امارت تا حلق در گرو سازمان “سی ای ا و آی اس آی” می باشند. قرارداد های مهم حتی با چین بدون سهم گیری سازمان سی ای ا  صورت نمی گیرد.‌اینها یعنی طالبان پیکره بیگانه نسبت به افغانستان میباشند. گمان داشتم که نسبت به دوره اول قدرت خود تغییر فاحش خورده اند لیکن‌ این طائفه گروه بی حیا و فاقد فرهنگ می باشند، پیشامد آنها نسبت به رهبر حزب اسلامی برایم از این سبب انزجار آور است که حزب اسلامی اگر قبول هم نداشته باشیم، بازهم یک قسمت از پیکره ملت است و برخورد آنها وحشیانه است با هیچ تعهدی موافق نیستند”.‌حال دوستانیکه “سفرنامه” این دوست معزز ما را مطالعه کرده باشند با این اظهارات شان مقایسه کنند بعد قضاوت نمایند.قابل ذکر است که تنها دوست “سفرنامه نویس” ما نبودند که با سفر کابل خود آغاز به تعریف و توصیف اغراق آمیز امارت را نمودند، بلکه چندین هموطن مقیم آمریکا و اروپا وقتآ فوقتآ قلم فرسایی میکنند و بدون آنکه از عمق فاجعه اطلاع دقیق داشته باشند عاشق کارنامه های طالبان شده و برای امارت طالبانی لابیگری میکنند، همینطور در یک سال پسین بعضی هموطنان که از اروپا به کابل سفرکرده اند برای طالبان لابیگری مینمایند مثلآ یکی از اروپا نشینان زمانیکه به کابل سفر کرده بود در جاده های کابل با جنرال خودخوانده یعنی مبین خان مقابل شد دستان جنرال مبین را بوسید و برای مبین خان تعریف و توصیف طالبان وامارت را نمود درحالیکه گفته میشود که جنرال مبین بعد از بد و رد گویی حکومت پاکستان و ادعای دیورند و اعمار بند در بالای دریای کنر به دستورمستقیم پاکستان توسط طالبان زندانی شده.

“دیوه جان پتنگ” دستورآ ازلندن به افعانستان سفر کرد وعقب “اشترینگ موتر” نشسته در حالیکه کست خانم نغمه را گوش میکرد به ولایات سفر کرد وازسفرخود فلم مستند ساخت تا به جهانیان نشان بدهد که افعانستان تحت اداره طالبان امن امان است وحتی دختران می‌توانند در افغانستان رانندگی نمایند و موسیقی بشنوند.در قبال قضیه دارالامان چندین سوال مطرح می‌شود و آن اینکه:هرگاه بزرگان طالب در تعمیرات دولتی و خانه های مفشن فراری های جمهوریت زندگی بتوانند چرا حکمتیار حق زندگی را دریکی ازاملاک دولتی ندارد؟ حامد کرزی که توسط طیارات خارجی ها نخست در کوه های ارزگان دیسانت شد وبعد به کابل آورده شد ودرموجودیت عساکر خارجی سیزده سال بالای شانه های مردم با همنوایی برادران طالب اش حکومت کرد می‌تواند درجوار ارگ زندگی کند اما رهبرحزب اسلامی که پنجاه سال مبارزه کرده نمی‌تواند در جایداد دولتی زندگی کند؟ امارت عدل طالبانی همین است؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا