گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » آنگــاه کـــه فاشـــیزم جــانشــــین عـــدالــــت و آزادی گــــردد !
آنگــاه کـــه فاشـــیزم جــانشــــین عـــدالــــت و آزادی گــــردد !

آنگــاه کـــه فاشـــیزم جــانشــــین عـــدالــــت و آزادی گــــردد !

به نظر میرسد دیموکراسی،عدالت اجتماعی و حقوق بشر در کشور های مهد دیموکراسی قدم بقدم جایش را به ناسیونالیسم،پوپیولیسم،فاشیسم و توتالیتاریسم خزنده خالی میکند.فرانسه که خود را مهد دیموکراسی و حقوق بشر میداند از چند دهه به اینسو در برابر بالاگرفتن موج راست افراطی،بیگانه هراسی و بیگانه ستیزی و احزاب دست راستی و اسلام ستیز که درین سالها مد غالب سیاسی برای جلب رای دهندگان شده است بیشتر از پیش رمق خود را از دست میدهد.به اعتقاد کارشناسان و اعتراف اشکار نمایندگان مجلس فرانسه دستگاه پولیس این کشور لانه عناصر دست راستی و بیگانه ستیز گشته است.دولت فرانسه در دهه های اخیر نه تنها تحت نفوذ احزاب دست راستی عمل میکند بلکه عناصر راستگرای افراطی بیگانه ستیز در اراکین خود دولت نقش پررنگی ایفا میکنند.در هجوم این بیگانه ستیزی و تبعیض نژادی مهاجران و خارجیان غیر سفیدپوست که اکثریت قاطع شان را افریقاییان سیاهپوست و اعراب شمال افریقا تشکیل میدهند قربانی اصلی شمرده میشوند.

الجزایریان،تونسی ها و مراکشیها و سیاهان دیگر که کشور هایشان در گذشته مستعمرات فرانسه بودند از چندین نسل به اینسو در فرانسه زندگی دارند و فرانسوی شدگان انداما موفق نشده اند رنگ پوستشان را سفید نمایند.به نظر میرسد لایه ضخیم رسوبی نژادپرستی هنوز در خون مردم چنان رسوب کرده است که هیچ شعار متمدنانه قادر به ذوب ان نیست.زیگموند فروید میگفت میان خوی بربریت و شعار های متمدنانه در انسان یک پرده بسیار نازک قرار دارد که به اندک بهانه ای میدرد و شعله های بربریت چون اتشفشانی زبانه میکشد.مبصرین و محققین فرانسوی میگویند اگر شما عرب و یا سیاهپوست باشید ۲۰ مرتبه شانس توقف و بازجویی تان از سوی پولیس نسبت به فرانسویان سفید پوست بالاتر است.جوانان و نو جوانان عرب و سیاهپوست به دلیل عرب بودن و سیاه پوست بودن بگونه پیشفرض  مظنون ،متهم و متخلف شناخته میشوند.مردم به انها به این چشم می نگرند.اگر امار کل بیکاران فرانسه ۶الی ۷ در صد نفوس اینکشور را تشکیل میدهند در میان خارجیان و اعراب این امار تا ۴۰ درصد میرسد.اگر کسی نامش با کلمات عربی چون عبدل،محمد و یا احمد شروع میشودبه احتمال بسیار قوی تقاضای کار شان از سوی کارفرمایان جواب منفی خواهد داشت.گفته میشود ۶۰ درصد زندانیان فرانسه را اعراب تشکیل میدهند.خدمات اجتماعی و رفاهی در محلات مسکونی خارجیان و اعراب به مراتب بی کیفیت تر از دیگر فرانسویان است.به قول یک نماینده مجلس فرانسه اگر در المان در سه سال یک مهاجر با شلیک پولیس انکشور کشته میشود این امار در فرانسه ۱۶ کشته با شلیک پولیس در یک و نیم سال است .تحقیقاتی درین موارد صورت نمی گیرد و پرونده مقتول مختومه اعلان میشود.این روند سال بسال سیر فزاینده دارد.اخیرا نوجوان ۱۷ ساله الجزایری بنام نایل در حالیکه موترش متوقف و دستانش روی فرمان موتر قرار داشت و هیچگونه سلاحی هم با خود نداشت با شلیک پولیس از فاصله نزدیک به قتل رسید.این حادثه موج بزرگی از اعتراضات عمومی توام با خشونت را با خود همراه داشت که میزان خشونت و خسارات ان بیشتر از تلفات و خسارات اعتراضات پنج سال قبل  بود.سخنگوی پولیس در لحظات اول روایت غلطی ازین حادثه داد که تصویر و ویدیوی روشن این ادعای پولیس را تکذیب میکند.یک نماینده مجلس با فریاد اعتراض نمود که رییس جمهور نه به فامیلش تسلیت گفت و نه به دیدن والدینش رفت.دولت با سکوت و بی تفاوتی اش در جبهه دست راستی های بیگانه ستیز قرار گرفته است.دولت به شکوه و درخواست های معترضین گوش نمیدهد و با طبقات کم درامد و فقیر جامعه پشت کرده است و به سخن مشهور مردم فرانسه این رییس جمهور از طبقات فقیر و محروم جامعه نفرت دارد و ازو بنام رییس جمهور ثروتمندان و نخبگان یاد میکنند.دولت میگذارد اعتراضات بالا گیرد و به خشونت کشیده شود تا با قوه قهریه تمام حرکت اعتراضی مردم را سرکوب نماید و به خواستهای عدالتخواهانه انها هیچ وقعی ننهد.اینکه میگویند در نظامهای دیموکراتیک میتوان با تفاهم و شیوه های عقلایی به حل مشکلات اجتماعی رسید سخن دل پسندیست که همه خواهان انند اما اینک گویی این ارمان دولت مستعجلی بوده است.به نظر میرسد که با دلایل کثیر قلمرو دیموکراسی هرروز محدود تر و ازا دیهای مدنی و میدان اعمال اراده عمومی هرچه تنگتر میگردد.هنجار ها و خصلتهای سلطه گرانه و توتالیتر منش هر روز خودش را در رفتار زمامداران به اصطلاح دیموکرات نشان میدهند.تا انجا که من شاهدم هیچکدام از اعتراضات قانونی،مسالمت امیز و خواستهای بر حق مردم از سوی حاکمان و قدرت روایان سایه شنیده نمیشود.

با شیوه های شیادانه و انواع لطایف الحیل مدرن مردم را  نومید و مستاصل میسازند و به انها اینگونه تلقین میکنند که هیچ سرنوشتی خارج از سلطه نیو لیبرالیسم که با شتاب به سوی یک توتالیتاریسم خزیده پیش میرود ندارند.این مطلب در مورد خارجیان و مهاجران بطور اخص صدق مینماید.به یاد دارم که البر ممی در جایی گفته بود استعمار ضرورتا و قهرا  نژادپرست نیز هست.بقول کثیری از صاحب نظران دیموکراسی گرفتار یک بحران عمیق و برگشت ناپذیری  شده است بطوریکه امروز مردم از نهاد های دیموکراتیک روزبروز نومید تر گشته اند و اکثریت شان دیگر رغبتی به امور سیاسی و شرکت در انتخابات ندارند.این نهاد ها روزبروز بی اثر تر گشته و با مردم بیگانه تر شده اند تا جاییکه نگرانی ناظران از یک بحران وسیع اجتماعی بیشتر شده است.تصور میشود که نمیتوان واژه انقلاب را از قاموس سیاسی حذف کردحتی اگر انقلاب را به معنی ویران کردن جهان بر سر کسانی بدانیم که جهان را بر سر مردم ویران کرده اند.

مردم هرروزه به چشم سر مشاهده میکنند که شیوه های مسالمت امیز و تفاهم طلبانه نتیجه ای نمیدهند گویی بصورت سیستماتیک و عمدی به خشونت وادار میگردند.در میان همه مهاجران و خارجیانی که اکثریت شان مسلمان اند خود را قربانی مضاعف این تبعیضات و بی عدالتیها میبینند زیرا تقصیر شان یکی نیست،هم خارجی اند،هم عرب  و هم مسلمان در عین حال چندین اتهام دارند.برعلاوه ستمهای یادشده مسلمانان خود شان را با اتهام تازه ایکه با حوادث ۱۱ سپتامبر اغاز گردید روبرو می بینند و ان اینکه هم خود شان به چشم تروریست نگریسته میشوند و هم دینشان تروریستی خوانده میشود و بصورت پلان شده و مکرر مورد اهانت قرار میگیرد.سرکوب و حذف فلسطینیان  و اشغال سرزمینهای شان در برابر چشمان جهانیان و اپارتهاید و جنایات بشری توسط اسراییل با ضمانت امریکا و جهان متمدن حوادثی مکرری اند که حقارتی برای مسلمانان  شمرده میشود.اینها همه خشمهای متراکمی اند که خود را بصورت اعتراضات خشونت امیز و پرخاشگر تبارز میدهند.یوان برانکو یکی از روشنفکران منتقد فرانسوی این تبعیضات علیه مهاجران را جنایت علیه بشریت می شمارد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا